روایتی از شهید «خدادوست رهگشای»؛

جانبازی که با پای قطع‌شده به سنگرهای کمین مهمات می‌رساند

همرزم شهید «خدادوست رهگشای» گفت: در عملیات «کربلای ۵» باید مهمات به سنگر‌های کمین می‌رسید. داد و فریاد بلند شد که مهمات تمام شده است و ما از سنگر بیرون آمدیم. وقتی بیرون آمدم نگاه کردم دیدم برادر «رهگشای» دو عصا زیر بغل، با یک دست جعبه مهمات را روی دستش نگه داشته و عصا را به دستش حلقه کرده و در حال حرکت است و یکی‌یکی مهمات را به سمت سنگر‌ها می‌برد.
کد خبر: ۳۸۴۱۵۴
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۷:۰۵ - 14February 2020

شهیدی که با پای قطع‌شده مهمات به سنگرهای کمین می‌رساندبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یاسوج، مراسم خاطره‌گویی دفاع مقدس، امروز پیش از خطبه‌های نماز جمعه شهر یاسوج، در مصلی این شهر برگزار شد.

در این مراسم، سرهنگ «محسن رشیدی» از همرزمان شهید «خدادوست رهگشای» به بیان خاطراتی از همرزم شهید خود پرداخت که در ادامه بخشی از این خاطرات را می‌خوانید:

از منطقه «مهران» به اهواز آمدم و در پادگان تیپ ۴۸ فتح به همراه یکی از برادران پاسدار به نام «مهدی صیادی» عازم منطقه عملیاتی «کربلای ۵» شدیم که به تازگی عملیات انجام شده بود. می‌خواستیم از درب پادگان تیپ ۴۸ فتح خارج شویم که از دور دیدم یک نفر جلوی درب دژبانی با عصا ایستاده و منتظر ماشین است. وقتی به جلوی درب دژبانی رسیدم، متوجه شدم که برادر «رهگشای» است که یک پایش قطع شده و جانباز شده بود. دست بلند کرد، ما هم به احترامش ایستادیم. اصرار کرد که من را همراه خودتان به منطقه عملیاتی «کربلای ۵» ببرید. قبل از اینکه من حرفی بزنم، برادر «صیادی» به او گفت «تو پایت قطع است و الان در منطقه از زمین و آسمان آتش می‌بارد». برادر «رهگشای» به من نگاهی معنادار کرد، نگاهی معنادار که تا همیشه شرمنده آن نگاه هستم و گفت: «یعنی من نمی‌تونم بیام تو عملیات؟» این را که گفت من سکوت کردم و گفتم «بفرمایید بالا». سوار شد و رفتیم.

وارد منطقه عملیاتی که شدیم، به‌ظاهر ابری در آسمان نبود؛ اما آنچه بر زمین می‌آمد، گلوله و آتش بود. زمین و زمان غرش می‌کرد. آسمان شعله می‌کشید و زمین وجب به وجب با گلوله‌های توپ و خمپاره هدف قرار می‌گرفت. به‌هر قیمتی شد وارد خط شدیم. آن‌جا سنگر درست و حسابی وجود نداشت، فقط یک سنگر به ارتفاع ۸۰ سانتی‌متر و طول چند متر بود که خروار‌ها خاک رویش را پوشانده بود. با هر سختی و سینه‌خیز به این سنگر رفتیم، نزدیکی‌های غروب بود، آتش بسیار سنگین بود و باید مهمات سنگر‌های کمین که جلوتر از خط پدافندی بود، تامین می‌شد. کار به جایی رسیده بود که اگر کسی از جایش بلند می‌شد و سرش از کانال بالا می‌رفت، زده می‌شد.

باید مهمات به سنگر‌های کمین می‌رسید. داد و فریاد بلند شد که مهمات تمام شده و یکی باید مهمات برساند. ما از سنگر بیرون آمدیم. وقتی بیرون آمدم نگاه کردم دیدم شهید «رهگشای» دو عصا زیر بغل با یک دست جعبه مهمات را روی دستش نگه داشته و عصا را به دستش حلقه کرده و در حال حرکت است و یکی یکی مهمات به سمت سنگر‌ها می‌برد. متحیر شده بودم که چطور این کار را انجام می‌دهد. به تعداد زیادی از سنگر‌ها مهمات رساند. من فردای آن روز برگشتم و بعدا خبردار شدم که «رهگشای» در همان خط و در همان عملیات به شهادت رسیده است.

خاطرنشان می‌شود، در نماز جمعه امروز شهر یاسوج، نرم افزار شهید «خدادوست رهگشای» نیز رونمایی شد.

به‌گزارش دفاع‌پرس، شهید «خدادوست رهگشای» متولد سال ۱۳۴۵ در روستای «صالحان» است که ۱۳ بهمن سال ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها