یکی از پرستاران جانبازان شیمیایی دفاع مقدس:

تجربه ما در مواجهه با مجروحان شیمیایی، همانند کرونا، ناشناخته بود

حاجی‌پور گفت: تجربه ما در مواجهه با مجروحان شیمیایی، همانند کرونا، ناشناخته بود و کار مداوا را با مشکل رو به رو می‌کرد.
کد خبر: ۵۳۱۰۶۳
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۹ - 27June 2022

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بمباران شیمیایی سردشت یک جنایت جنگی و بمبارانی بود که نیروی هوایی عراق روز ۷ تیر ۱۳۶۶ با استفاده از بمب‌های شیمیایی در چهار نقطهه پرازدحام شهر سردشت در ایران انجام داد. در این حمله ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر کشته شده و هشت هزار تن دیگر نیز در معرض گاز‌های سمی قرار گرفتند و مسموم شدند.

به همین منظور دفتر شب خاطره حوزه هنری ۳۶۶ اُمین برنامه خود را با این موضوع برگزار کرد. این برنامه در آستانه سالگرد بمباران شیمیایی سردشت با حضور و خاطره‌گویی کادر درمان و بهداشت مجروحان شیمیایی و جانبازان این جنایت رژیم بعث عراق علیه ملت ایران در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

تجربه ما در مواجهه با مجروحان شیمیایی، همانند کرونا، ناشناخته بود

سردار «علی صدری» مدیر ساماندهی مصدومین شیمیایی در حادثه سردشت به روایت خاطرات خود از این حمله تلخ به مناطق مسکونی ایران اظهار داشت: وقتی مردم سردشت متوجه شدند شهر شیمیایی شده است، برای پیشگیری و دریافت توصیه‌های لازم به ما مراجعه کردند و از آنجایی که ماسک شیمیایی به تعداد لازم نداشتیم ما هم مجبور شدیم برای همسو شدن با مردم ماسک‌هایمان را از صورت برداریم.

وی ادامه داد: از مردم خواستیم تا با شال و دستمال‌های کردی که نوع پوشش مخصوص آن منطقه کشور بود، ضمن خیس کردن با آب، دور دهان و جلوی بینی خود را بپوشانند و خودمان هم اینگونه مقابل عامل شیمیایی ایستادگی و مقاومت کردیم. مردم هنگامی همکاری را آغاز کردند و آن را گسترش دادند که ما به عنوان نیروی درمان و بهداشت با آن‌ها همتراز و یکدست شدیم و به جای استفاده از ماسک همانند آن‌ها دستمال خیس جلوی دهان و بینی خود پیچیدیم.

پوست مجروحان شیمیایی را می‌کندند

در ادامه این برنامه «حمید صالحی» رزمنده و جانباز شیمیایی جنگ روی صحنه تالار سوره حوزه هنری حاضر شد و به روایت خاطره‌ای از لحظات آغازین حمله شیمیایی به سردشت پرداخت و اظهار داشت: هنگامی که شیمیایی زده بودند، ما از این قضیه خبر نداشتیم و تصور می‌کردیم این بمب و موشک هم مثل قبل با ترکش‌ها و حجم انفجارش تلفات می‌گیرد. گرد و خاکی در آسمان منطقه برپا شده بود که غیر طبیعی جلوه می‌کرد، اما ما همچنان توجهی نداشتیم تا اینکه پدافند «شین میم ر» به منطقه رسید و خبر از بمباران شیمیایی داد.

وی افزود: وقتی به محل اصابت یکی از بمب‌ها رفتیم متوجه شدیم که همانند زودپزی که در حال انفجار است با فشار بسیار، گازی را تخلیه می‌کند. فهمیدیم که شیمیایی است، اما تا آن لحظه هیچ علائمی از تأثیر این حمله شیمیایی ارتش بعث عراق نداشتیم. ولی ترس از بروز علائم غیر قابل انکار بود و هر لحظه به شنیده‌هایمان در مورد آن فکر می‌کردیم تا اینکه چند ساعت بعد کم کم علائم خودنمایی کردند و تاول‌ها یکی یکی روی بدنمان بیرون زد و یکی یکی می‌ترکید.

صالحی ادامه داد: کم کم چشم‌هایمان را هم از دست دادیم و لایه‌ای روی دیدمان را مسدود کرد که با انگشت تلاش به کنار زدنش می‌کردیم، اما نتیجه مناسبی حاصل نمی‌شد. وقتی می‌گویند پوستتان را می‌کنیم در مورد ما واقعاً صدق می‌کند. به دلیل تأثیر بمب شیمیایی نیاز به کندن پوستمان بود که «محمد حاجی‌پور» از پرستاران بخش شیمیایی که هم اکنون در این مراسم هم حضور دارد بهتر می‌تواند در موردش صحبت کند.

شیوه مداوای مجروحان شیمیایی در زمان جنگ برایمان ناشناخته بود

«محمد حاجی‌پور» از پرستاران جانبازان شیمیایی هشت سال دفاع مقدس در بخش بعدی این برنامه به خاطره‌ گویی پرداخت و اظهار داشت: تجربه ما در مواجهه با مجروحان شیمیایی همانند کرونا ناشناخته بود و کار مداوا را با مشکل رو به رو می‌کرد. خاطرم می‌آید که آن زمان از من خواستند تا به بخش پانسمان مجروحان شیمیایی منتقل شوم و توفیق خدمت به آن‌ها را داشته باشم. امروز در این برنامه یکی از مجروحان شیمیایی که ۳۰ سال پیش پرستاریشان را به عهده داشتم دیدم و خوشحالم که حالش خوب است.

تجربه ما در مواجهه با مجروحان شیمیایی، همانند کرونا، ناشناخته بود

لباس‌های مجروحان شیمیایی دست‌هایمان را تاول می‌زد

«خسرو جدیدی» جراح معالج مصدومین شیمیایی نیز با حضور در این شماره از برنامه «شب خاطره» به روایت خاطراتی از آن روز‌ها پرداخت و اظهار داشت: مجروحان شیمیایی به محض ورود به بیمارستان باید لباس‌هایشان را بیرون می‌آوردند و از زیر دوش‌های آبی که سریالی پشت سر هم نصب کرده بودیم عبور می‌کردند. لباس‌ها بسیار آلوده به (گازها و مواد) شیمیایی بودند تا جایی که حتی پس از چند روز هم به آن‌ها دست می‌زدیم دست‌هایمان تاول می‌زد.

وی افزود: یکی از روز‌های مداوای مجروحان شیمیایی منبع آب ما به اتمام رسید و مداوا را با مشکل بسیاری رو به رو کرد. دوش‌های آب دیگر کارایی نداشتند و مجروحان رنج بسیاری می‌کشیدند. با یک موتور تریل برای یافتن شخصی که می‌گفتند می‌تواند برای رفع نیاز منبع آب کمک کند، رفتم و پس از بار‌ها زمین خوردن بالاخره پیدایش کردم. آن شخص هم بی‌درنگ به یاری ما آمد و مشکل را حل کرد.

جدیدی ادامه داد: یکی از مشکلات عمده‌ای که مجروحان شیمیایی داشتند و دارند، آسیب‌هایی است متوجه چشم‌هایشان شده است. ما نیز در این حوزه کار را آغاز کردیم. یکی از آسیب‌های مهم به چشم‌های جانبازان شیمیایی مربوط به بخش‌های اشکی چشم آنهاست که بسیار ساده و ناکارآمد به نظر می‌رسد. اما همین بخش کوچک آن‌ها را بسیار رنج می‌دهد. گاهی خرید اشک مصنوعی مخصوص آن‌ها ناممکن می‌شود و گاهی جانبازان شیمیایی برای انجام امورات زندگی محتاج یاری اعضای خانواده‌هایشان می‌شوند. گفتنی است که همسران جانبازان شیمیایی نقش مهمی در پرستاری و تحمل مشکلات آن‌ها دارد که باید گفته و دیده شود.

جدیدی افزود: نقش بانوان در اداره کشور بسیار مهم است که در هشت سال دفاع مقدس و سال‌های پس از آن نیز بخوبی درک شده است که باید قدردان آن‌ها باشیم. لازم است در مورد جنایات جنگی علیه مردم ما با بمب شیمیایی که اثرات آن پس از ده‌ها سال گذشت از پایان جنگ همچنان باقی است در محافل بین المللی حرف بزنیم و جهان را از آن آگاه کنیم.

تجربه ما در مواجهه با مجروحان شیمیایی، همانند کرونا، ناشناخته بود

معرفی کتاب «شرح درد اشتیاق» خاطرات «محمدرضا ظفرقندی»

طبق رسم دیرینه برنامه پر طرفدار «شب خاطره» که یک کتاب با موضوع دفاع مقدس معرفی می‌شود در ۳۳۶ اُمین برنامه «شب خاطره» حوزه هنری کتاب «شرح درد اشتیاق» خاطرات دکتر محمدرضا ظفرقندی اثر راحله صبوری معرفی شد. دکتر محمدرضا ظفرقندی فوق تخصص جراحی عروق و استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران است. او پژوهش‌هایی در زمینه درمان بیماران شیمیایی جنگ ایران و عراق انجام داده‌است و از پزشکان معالج مجروحان شیمیایی در روز‌های هشت سال دفاع مقدس است.

در بخشی از این کتاب که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است آمده است: «در لحظات آخر زندگی مجروح در یک شوک عمیق فرو می‌رود و هوشیاری ندارد. فشار خون و نبض‌های محیطی قابل ارزیابی نیست. تنفس به شماره می‌افتد و حالت گسپینگ یا بریده بریده پیدا می‌کند. مردمک‌ها گشاد و بی حرکت، ضربان قلب متوقف می‌شود و ناگهان هیچ علامت حیاتی باقی نمی‌ماند. این زمان مرگ و شهادت است. حتی در این لحظات هم به دور از هرگونه درگیری احساسی و با توان تمام عملیات احیا را انجام می‌دادیم که دو خروجی داشت؛ یا مجروح برمی گشت به زندگی یا شهید می‌شد. صحنه‌ای که بار‌ها در عملیات مختلف برایم تکرار می‌شد. صحنه ناامیدی تیم درمان از بازگشت جان به کالبد یک مجروح بود. صحنه تأسف باری که چاره‌ای جز پذیرش آن نداشتیم و جمله‌ای که بار‌ها بر زبان می‌چرخید؛ دیگر فایده‌ای ندارد. صلوات بفرستید پتو را بر پیکر شهید می‌کشیدیم و تمام.»

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها