مقابله با منافقان داخلی مهم‌تر از دشمنان خارجی است

ضربه‌ای که منافقان داخلی به انقلاب اسلامی می‌زنند، کاری‌تر از ضربه مخالفان خارجی است. جریان منافق همان چیزی است که در لباس مجاهدین خلق واقعه مرصاد را پیش آورد و بعدها فتنه 88 از کیسه خیانت آنها به دست برخی دوست‌نماهای داخلی، خارج شد. شناخت این جریان به تعبیر شهید دستواره مهم‌ترین وظیفه کنونی ماست.
کد خبر: ۳۵۸۳۴۰
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۲:۴۲ - 20August 2019

مقابله با منافقان داخلی مهم‌تر از دشمنان خارجی استبه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، یکی از ویژگی‌های بارز رزمندگان در دوران دفاع مقدس، بخصوص شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی داشتن بصیرت و درک مرز حق و باطل و شناخت جبهه منافق است. برای آنها مبارزه و براندازی منافقین و از صحنه بیرون راندن آنها مهم‌تر از جنگ با رژیم بعثی بود. به همین دلیل است که حضرت امام (ره) سفارش موکد به خواندن وصایای شهدا داشتند، تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا نیز در همین نکته نهفته است که به بصیرتی که شهدا رسیده‌اند برسیم. اگر نه صرف خواندن زندگی‌نامه شهدا بدون عمل به سیره آنها به کاری نخواهد آمد.

در کتاب «ضربت متقابل»، که کارنامه عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) در تابستان 1361، به کوشش «گل‌علی بابایی» است، به طور مفصل به مباحثی اشاره شده است که فضای سیاسی حاکم بر جبهه‌ها و مانند آن را بیان می‌کند. در صفحات 485 و 489 این کتاب شهید دستواره خطاب به شهید همت در تاریخ چهارم مرداد 1361 هنگام عزیمت از اهواز به خط مقدم جبهه مطالبی را گوشزد می‌کند که توجه به آنها به درم زمانه ما کمک می‌کند:

این نمازشب‌خوان‌ها

«امام در مقابل جریان شاه، با قدرت ایستادند و امت را رهبری کردند. در دوران مقابله امام با جریان شاه، خیلی به ندرت پیش آمد که امام طوری موعظه و صحبت کنند که مردم و خود ایشان بزنند زیر گریه. جز در یکی دو مورد قبل از انقلاب مثل جریان 15 خرداد 1342 و یک مورد هم در بهشت زهرا (س) در 12 بهمن 1357. اصولا در تمام مدت نهضت، با جریان طاغوت، با قدرت برخورد شد و مشکل حل شد؛ به این شکل که انقلاب شد. اما در مورد جریان بازرگان و بنی‌صدر و کلا لیبرالیزم، امام با بر زبان آوردن یک لاحول و لاقوه الا بالله چنان روضه‌ای خواند که تمام مداحان و روضه خوان‌ها در مجموع 1400 سال گذشته، نتوانستند مانند آن را بخوانند. یعنی امام یک لاحول و لاقوه الا بالله گفت، اشک مردم مثل سیل سرازیر شد! چرا؟ چون بعد از آن امام فرمود: ما از دست این نماز شب خوان‌ها چه کار کنیم؟ ما با این‌هایی که ریش می‌گذارند و دم از عبادت می‌زنند چه کنیم؟

جریان لیبرالیزم ماهیت کاملا منافقانه‌ای داشت و لازمه برخورد با یک جریان منافق، تحمل سوز دل است! چرا؟ چون مردم بیایند و روی بازرگان حساب کنند، 10 میلیون نفر در تهران راهپیمایی کنند و شعار بدهند: بازرگان، بازرگان، مجری حکم قرآن. بعد می‌بینی که همین بازرگان از پشت به اسلام خنجر بزند. منظور من از بازرگان، جریانی است که او نماد آن بود و این جریان، جریان لیبرالیزم است. حالا هم، بچه‌های ما می‌روند توی خط مستقر می‌شوند، جنگ‌شان را می‌کنند، خیلی هم جالب مقاومت می‌کنند و هیچ احساس خستگی ندارند. با کمال روحیه، مجددا به عقب برمی‌گردند، نیروهای خودشان را سازماندهی می‌کنند و بار دیگر عازم خط می‌شوند و آنجا می‌مانند. هیچ ابهامی هم از این لحاظ ندارند. اما، وقتی یک عده‌ای که باید هم‌ردیف این بچه‌ها و پشتیبان اینها از حیث فکری و عملی باشند، یعنی باید همکار این بچه‌ها باشند، بیایند و در مقابل اینها جبهه گیری کنند؛ طوری که این بنده حدا نفهمد آیا باید با صدام بجگند یا باید با یک جریان در میان خودمان بجنگند؟ خب، بدیهی است این نیرو می‌برد دیگر! این بحران آفرینی و جبهه‌گیری‌ها، طبیعی است که آدم را به سمت خروج از ایدئولوژیسوق می‌دهد. همین مساله است که آدم رابه کتک‌کاری و فحش و ناسزا می‌کشاند. حالا اگر کسی بگوید آدم باید برای خدا تحمل کند، ما هم قبول داریم؛درست! یک زمانی پیش می‌آیدکه آدم مصلحت می‌بیند تا به خاطر خدا سکوت کند، یک موقع هم مصلحت را در این می‌بیندکه به خاطر رضای خدا، باید توی سر این کسی که قصد جبهه‌گیری را دارد، یزند! نمی‌شود به این آدم ایراد گرفت! خب، بابا، یک موقع ما به خاطر خدا، مصلحت را در این می‌بینیم که باید سکوت کنیم، یک زمانی هم هست که در برخورد با این جریان، مصلحت! ایجاب می‌کند تا برویم و توی سر آن کسی که این حرف‌ها را می‌زند، بزنیم.

حالا باید رفت و دید چه کار کرده‌اندو با چه شکلی با این بچه‌ها برخورد کرده‌اند. که این‌ها قصد دارند از تیپ بروند. آیا واقعا این بچه‌ها از صدام ترسیده‌اند که بیایند بگویند ما می‌خواهیم برویم؟ آیا این‌ها چنین بچه‌هایی هستند؟ آیا اینها کسانی هستند که از عملیات بترسند و حالا بگویند ما می‌خواهیم برویم؟ یا این که نه! آمده‌اند و با این جریانات مواجه شده‌اند و در نتیجه می‌گویند ما می‌خواهیم برویم. طبیعی است این آدم دیگر نمی‌کشد و ظرفیت تحمل این حرف‌ها را ندارد. بله؛ قبول داریم ما کشش نداریم، ضعف داریم، همه این‌ها قبول. خب، کسی به جریانات بگوید این کارها را نکنند دیگر! اگر واقعا هدف، جلب رضایت خداست، برای رضای خدا بیائید یک کاری بکنید که این جریان از بین برود.»

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها