به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کرمان، سردار «حسین معروفی» در آیین رونمایی از مجموعه موشن کمیک «روایت عطش» ضمن گرامیداشت هفته بسیج اظهار داشت: «روایت عطش» برگرفته از مجموعه خاطرات کتاب «بچههای حاج قاسم» است که به روایت تشنگی و عطش رزمندگان لشکر 41 ثارالله در اسارت و زندانهای بعث عراق میپردازد.
وی با اشاره به اینکه دشمن بعثی در دوران اسارت سختیها و شکنجههای بسیاری به رزمندگان ما وارد میکرد به بیان خاطره «روایت عطش» پرداخت و اظهار داشت: سال 1390 در یک مراسم افطاری که در محضر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و تعدادی از رزمندگان لشکر ثارالله بودیم و هر کدام از عزیزان خاطراتی را روایت میکردند، از من خواسته شد که خاطره ای بیان کنم و من به خاطره ای از اسارت اشاره کردم که برای جمع بسیار سوزناک و رنج آور بود.
سردار حسین معروفی ادامه داد: سال 1367 بعد از پذیرش قطعنامه، با اینکه آتش بس بود، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی تدبیر کرد که با نیروهای لشکر ثارالله از خرمشهر محافظت کند و چون دشمن قصدشان تصرف خرمشهر بود و سردار سلیمانی با اعزام نیرو به سمت خرمشهر و معطل گذاشتن دشمن، پل در مسیر آنها را تخریب و جلوی پیشروی دشمن بعثی گرفته شد و خرمشهر از سقوط نجات پیدا کرد که کمتر به این موضوع پرداخته شده است که اگر شهید حاج احمد کاظمی فاتح خرمشهر شد، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی محافظ خرمشهر بود.
راوی کتاب «بچههای حاجقاسم» تصریح کرد: تعدادی از رزمندگان لشکر ثارالله در این درگیری اسیر شدند و تقریبا در هوای گرم تابستان و چله تیرماه بچهها خیلی خسته بودند و تعدادی هم مجروح و تعدادی هم شهید شدند، در مسیر که می رفتیم به یک قرارگاه رسیدیم که ما را پا برهنه کردند و یک تانکر آب در قرارگاه بود که رزمندهها از شدت عطش به خود می پیچیدند، تعدادی نزدیک تانکر شدند که آب برای بچه ها بیاوردند، عراقیها سر رسیدند و چنان بچهها را شکنجه کردند که رزمندههای دیگر شدت تشنگی را فراموش کردند.
وی ادامه داد: در حالی که دستهایمان بسته بود و در جمع ما تعدادی از رزمندگان پیر و تعدادی جوان و یا مجروح بودند، شما تصور کنید این جمع به اتفاق فقط به یک چیز فکر میکردند و کسی از تشنگی و یا یک شکایت، صحبتی نمیکرد و با هم اعلام کردند که نماز نخواندیم و همه سراسیمه به دنبال قبله بودند و با همان دستهای بسته نماز خواندند و در همین حال بودیم که وارد بصره شدیم و هوای گرم و زمین بسیار داغ و بچه ها همچنان تشنه بودند.
معروفی خاطر نشان کرد: بچه ها با همین حال تشنگی و گرسنگی که بودند، شب شد و همه در جهت اقامه نماز به پا خاستند و در اینجا ما عطش در کربلا را احساس کردیم و البته مصیبت ما در مقابل مصیبت کربلا هیچ بود. ولی معنی عطش را در کربلا فهمیدیم و درک کردیم و آنچه که مداحان روایت میکردند در صحنه برای ما ظاهر شد، اوقات بسیار سخت و سنگینی بود و همین طور که بچه ها زجر می کشیدند، عراقیها فردای آن روز همه را جمع کردند و دو طرف آسایشگاه که چمن بود روی چمن و روی فنس های اطراف آسایشگاه آب می ریختند و می گفتند: به خمینی توهین کنید، تا شما را سیرآب کنیم و در این موقعیت سخت بچه ها جان می دادند و تحمل می کردند و حتی یک نفر به حضرت امام شعار نداد، این رزمندگان لشکر ثارالله بودند که خیلی سرسختانه عمل کردند.
معروفی گفت: آبی که اطراف فنسها جمع شده بود، بسیار کثیف بود و بچه علاجی نداشتند و آن آب ها را با همه محتویاتش با دست جمع می کردند و می خوردند و بعثی ها دوباره برای شکنجه دادن بچه ها ظاهر شدند و این بار دو سطل زباله را که داخل آن آب ریخته بودند و هر کس آب میخواست و به سمت سطل روانه می شد، سر آن را چنان با پا به داخل آب فشار می دادند که بچه ها نفس هم نتوانند بکشند با این کارشان بچهها را تحقیر می کردند.
وی در ادامه عنوان کرد: وقتی این خاطره را روایت کردم سردار شهید حاج قاسم از من خواست که خاطراتم با تمام جزئیات روایت و چاپ کنم که بر حسب ادای تکلیف این وظیفه را انجام دادم که عنوان کنم رزمندگان ثارالله درسخت ترین شرایط در اسارت پای آرمان های شهدا و امامشان ماندند و عنوان سفیری ثارالله را حفظ کردند.
انتهای پیام/