گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: در بررسی قبول قطعنامه ۵۹۸ و زمینههایی که موجب پذیرش آن توسط ایران شد، میتوان از فشارهایی یاد کرد که از سوی استکبار جهانی بر جمهوری اسلامی ایران بهویژه در سال هفتم جنگ (سال ۱۳۶۶) تحمیل شده بود. در این سال شیوهها و تاکتیکهای جبهه متحد استکبار علیه انقلاب اسلامی، بهگونه چشمگیری تغییر یافت و فشارها اشکال پیچیدهتری به خود گرفت.
بهطور کلی نقطه شروع توطئهها با حضور گسترده نظامی آمریکا و ناتو در خلیج فارس آغاز شد. از آن به بعد، طرف مقابل جمهوری اسلامی نهتنها نیروهای بعثی عراق، بلکه نظامیان امریکایی به همراه متحدان غربیش و شیوخ ثروتمند کشورهای حاشیه خلیج فارس بودند. از این مقطع بود که نیروهای آمریکایی مستقیما وارد درگیری شدند؛ به طوری که در ۲۵ فروردین سال ۶۷، پایانههای نفتی ایران و قایقهای گشتی نیروهای ایرانی در خلیج فارس مورد حمله تفنگداران دریایی آمریکا قرار گرفت و از آن به بعد، آمریکا در جستوجوی بهانههای جدیدی بود تا بتواند با درگیر شدن با نیروهای ایرانی، از یک سو به تسلیح و سازماندهی مجدد نیروهای عراقی بپردازد و از سوی دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس را با حمایتهای خود دلگرم و همچنین زمینه حضور دائم نظامی خود را در خلیج فارس به منظور کنترل جریان نفت و حفظ منافع خود فراهم سازد.
اظهار نظر فرماندهان آمریکایی نشانگر این ادعاست. ژنرال «جرج گریست» فرمانده کل عملیات آمریکا در خلیج فارس در ۱۰ تیر سال ۶۷ اعلام کرد «برای برانگیختن درگیری مجدد میان آمریکا و ایران، منظر بهانه جدیدی هستیم». وی سپس در توجیه اظهارات خود افزود که «احداث سکوهای موشکی مخفی ایران، توازن کلی در خلیج فارس را تغییر داده است. با توجه به برد ۱۰۰ کیلومتری موشکهای «کرم ابریشم» و موقعیت سوقالجیشی این پایگاهها، ایران قادر خواهد بود سراسر تنگه هرمز را تحت پوشش قرار دهد و این تنگه پر ترافیک را مسدود کند». وی سپس ادامه داد: «آمریکا برای مقابله با اقدامهای احتمالی ایران، ناو فوق مدرن «وینسسنز» را که مجهز به وسایل رادار و تسلیحات ضد موشکی است، در تنگه هرمز مستقر میکند.» بدون شک واشنگتن در چهارچوب دخالت مستقیم در جنگ تحمیلی به نفع عراق، راهی جز این نداشت که ایران را وادار به اقدامی کند تا درگیریهای مقطعی را به یک «رویارویی تمام عیار» تبدیل کند. به نظر میرسید که یکی از راههای اساسی برای کنترل منطقه «جنگ تمام عیار» با جمهوری اسلامی ایران بود.
حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری «ایرباس»
در هر حال، به موازات تهدیدهای نظامی آمریکا و درست چند روز پس از گفتههای ژنرال «گریست» تهاجم نیروهای آمریکایی به قایقهای گشتی ایران که در حال گشت عادی بودند، شروع شد و بالاخره در ۱۲ تیر سال ۱۳۶۷ نیروهای آمریکایی مستقر در ناو هواپیمابر «وینسنس» با شلیک ۲ فروند موشک سطح به هوا، هواپیمای مسافربری «ایرباس» ایرانی را که از «بندرعباس» عازم «دبی» بود، سرنگون کردند که در این جریان ۲۹۰ نفر که اکثر آنها زن و کودک بودند، مظلومانه قتل عام شدند.
در هر حال، بسیج جبهه متحد استکبار علیه انقلاب اسلامی، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و توافق موضعی شرق و غرب بر سر مسائل منطقه جمهوری اسلامی ایران را به اتخاذ استراتژی جدیدی واداشت. سرانجام در ساعت ۲ بعدازظهر ۲۷ تیر سال ۱۳۶۷، واحد پخش خبر اعلام کرد «جمهوری اسلامی ایران، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را قبول کرده است.»
این خبر در همان روزهای اول، موجی از تعجب و نگرانی در بین مردم پدید آورد و همه را شوکه کرد تا اینکه در ۲۹ تیر همان سال، حضرت امام خمینی (ره) در پیامی که به مناسبت سال روز فاجعه خونین مکه و پیام به حجاج بیتالله ایراد فرمودند، نگرانی را از دلها زدودند. امام امت (ره) در این دردنامه عشق و محبت، متواضعانه به بیان مطالبی پرداخت که اشک بر چشم همه عاشقان اسلام و انقلاب سرازیر کرد. ایشان فرمودند: «مساله قبول قطعنامه که حقیقتا مساله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت کردم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم و خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود؛ اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلم، ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود و من در این جا از همه فرزندان عزیزم در جبهههای آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش کردهاند، تشکر و قدردانی میکنم و همه ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت میکنم. من، باز میگویم که قبول این مساله برای من از زهر کشندهتر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.»
در هر حال، اگرچه قطعنامه ۵۹۸ در طی هشت سال دفاع مقدس، اولین قطعنامهای بود که نظرها و خواستههای ایران را در حد متعارفی در نظر گرفته است و مشخصا به «کمیته تعیین متجاوز» تصریح کرده بود؛ اما جمهوری اسلامی ایران با توجه به خوی تجاوزکارانه دشمن بعثی و ماهیت ستیزهجویانه دنیای استکباری، آگاهی کامل داشت که قطعنامه ۵۹۸ اصولا برای فشار به جمهوری اسلامی ایران، و معرفی این کشور به عنوان «جنگ طلب» در دنیا تدوین شده است؛ اما با توجه به عواملی که ذکر شد، جمهوری اسلامی ایران تصمیم به اتخاذ استراتژی جدید خود، یعنی پذیرش قطعنامه مذکور گرفت. ضمن اینکه در این مقطع، انقلاب وارد مرحله جدیدی شده و هم نظام جمهوری اسلامی از مخاطره بیرون آمد؛ و پس از آن دیدیم که حضرت امام (ره) با تعیین استراتژی جدید، در ۲ عرصه جهانی و به ویژه جهان اسلام، نه تنها حصرها را شکستند، بلکه این بار، نه عراق، بلکه حامیان جهانی او را در محاصره جدیدی قرار دادند.
نفوذ آمریکا در شورای امنیت
صدور پیام تاریخی امام راحل به «گورباچف» رهبر شوروی سابق و فتوای «مهدورالدم بودن سلمان رشدی مرتد» ۲ جبهه تازه فراروی سیاست خارجی و روند رو به گسترش انقلاب اسلامی در عرصه مردمی و جهانی گشود. ترسیم و تحقق این استراتژی نوین توسط حضرت امام (ره)، نهتنها قدرتهای استکباری را در انفعال تازهای قرار داد؛ بلکه روند اجرای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، کاملا به نفع ایران تغییر کرد؛ زیرا آمریکا یا باید به اجرای قطعنامه تن میداد یا با ادامه کارشکنیها، بیشترین آسیب را به پرستیژ جهانی خود میزد.
قدر مسلم این است که آمریکا نمیتوانست در زمانی که ایران بیشترین تحرک را در عرصه جهانی با برقراری آتشبس در جنگ پیدا کرده است، به اجرای قطعنامهای که زمانی خود او برای تصویبش، بیشترین تلاش را به عمل آورد، تن دهد؛ طوری که هنوز بسیاری از مواد قطعنامه مذکور اجرا نشده است و این نشان دهنده نفوذ بیش از حد آمریکا در شورای امنیت است.
انتهای پیام/ 131