یادداشت/ محسن بغلانی

آش شوری که ذائقه‌ها را تلخ کرد!

ما نوجوانان و جوانانی را تربیت کرده‌ایم که در برخورد با مشکلات شخصی، خانوادگی و اجتماعی خیلی زود عصبی می‌شوند، به راحتی اقناع‌پذیر نبوده و متأسفانه به سرعت تحت تأثیر دیگران به روش‌های هجومی و خشونت‌بار در جامعه روی می‌آورند. پس ما برای آنها خوراک فکری خوبی فراهم نکرده‌ایم.
کد خبر: ۳۸۱۲۱۶
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۲:۲۰ - 27January 2020

گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس‌ـ محسن بغلانی؛ موضوع نشر کودک و نوجوان با تمام فراز و فرودهایش، با تمام چالش‌ها و فرصت‌هایش و ورودش به دنیای مدرن نشر یا پرهیز از آن همه و همه موضوعات جدیدی نیست؛ ولی هرگاه جراحتی کهنه سر باز کند، بیمار را به هراس وامی‌دارد و چه دردناک است هنگامی‌که ما چنین وضعیتی را در حیات تربیتی و اجتماعی خویش به همراه داریم و به درمان آن نمی‌پردازیم. آنگاه در واکنش به درد جانکاه آن، هرنوع تغییر و تحولی را به دیده شک و انکار می‌نگریم و در استفاده از آن پرهیز و خود را حتی از اندک مواهبی که به دنبال دارد محروم می‌کنیم. نگارنده در این مقال سعی در کالبدشکافی پدیده‌ای دارد که علی‌رغم فرصت‌هایی که در کار نشر کودک پدیدآورده اکنون خود به معضلی عمیق و تهدیدی برای نشر کودک تبدیل شده است؛ پدیده‌ای به نام «ترجمه».

نوزاد ناقص‌الخلقه

بر اساس نقل مشهور میان ناشران کودک و نوجوان، آغاز دوران نوین و مدرن ادبیات کودک و نوجوان در نیمه نخست دهه ۴۰، با بنیان دو نهاد مهم ادبیات کودکان در ایران، پایه‌گذاری شد. شورای کتاب کودک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. شورای کتاب کودک در دی ماه ۱۳۴۱ به کوشش جمعی از دست‌اندرکاران ادبیات کودکان و آموزش و پرورش، مانند: توران میرهادی، لیلی آهی، معصومه سهراب، یحیی مافی، توران اشتیاقی و مهدی آذریزدی کار خود را آغاز کرد. برخی فعالیت‌های این شورا عبارت بود از: انتشار نشریه، جزوه، کتاب و فهرست سالانه کتاب‌های مناسب کودکان؛ برگزاری هم‌اندیشی‌ها و نشست‌های کارشناسی؛ ترویج ادبیات کودکان در دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های عالی؛ ترویج کتابخوانی و برپایی نمایشگاه‌ها، برگزاری هفته کتاب کودک و روز بین‌المللی کتاب کودک؛ و فعالیت‌های بین‌المللی از جمله عضویت در دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان و برپایی کتابخانه تحقیقاتی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز در بهمن ۱۳۴۴، با مدیریت لیلی امیرارجمند پایه‌گذاری شد. گرچه با توجه به آنچه در تاریخچه بنگاه نشر و ترجمه فرانکلین آمده است این بنگاه در اواخر دهه 30 و قبل از دو نهاد فوق به ترجمه، تألیف و انتشار داستان‌های کودک و نوجوان پرداخت. منوچهر انور در خاطرات خود از فرانکلین می‌گوید: یکدفعه به همایون گفتم آقا ما به کارهای مربوط به بچه‌ها اصلا توجه نکرده‌ایم. کار برای بچه‌ها نداریم. کتاب‌هایی می‌آمد که برای بچه‌ها و نوجوانان خیلی جالب بود.

سپس توضیح می‌دهد که در سال ۱۳۳۷ کتاب‌هایی همچون یکی بود یکی نبود، کدوی قلقله زن و شهرقصه را منتشر می‌کنند. در ادامه نیز تعریف می‌کند که پس از مشکلی که با همایون صنعتی‌زاده پیدا کرده از فرانکلین خارج می‌شود، هفت جلد کتاب کودک شامل قصه‌های فوق به علاوه‌ی پروانه‌های باران و مهمان‌های ناخوانده را از فرانکلین با خود می‌برد. وی سپس ادامه می‌دهد: ابراهیم خواجه نوری به من تلفن زد و مرا به ناهار دعوت کرد. در رستوران دیدم که خانم لیلی امیرارجمند با اوست. لیلی امیر ارجمند شده بود رئیس کانون که هنوز راه نیفتاده بود. ... من هفت داستان به آنها دادم با فیلم و زینک آماده. مهمان‌های ناخوانده یکی از آنها بود. اصلا با همین داستان مهمان‌های ناخوانده بود که کار کانون پایه‌گذاری شد.

البته لازم به ذکر نیست که آقای انور همواره بهترین و ماندگارترین کار خود را شهرقصه می‌داند. اثری که کاملا در خدمت فرهنگ استعماری نه تنها بر علیه دین و دین‌مداران و روحانیت متعهد شیعه بلکه در تقابل با فرهنگ اصیل ایرانی بر می‌خیزد و به همین دلیل در تمام کشور اجرا شده و حتی دستمایه تولید فیلمی به کارگردانی منوچهر انور می‌شود.

البته لیلی امیرارجمند خود گفته است که شروع کار کانون با ترجمه کتاب دختر دریا توسط فرح پهلوی بوده است. که هر دو نفر یعنی فرح و لیلی غرب‌‌گرایانی با افکار چپ سوسیالیستی بودند. زنانی از نوک‌پا تا فرق سر آلوده به انواع پلشتی‌ها بوده و اکنون چون اینانی سردمدار نشر و فرهنگ کودک و نوجوان در ایران بودند. گرچه در شورای کتاب کودک نیز با حضور بهائیانی چون لیلی آهی وضع بهتری را شاهد نبودیم.

با نگاهی گذرا به آنچه اختصاراً بیان شد به راحتی می‌توان فهمید که نوزاد ناقص‌الخلقه‌ی نشر کودک و نوجوان از همان ابتدا توسط بنیادها و افرادی متولد شد که نه تنها اعتقادی به فرهنگ اسلامی بلکه حتی اعتقادی به فرهنگ ایرانی نداشته و خود را از نوک پا تا فرق سر به شیوه‌ی غربی آراسته و با شیفتگی و خودباختگی خاص خود در برابر فرهنگ غربی،ناشر همان اندیشه‌های غرب‌گرایانه و ضد دین و سنت ایرانی در نشر کودک و نوجوان بوده‌اند. فرهنگی که از همان ابتدا با ترجمه متون غربی خود را به جهان معرفی کرده و در مهد به سخن آمده که من پرچمدار این تفکر خواهم بود.

چرا که پس از کودتای 28 مرداد 1332، رژیم منحطی که با کودتای انگلیسی- آمریکایی بر سرکار آمده و به بقای خود ادامه می‌داد با طراحی و اجرای برنامه‌ی چاپ و نشر در ایران،کتاب‌هایی را که فرهنگ و ایدئولوژی غربی و آمریکایی را ترویج می‌کرد و در ضدیت با اندیشه و فرهنگ اسلامی و ایرانی بود را منتشر کرد. همچنین تأسیس مؤسساتی همچون «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و «بنگاه فرانکلین» و همچنین فعال کردن انجمن‌های ظاهراً فرهنگی به اسم«انجمن ایران و آمریکا» با زیرمجموعه‌های کلاس زبان، کنسرت موسیقی و نمایش فیلم و غیره، همه از جمله برنامه‌ها‌ی نفوذ فرهنگی ایالات متحده در سال‌های پس از کودتای 28 مرداد 1332 بود تا رخنه‌ی امپریالیسم آمریکا در تمامی پیکر جامعه ایرانی جامه عمل بپوشاند.

متأسفانه طی سال‌های پس از انقلاب اسلامی نیز به واسطه فراموشی مسئولین فرهنگی نظام اسلامی و بلکه دلباختگی برخی از آنان به شخصیت‌هایی که به حق می‌توان آنان را شوالیه‌های فرهنگی و نفوذی در فرهنگ ایران اسلامی دانست، درباره‌ی مؤسسات امپریالیستی و استعماری مانند«فرانکلین»و یا«انجمن ایران و آمریکا»که با ظاهر فرهنگی و عناوین نشر علم و ادبیات و دوستی دو ملت ایران و آمریکا، فعالیت می‌کردند، نه‌تنها اسنادی منتشر نشده بلکه بعضاً توسط نشریات و رسانه‌های زنجیره‌ای و شبه‌روشنفکری حتی همانند ناجیان و خدمتگزاران فرهنگ ایران نمایانده شده‌اند! در این رهگذر می‌توان به کرسی تدریس و بزرگداشت برای منوچهر انور، محمد زهرایی در فرهنگسرای نیاوران، بزرگداشت توران میرهادی در تالار وحدت با اجرای «ادای دین به توران خانم» را می‌توان نمونه‌هایی از این وادادگی در برابر افسران نفوذی فرهنگی غرب و به ویژه آمریکا دانست. دردناک‌تر اینکه تئاتر شهرقصه در سال۱۳۹۴ در شهرستان خرم‌بیدبه کارگردانی آرش حسنلی مجوز اجرا گرفت و بازیگران این کار: احمدرضا کنعانی، مهرداد بهرامی، محسن حمیدی، حسین زارع، علی رنجبر، محمدحسن زارع، فاطمه اکبری، زهرا رنجبر، زینب نظری و فاطمه طاهری بوده‌اند. شاید پیاده نظام جدیدی برای نفوذ بیشتر در فرهنگ غربی در حال شکل‌گیری است. پیاده نظامی که خود مولود مدیران لیبرال غرب‌گرایی است که تمام مساعی خود را برای نابودی ارزش‌های انقلابی، اسلامی و البته ایرانی در نظام اسلامی به کار گرفته و راه‌های نفوذ را در همه‌ی ارکان فرهنگی نظام برای تهاجم هرچه بیشتر باز نگه‌داشته‌اند. همین تفکر به همراه گرایشات مادی و منفعت‌طلبانه شماری از ناشران کودک و نوجوان موجب گسترش روزافزون انتشار کتاب‌های ترجمه شده است.

بحران ترجمه و جامعه مدنی ایران

تعدادی از ناشران کتاب کودک و نوجوان دلباخته فرهنگ ایرانی و اسلامی این کهن سرزمین، همواره در اشاعه‌ی فرهنگ نگاه به درون داشته‌اندو همواره خطرات شیوه‌ی غرب‌گرایانه ترجمه را بیان داشته و از طعن و کنایه‌ی همکاران ناشر خود نهراسید‌ه‌اند. مدتی قبل در یک نشست صمیمی با حضور ناشران کودک و نوجوان آماری تأسف‌بار به شرح ذیل ارائه شد:

1- نشر کودک بعد از نشرکتب علمی دومین مقام ترجمه در کشور را داراست یعنی بیش از 19 درصد تمامی کتب ترجمه شده در کشور مربوط به کتب ترجمه شده در حوزه کودک و نوجوان است.

2- بر همان اساس از مجموع کتب منتشره حوزه کودک و نوجوان در چهل سال انقلاب؛40 درصد ترجمه و بقیه تألیف بوده است. البته بر اساس آمار دیگری که در همان جلسه عنوان شد بیش از 64 درصد آثار ترجمه بوده است.

3- 65 درصد آثار ترجمه از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. این یعنی هنوز راه نفوذی فرهنگ آمریکایی در ایران همچون گذشته باز است و البته تأسف بارتر اینکه اغلب آثار ترجمه شده نیز دارای وزانت فرهنگی و از آثار فرهیختگان غربی هم نیست بلکه ناشر برای آنکه در انتشار آثار با مشکل کپی رایت درگیری کمتری داشته باشد از آثار درجه چندم«دوم به بعد» استفاده می‌کنند که بعضاً در میان فرهیختگان غرب نیز مورد پذیرش نیست.

4- درآمد مترجمان در طول سال براساس رتبه‌بندی و ارزش‌گذاری آثارشان بین 5 تا 10 برابر همکاران مؤلفشان است. این امر با توجه به گرانی‌های فزاینده در دولت‌های لیبرال موجب گرایش هرچه بیشتر به سوی ترجمه شده است تا آنجا که یکی از اساتید ترجمه و تألیف ابراز داشت من از اینکه بیش از کار تألیف به کار ترجمه مشغول هستم احساس رضایت نمی‌کنم ولی درآمد حداقل 5 برابری آن برایم ضروری است.

نتیجه عملی آمار فوق به این معناست که ما نوجوانان و جوانانی را تربیت کرده‌ایم که در برخورد با مشکلات شخصی، خانوادگی و اجتماعی خیلی زود عصبی می‌شوند، به راحتی اقناع‌پذیر نبوده و متأسفانه به سرعت تحت تأثیر دیگران به روش‌های هجومی و خشونت‌بار در جامعه روی می‌آورند. پس ما برای آنها خوراک فکری خوبی فراهم نکرده‌ایم. این بخشی از همان دغدغه‌هایی است که در ابتدای سخن متذکر شدیم.

آثار ترجمه هیچ مناسبتی با اخلاق، فرهنگ و مذهب جامعه ما ندارند. فرهنگ ترجمه به فرهنگ ما نزدیک نیست. بسیاری از آثار ترجمه شده کودک و نوجوان در راستای همان سند معروف 2030 یونسکو است که بارها ازسوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و رهبر حکیم انقلاب اسلامی مغایر با اهداف اسلام و نظام اسلامی اعلام شده است. انحطاط اخلاقی در بین بخشی از جامعه جوان و نوجوان جامعه که بر شماری آن از حوصله این صفحات خارج است نمونه عینی دیگری از تهیه خوراک فاسد برای کودکان و نوجوانان در دهه اخیر است.

راه درمان

1- نگاه به داخل، رشد استعدادهای داخلی و توجه به ظرفیت‌ها و توانمندی‌های گسترده و عمیق فرهنگ ایرانی اسلامی وایجاد میدانی برای دیده شدن، رقابت و شکوفایی نویسندگان نوقلم و تصویرگران جوان با بهره‌مندی از نظرات پیشکسوتان و دغدغه‌مندان ایران اسلامی.

2- تغییر در ضوابط و مقررات حمایتی نهادهای مرتبط مثل معاونت فرهنگی و نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در زمینةتألیفکتب برای حوزه کودک و نوجوان.

3- خرید هدفمند و هوشمندانه وزارت ارشاد از آثار تألیفی و نظارت بیشتر این وزارت‌خانه بر آثار ترجمه به لحاظ محتوا، فرم و تصویرگری.
4- حمایت از ناشران تألیف‌محور توسط انجمن‌ها و اتحادیه‌های صنفی، تشکل‌ها و مسئوولین وزارت ارشاد و نهادهای مرتبط با آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان بخصوص آموزش و پرورش.

5- نگاه ویژه جشنواره‌ها به آثار تألیفی و فاصله گرفتن از آثار ترجمه.

6- ترویج آثار تألیفی توسط صدا و سیما و سازمان‌ها و افراد دارای تریبون جهت تغییر ذائقه مخاطبین.

7- چشم‌پوشی ناشران از سود خود از انتشار کتب ترجمه و ایجاد فرصت برای مؤلفین و تصویرگران کتاب کودک به نحوی‌که حداقل در فاز اول لااقل 50 درصد کتب منتشره خود را به آثار تألیفی اختصاص دهند.

8- و اما فصل‌الخطاب این درمان همانا مسئولیت‌پذیری ناشران، مؤلفان، تصویرگران و همه دست‌اندرکاران حوزه نشر کودک و نوجوان نسبت به تحقق اهداف و برنامه‌های مندرج در بیانیه گام دوم مقام معظم رهبری است.

انتهای پیام/ 121

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار