به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجان شرقی، شهید «کریم مسافری» سال 1339 در خانواده ای مذهبی در تبریز چشم به جهان گشود و پس از حضور فعال در صحنههای مختلف انقلاب، در جبهههای حق علیه باطل حماسه آفرید و در شهریور 1360 در سوسنگرد به مقام شهادت نائل آمد.
زندگینامه شهید
شهید کریم مسافری در فروردین سال 1339 در خانواده ای متوسط و مذهبی در شهر تبریز دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی را در دبیرستان طالقانی در سال 1357 با اخذ دیپلم ریاضی به پایان رسانید.
او جوانی محجوب و مودب بود. امام را با تمامی وجودش دوست داشت. مومن و موحد بود. فرایض دینی را با خلوص نیت به موقع انجام میداد و انقلاب را تا سر حد جان پاسدار بود.
شهید از اوایل تحصیلات متوسطه به مطالعه کتابهای مختلف مذهبی پرداخت. مخصوصا کتابهای شهید دکتر علی شریعتی را بیشتر میخواند. فعالیتهای مذهبی شهید مسافری، به دنبال شهادت حاج آقا مصطفی آغاز شد و تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 57 همچنان ادامه داشت.
وی دوشادوش برادران در تظاهرات و حرکتهای انقلابی فعالانه مجاهدت میکرد. شهید مسافری با پیروزی انقلاب اسلامی در پادگان لشگر تبریز جهت حفظ دستاوردهای انقلاب و بیت المال مردم به حراست از انقلاب پرداخت. پس از آن به جهاد سازندگی پیوست و در مشکین شهر به کمک برادران روستایی شتافت.
در حدود دو ماه در قسمت فرهنگی و عمرانی مشغول خدمت بود ولی روح جست و جوگرش آرام نداشت. بالاخره در پاییز سال 58 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. از آن پس کمتر به خانه سر میزد. او شیفته امام و شهید مظلوم بهشتی و روحانیت مبارز بود و با دشمنان انقلاب مبارزه میکرد.
بارها این گفته امام علی (ع) را در جواب کسانیکه با او بحث میکردند و می گفتند مگر ما ضد انقلابیم، میگفت: تو حق را نشناختی تا اهلش را بشناسی و باطل را نشناختی تا پیروانش را بشناسی. کریم با روحیه حماسه آفرینش در اغلب ماموریتهای خطرناک شرکت میکرد و در افشای منافقین و لیبرال ها سعی وافری داشت و در چندین نوبت از طرف سپاه برای ماموریت به کردستان رفت.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران عازم جبهه شد. او معتقد بود تا پیروزی نهایی باید در جبهه بماند و از انقلاب پاسداری کند.
حتی طی نامهای به پدر و مادرش چنین مینویسد: پدر و مادر از اینکه نتوانستم به زیارتتان بیایم عذر میخواهم. عذرم از این جهت است که دیدم در این ماه محرم ماه خون و شمشیر وارثان حسین (ع) نباید در کربلای ایران سنگرها را خالی بگذارند تا مزدوران یزید صفت خیمههای دشت ایران را به آتش بکشند و خواهران و مادران زینبوارمان را اسیر کنند. حال که مزدوران صدامی کیلومترها در خاک اسلامی ما تجاوز کردند و خاک خونین ما را زیر چرخهای تانکها لگد کوب میکنند ما در مقابل خدا و شهدا مسئول هستیم. مادر عزیز بهتر دیدم که در جبهه بمانم و بجنگم.
کریم در محرم آن سال بعد از عاشورای حسینی زخمی شده بود که بعد از مدتی مداوا در بسیج عشایری دوباره مشغول خدمت شد. قلب پرطپش او آکنده از عشق به اسلام و خدمت به انقلاب و امام بود و در اینجا نیز به خاطر جهاد مقدس میطپید. لذا برای دومین بار عازم جبهه های نبرد شد. طی نامهای برای خانوادهاش چنین مینویسد: پدر، مادر، خواهران و برادرانم می دانید که همهی شما را دوست دارم ولی این را هم بدانید که در مرحله انتخاب هستم لذا دینم و میهنم را بیشتر از همه دوست دارم. این است که جبهه را انتخاب کردهام.
کریم برای دومین بار از ناحیه سر زخمی میشود. حدود 25 روز معالجهاش طول میکشد با این حال هرگز تزلزلی در روح پرتلاطم او ایجاد نشد. آخرین باری که این سرباز خستگی ناپذیر اسلام برای تجدید دیدار با خانواده به تبریز آمد ماه مبارک رمضان 1360 بود. این بار نیز به خاطر عشق به جهاد مقدس مرخصیاش را ناتمام گذاشت و برای چندمین و آخرین بار به سوسنگرد رفت و در شهریور ماه 1360 به شهادت رسید.
انتهای پیام/