به گزارش دفاعپرس از خرمآباد، شهید «محمد بادوشی» دوم خردادماه سال ۴۵ در روستای «باوکی» از توابع شهرستان «الیگودرز» متولد شد.
وی تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد و در صنایع نظامی مشغول به کار شد و در سیام اردیبهشت سال ۶۵ در منطقه «حاجعمران» عراق بر اثر اصابت ترکش به سرش، به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای الیگودرز به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید محمد بادوشی
«با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب و با سلام و درود به روان پاک شهدای اسلام و شهدای غیور و شهدای به خون خفته کربلای حسین تا کربلای ایران. هیچچیز نمیتواند گلوی تشنه مرا سیراب کند جز شربت شهادت. اینک که من منتهای آخر زندگی مادی دنیوی را میگذرانم، دوست دارم چند کلمهای از برادران و خواهران و دوستان خواهش کنم که: اولاً در طول کارهایتان نابودی صدام و صدامیان بهویژه آمریکای جنایتکار را از خدا بخواهید. بعد، دعا به جان همه شما و درود به روان خونین رزمندگان اسلام و سلام بر شهدای به خون خفته رزمندگان اسلام و جسم پُرخون شهدای اسلام را به زمین نگذارید و فرج آقا صاحبالزمان (عج) را از خداوند متعال خواستار باشید و بخواهید از خداوند متعال که انقلاب اسلامی ایران را به انقلاب حضرت مهدی(عج) متصل بگرداند.
و اینکه اگر اینجانب به درجه رفیع شهادت نائل آمدهام، برایم گریه و زاری نکنید و به یاد شهدای کربلای عاشورای حسینی باشید و به یاد شام غریبان کربلای حسینی باشید و به یاد شهادت پُرفروغ و جوانی حضرت قاسم (ع) باشید. به خدا قسم زندگی پست مادی فایدهای ندارد و دنیا بیشاز یک ارزن ارزش ندارد.
در پایان از پدرم تقاضای عفو دارم که در مرگم گریه و زاری نکن، چون دانستهاید. تا میتوانی عمویم را دلداری بده و از بچههای عمویم غفلت نکنید.
و سلام بر تو ای پدر! که همچون ابراهیم (ع)، اسماعیلت را به قربانگاه فرستادی و سلام بر تو ای مادر! که فرزندی چون اسماعیل در دامن پرورانیدی که غسلش از خون و کفنش از خاک غربت و آرزویش بهجای حجله دامادی، حجله شهادت است. سلام و درود بر تو ای خواهر! که چون حضرت زینب (س) استوار و پایدار، صبر بر شهادت برادرت داری و باز در پایان از کلیه برادران و دوستان و آشنایان و کلیه کسانیکه در طول عمر کوتاه من هر بدی یا خوبی یا بیادبی از بنده حقیر دیدهاید، امیدوارم که بنده را بهخاطر آورید و بهخاطر شهدای راه خدا مرا حلال کنید.
چنانچه کسی از من چیزی طلب دارد یا امانتی رد دست من دارد که بنده حقیر فراموش کردهام، میتواند به خانوادهام مراجعه نماید و آنرا دریافت کند و یا اینکه بنده را حلال بنماید و در پایان از پدر بزرگوارم خواهانم که برادرانم را خوب تربیت کرده، نگذارد که سنگر مدرسه را خالی کنند و با ادامه تحصیل، مشت محکمی بر دهان یاوهگویان شرق و غرب بزنند و همچنین از بچههای خواهرم کوتاهی نکنند.
انتهای پیام/