یک آزاده دوران دفاع مقدس مطرح کرد؛

جزئیات واکنش اسرای ایرانی اردوگاه «قاطع 1» به خبرنگار زن هندی/ مناعت‌طبع اسرای ایرانی در رد هدایای خارجی

احمد بخشی‌پور از همراهان شهید محمدجواد تندگویان به نقل خاطره حضور خبرنگار هندی در میان اسرای ایرانی پرداخته است.
کد خبر: ۳۸۰۳۴۰
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۴:۲۹ - 21January 2020

روایت همکار شهید تندگویان از حضور خبرنگار هندی در میان اسرابه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «احمد بخشی‌پور» از همراهان شهید «محمدجواد تندگویان» وزیر نفت در دوران دفاع مقدس بود که همراه وی به اسارت نیروهای رژیم بعث عراق درآمد. در ادامه خاطره‌ای از بان این آزاده دوران دفاع مقدس را می‌خوانید که اشاره به ماجرای حضور خبرنگار هندی در میان اسرا دارد:

«یک روز خبرنگار هندی که کمی هم فارسی بلد بود برای انجام مصاحبه به قاطع 1 آمد. دلیل اینکه اردوگاه ما انتخاب شد به این خاطر بود که اکثر نفرات آسایشگاه ما از افراد کم سن و سال تشکیل شده بود، بعثی‌ها برای تبلیغات و بهره‌وری سیاسی بیشتر، آن خبرنگار زن را به این آسایشگاه فرستاده بودند. وقتی خبرنگار هندی بدون حجاب وارد آسایشگاه شد بچه‌ها همگی سرهایشان را پایین انداختند و سکوت کردند. علیرضا و مهدی، دو نفر از بچه‌های کم سن و سال با عصبانیت فریاد زدند: «اینطور سرلخت توی آسایشگاه نیا. اول لباس مناسب بپوش و روسری به سر کن بعد داخل شو! و اینجا بود که علیرضا این شعر معروف را خواند: «ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است، ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است.»

خبرنگار هندی که این وضع را دید اجبارا یک پارچه روی سرش کشید و پیش بچه‌ها آمد. در طول این ماجرا، مامورین بعثی با خشم و غضب به ما نگاه می‌کردند و برایمان خط و نشان می‌کشیدند. بعد از اتمام مصاحبه و رفتن خبرنگار، فرمانده اردوگاه وارد آسایشگاه شد و با خشم فریاد زد: «شما چرا چنین کردید؟ چرا آنچه را که ما می‌خواستیم به او نگفتید؟» بچه‌ها در جواب گفتند: «ما مسلمانیم و اسلام به ما حکم می‌کند که با نامحرم و بی‌حجاب چنین برخوردی داشته باشیم و نصیحت‌اش کنیم. فرمانده سری تکان داد و گفت: «شما اینطور باشید، وای به حال بزرگ‌‎ترهای شما!» و بعد هم دستور داد تا به خاطر این سرپیچی بچه‌ها را حسابی کتک بزنند.

خبرنگاران هنگام ترک اردوگاه هدایایی آوردند تا میام اسرا پخش کنند. اما بچه‌ها قبول نکردند و وقتی آن‌ها پرسیدند: «چرا؟» در جواب گفتند: «شما می‌خواهید از روی ترحم به ما هدیه بدهید، درست است که شکم و دست‌های ما خالی است، اما چشمان ما سیر است.»

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها