"گردان 144" روایتی از نبرد آبادان

کتاب "گردان 144" عنوان کتابی است به نگارش امیر سرتیپ فرض الله شاهین راد که درباره روزهای جنگ تحمیلی به خصوص نبرد آبادان نوشته شده است.
کد خبر: ۹۹۵۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۰ - 31January 2014

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، "گردان ۱۴۴" مشتمل بر خاطرات امیر سرتیپ شاهینراد فرمانده گردان ۱۴۴ پیاده است که در روزهای جنگ تحمیلی، با رشادتهای فراوان  دشمن را از هدف خود که اشغال میهن بود بازداشت.

در بخشی از این کتاب که به عنوان کتاب برگزیده جشنواره ایثار، ادب و پایداری دهمین هفته کتاب نیز معرفی شده، آمده است:

تعدادی از روستاییان به ویژه پیرمردان و زنان دعا میکردند و جوانان از اخبار و شجاعت رزمندگان در مقابل دشمن شاد میشدند. تعدادی داوطلب بودند میگفتند: ما میخواهیم با شما بیاییم. به ما سلاح بدهید تا با دشمن بجنگیم. صحبتهای هر کدام به نحوی هیجان ایجاد کرده بود و به صمیمیت جمع میافزود. به روستا رسیدیم. عبدالله ما را به منزلشان برد. پدر عبدالله که حاج قاسم نام داشت وقتی به وسیله پسرش ازموضوع آمدن ما به روستا مطلع شد با رویی گشاده از ما استقبال کرد. او اصرار داشت که شام را میهمان آنها باشیم و بعد شام حرکت کنیم.

در قسمتی دیگر از این کتاب نوشته شد:

نگهبان به زانو نشست و به طرف من نشانه روی کرد و با صدای بلند گفت: عقب گرد، دستها بالا! جز اجرای دستور پارهای نداشتم. عقب گرد کردم و دستها را بالا نگه داشتم. به نگهبان گفتم: اطلاع دهید پاسبخش یا گروهبان نگهبان بیایند و مرا شناسایی کنند. نگهبان مرا شناخت اما در اجرای آنچه که خواسته بود تردید نکرد.

در بخش دیگری از کتاب آمده است:


با دو نفر امدادگر دیگر و با یک برانکارد به سمت مجروحان بعدی حرکن کردیم. این مجروح حدود ۱۰۰ متر از محل توقف آمبولانس فاصله داشت. دشمن میدید و مداوم تیراندازی میکرد. اما به دلیل فاصله زیاد تیراندازی آنها دقیق نبود. البته هر آن احتمال برخورد گلوله و یا ترکش گلولهای توپ و خمپاره متصور بود و به همان نسبت نیز ممکن بود گلوله و ترکش به ما اصابت نکند.

در بخش دیگری از این کتاب می خوانیم:

شب هنگام جنازه تخلیه شد. پس از بررسی مشخص شد پیکر مطهر شهید سرهنگ توپخانه، لطفی رئیس رکن دوم قرارگاه اروند است. این شهید در اجرای یک ماموریت شناسایی_واگذاری از طرف فرماندهی اروند به اتفاق سرگرد میرمحمدی از گردان ۲۰۱ امداد ژاندارمری در منطقه شناسایی گرفتار نیروهای عراقی شده بود. متجاوزان بعثی سرگرد میرمحمدی را به اسارت گرفته وروان شاد شرهنگ لطفی را به شهادت رسانده بودند. گلولهای به جلو کلاه آهنی وی اصابت کرده و ان را سوراخ کرده و پیشانسی اس را شکافته بود.

علاقهمندان برای دریافت این کتاب میتوانند به نشانی تهران، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران، معاونت فرهنگی و روابط عمومی (اداره تبلیغات و انتشارات) مراجعه کرده و یا با تلفن ۸۸۴۷۵۵۰۳ تماس بگیرند.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
کریم جعفری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۱۶ - ۱۳۹۷/۰۷/۱۵
0
0
من سرباز ارتش بودم و تنها افتخاری ایست که نصیبم شد ارتش ما در جنگ خیلی مظلوم بود
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار