نجات از مخمصه به واسطه شوخ طبعی یک شهید

یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس با بیان خاطره‌ای به شوخ‌طبعی برخی رزمندگان در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل پرداخت.
کد خبر: ۴۵۱۲۴۳
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۴:۱۵ - 15April 2021

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، کاظم فرامرزی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در صفحه اینستاگرام خود در خاطره‌ای از شوخ‌طبعی‌های شهید «محسن زالی» نوشت:

«اگر ایستاده از سمت چپ بشماری، اولی نه، دومی نه، سومی هم که خودم باشم نه، چهارمین نفر، همان که بادگیر آبی به تن دارد قهرمان امشب ماست!

نجات از مخمصه به واسطه شوخ طبعی یک شهید

ما بچه‌های ضد زره با گردان‌های پیاده یک تفاوت اساسی داشتیم؛ اگر آن‌ها در یک شب و روز عملیات با هم و کنار هم می‌جنگیدند، ما هر بار برای عملیات نهایتش یک تیم هفت هشت نفره می‌شدیم و از کل گردان جدا شده و راهی عملیات می‌شدیم.

هر بار در انتخاب و چینش تیم اعزامی‌مان دردسر‌ها داشتیم. انتخاب هفت هشت نفر از جمع ۱۰۰ نفره که همه شوق عملیات در دل و جان داشتند، کاری سخت بود؛ همین که من را فکورانه در حال مروری بر چهره‌ها می‌دیدند، متوجه در حال گزینش شدن جمع اعزامی می‌شدند!

از این سوی هم کاری سخت در پیش داشتم، توامان در نظر گرفتن هفت هشت پارامتر انتخابی، کار ساده‌ای نبود، باید همه جوانب را در نظر می‌گرفتم. درست است که داشتن مهارت و تجربه حرف اول را می‌زد، ولی تنها همین دلیل برای چینش ترکیب کافی نبود. از شما چه پنهان کسانی را همراه می‌کردم که بعد از خودم و احتمال نبودنم، یارای جمع و جور کردن کار و به سرانجام رساندن امور را داشته باشد! اما همیشه از یک نکته مهم و یک اصل همیشگی‌ام دست نمی‌کشیدم، حتما حتما یک نفر که به قول امروزی‌ها گلوله نمک باشد و بمب روحیه در تیم اعزامی، جا می‌دادم. کسی که مشکلات و موانع را معضل نمی‌دید بلکه یک فرصت برای ایجاد و خلق یک فعل و یا جمله نمکین که همه ما را به خنده وادارد، نگاه می‌کرد! جنگیدن همه‌اش عقلانیت نبود بلکه بخش غیر قابل انکارش دیوانگی پیشه کردن بود. مرز بین عقلانیت و دیوانگی بایسته همان روحیه شوخ طبعی و برون داد حس و حال‌های ناب نشاط بود که این کار خود هنری بود و هر کسی یارای آن را نداشت.

شهید محسن زالی قهرمان همیشه خندان امشب ما از این قابلیت برخوردار بود. لازم بود کمی جمع را رها کنم تا دورش حلقه بگیرند و فارغ از همه هیاهو‌های وحشتناک دور و برمان جمع را مست از خنده کند. هیچ موقع لودگی از او ندیدم، ولی گویی خود بهتر از من می‌دانست که جنگ اقتضائاتی دارد که مهم‌ترینش حفظ و بالا بردن روحیه جمع است. بگذارید اقرار کنم از برداشت‌های دیگران نسبت به خود باکی ندارم! من در عملیات والفجر۸ در یک مخمصه محیطی و عملیاتی کم آورده بودم و تنها عاملی که توان حل این افت روحیه را داشت، او بود که با طبع شوخش مرا نزد نیروهایم سر پا نگه داشت. هرجا که هستید و هر کاری که می‌کنید خودتان را از چنین تیپ آدم‌هایی محروم نکنید.»

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها