شهید همتی؛ فرمانده ناوچه پیکان در نبرد با دشمنان بعثی در دریا

«پس از اجرای موفق عملیات مروارید، ناوچه پیکان در مسير بازگشت مورد هدف قرار گرفت و این ناوچه شاهد آسمانی شدن مردان پيكار با خصم دون و فرمانده‌اش شهید همتی در دریا بود.»
کد خبر: ۲۱۵۴۰۳
تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۲ - 29November 2016

به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس، سال‌های دفاع مقدس عرصه رشد و شكوفايی استعدادهای نهان كشور در برخی از حوزه‌ها بود. يكي از حوزه‌های شكوفا شده در سال‌های دفاع مقدس، حوزه نظامی‌گری و امور دفاعی است. در جنگ تحميلی نيروهای نظامی به صورت عملی و در ميدان رزم مورد محک قرار گرفتند و نقاط ضعف و قوت آنها بيش از پيش مشخش شد. براساس همين مسئله برنامه‌ريزی كلان كشور جهت تقويت بنيه دفاعي انجام شد. يكی از نيروهای نظامی كه در جنگ تحميلی مورد محک جدی قرار گرفت و سرافرازانه از عهده آزمون‌ها برآمد، نيروی دريايی ارتش جمهوری اسلامی ايران محسوب می‌شود.

عملكرد اين نيرو در همان سال اول جنگ به گونه‌ای بود كه نيروی دريايی عراق را از ميدان بيرون كرده و تسلط بر خليج فارس را از آن خود كرد. در واقع به يك سوم نيروی درگير ارتش عراق شكست را تحميل كرد. همين عملكرد قهرمانانه نيروی دريايی ارتش جمهوری اسلامی ايران به همراه عمليات انجام شده توسط نيروی هوايی ارتش منجر به اين شد كه بسياری از فرماندهان و كارشناسان نظامی، سال اول جنگ را سال پيروزي بنامند.

بی‌شك عامل اصلی در قدرت‌نمايی نيروی دريايی ارتش در سال‌های دفاع مقدس، اراده و ايمان كاركنان غيرتمند و ولايت‌مدار نيروی دريايي محسوب مي‌شود. شهداي نيروي دريايي ارتش هر يك به تنهايي خود يك عامل ارتقاء توان رزم اين نيرو محسوب مي‌شوند. براي نگارنده ترديدي وجود ندارد كه شوكت و درخشش نيروي دريايي راهبردي ارتش جمهوري اسلامي ايران - كه همواره مورد عنايات مقام معظم رهبري فرماندهي معظم كل قواست و از حمايت و جايگاه مردمي نيز برخوردار است- در صدها كيلومتر آن‌سوتر از مرزهاي دريايي ايران اسلامي، مرهون و مديون خون شهداي اين نيرو است. اين مقاله با هدف پاسداشت زحمات و رشادت‌هاي يكي از همان شهداي عزيز كه از شهداي محوري نيروي دريايي محسوب مي‌شود، به رشته تحرير درآمده است. شهيدي كه در عمليات مرواريد با رشادت‌هاي خود و گذر از آزمون شهادت نامش را براي هميشه در جريده عالم به ثبت رساند.

** فرمانده ناوچه پیکان در نبرد با دشمنان بعثی در دریا

«محمد ابراهیم همتی» اولين فرزند خانواده شش فرزندی عباسعلي همتی، در اسفندماه ۱۳۲۹ در شهر سمنان متولد شد. وی به همراه خانواده، پس از گذشت شش سال از تولدش به تهران مهاجرت کرد. دوران تحصیل را در تهران گذراند و با اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان رودکی با وجود اينكه در يكي از رشته‌هاي مهندسی دانشگاه تهران قبول شده بود، به دلیل علاقه‌ای که به دریا و دريانوردي داشت، نیروی دریایی را برگزید و برای گذراندن دوره‌های ناوبری و فرماندهی کشتی به آلمان اعزام شد و در بین دانشجویان ۷۰ کشور جهان رتبه اول را به خود اختصاص داد و با موفقيت به ایران بازگشت.

شهید همتی؛ فرمانده ناوچه پیکان در نبرد با دشمنان بعثی در دریا 

محمد ابراهيم برای تکمیل مهارت‌ها و تخصص‌های دریانوردی پس از آلمان، به کشورهای سوئد و فرانسه اعزام شد و تا سال ۱۳۵۷ در آنجا مشغول به تحصیل بود و پس از اتمام دوره‌های تخصصی در بازگشت به ایران در منطقه دوم دریایی بوشهر مشغول خدمت شد.

همزمان با تحصیل محمد ابراهيم در فرانسه، ناوچه پیکان به سفارش ایران در این کشور ساخته شد و وي با همین ناوچه به ایران بازگشت و تا آخرين حيات مادي‌اش در این ناوچه خدمت کرد و فرمانده ناوچه پیکان بود.

شروع جنگ تحميلي و حمله ناجوان‌مردانه بعثي‌ها مقارن با ايام مرخصي محمد ابراهيم بود. به رغم اينكه وي در تهران به سر مي‌برد، با اطلاع يافتن از شروع جنگ، بي درنگ و با سختي فراوان خود را به بوشهر رساند. اين در حالي بود كه پرواز هواپيماها به دليل بمباران فرودگاه مهرآباد لغو بود و مسير مستقيم زميني براي تهران به بوشهر در آن ساعات شب وجود نداشت. لذا وي ابتدا به شيراز رفته و از آنجا خود را به بوشهر رساند.

وي پس از حضور در پايگاه دريايي بوشهر، كار خود بر روي ناوچه پيكان را آغاز كرد و در مأموريت‌هاي محوله به اين ناوچه به عنوان فرمانده ناوچه، حضور مستقيم داشت. حدود دو ماه پس از آغاز رسمي جنگ و در هفتم آذرماه 1359، ناوچه پیکان با شركت در عملیات مرواريد و به آتش کشیدن اسکله های نفتی «البکر» و «الامیه» مانع از صادرات نفت عراق از طریق خلیج فارس و دریای عمان شد. پایانه‌های «البکر» و «الامیه» از بزرگترین مراکز صدور نفت عراق در شمال خلیج فارس محسوب شده و از نظر موقعيت جغرافيايي در دهانه خور عبدالله، نزدیک جزیره بوبیان کشور کویت قرار گرفته است و البته از شاهرگ‌های حیات اقتصادی عراق از طریق دریا در آن سال‌ها محسوب می‌شدند.

پس از اجراي موفق این عملیات و در مسير بازگشت، ناوچه پیکان مورد هدف قرار گرفت و ناوچه پيكان شاهد آسماني شدن مردان پيكار با خصم دون بود.

** آغاز زمزمه‌های شکست در کاخ ریاست جمهوری صدام

در عمليات دریایی مرواريد كه با مشاركت خلبانان شجاع نيروي هوايي انجام شد، ناوچه پيكان نقش اصلي را ايفا كرده و دو فروند ناوچه موشک انداز از نوع «اوزا» و تعداد ۱۳ فروند از هواپیماهای جنگنده ارتش بعثی عراق به قعر آب‌های خلیج همیشه فارس فرستاده شد و تعدادی از تکاوران دریایی عراق کشته شدند و تعدادی نیز به اسارت درآمدند.

شهید همتی؛ فرمانده ناوچه پیکان در نبرد با دشمنان بعثی در دریا 

در مورد اهميت و نتايج راهبردي اين عمليات بايد گفت كه با انجام اين عمليات، نيروي دريايي عراق كاملاً ناكارآمد شد و نيروي هوايي دشمن هم در موضع ضعف قرار گرفت. اقتصاد رژيم بعث عراق به دنبال همين اتفاقات كاملاً با چالش مواجه شد و مديريت جنگ و پشتيباني لشكرهايي كه دور از محل استقرار امنشان، قدم به خاك مقدس اسلامي گذاشته بودند، دشوار شد.

پس از عمليات مرواريد، زمزمه‌هاي شكست در كاخ رياست جمهوري عراق پيچيده بود و طرح هاي فراوان و برون رفت از شرايط جنگي آن روز، و درخواست كمك عاجزانه از ابرقدرت‌ها و همسايگان، نخستين تدابير دشمن شكست خورده‌اي بود كه روزي مدعي فتح چند روزه تهران بود.

به مناسبت جانفشانی كاركنان دلیر ناوچه پيكان به ويژه شهید دريادار همتی در روز هفتم آذر 1359، این روز را به نام روز نیروی دریایی نامگذاری شد.

شهید همتی؛ فرمانده ناوچه پیکان در نبرد با دشمنان بعثی در دریا 

** شهيد دريادار همتي به روايت نزديكان و هم‌رزمان:

روايت مادر شهید:

محمد ابراهیم علاقه بسیاری به امام حسین(ع) داشت و از روز اول محرم همیشه لباس مشکی می‌پوشید و زمانی که کوچکتر بود و تنها ۱۰ یا ۱۲ سال داشت با دوستانش تکیه درست کرده و هیأت راه می‌انداختند.

محمد ابراهیم خیلی کنجکاو بود و علاقه زیادی به تجربه کسب کردن و آزمایش کردن هر چیزی داشت و حتی با یک سری وسایل ابتدایی در زیر زمین منزل، تاریک‌خانه عکاسی درست کرده بود و عکس هایی را هم می‌گرفت و خودش ظاهر می‌کرد و همیشه به جای حرف زدن عمل می‌کرد.

محبت جزءجدانشدني اخلاق محمد ابراهیم بود و به همه احترام می‌گذاشت، حتی برای کودکان ۵- ۶ ساله، او لحظه‌ای از حال من و پدرش غافل نمی‌شد و با اینکه پس از استخدام در نیروی دریایی ارتش، سال‌های متمادی در کشورهای آلمان و فرانسه دوره می‌دید و از خانه دور بود، هفته‌ای یکی دو بار تماس می‌گرفت و از احوال ما و خواهر و برادرانش می‌پرسید و سراغ دوستان و فامیل را می‌گرفت.

* روايت محمد اسماعیل همتی برادر شهید:

من مدتی در کشور آلمان بودم که این موضوع همزمان شد با آمدن محمد ابراهیم به آلمان و در آنجا می دیدم که با چه شور و علاقه‌ای تحصیلش را ادامه می داد. او علاقه بسیار شدیدی به ایران داشت و در طول سال‌هایی که در خارج بود مدام از ایران حرف می‌زد و به فکر پدر و مادر بود.

شهید همتی؛ فرمانده ناوچه پیکان در نبرد با دشمنان بعثی در دریا 

* روايت مجتبی مسیحی هم‌رزم شهید در عمليات مرواريد:

او فرماندهی لایق و جسور بود و در همان ماه‌های ابتدایی جنگ حجم بسیار بالایی از مأموریت‌های دریایی را به وسیله ناوچه پیکان به انجام می‌رساند، اخلاق خیلی خوبی داشت و با كاركنان در مواقع ضروری مشورت می‌کرد.

یادم می‌آید عملیات مروارید به پایان رسیده بود و ما از اسکله‌های البکر و الامیه عراق دور می‌شدیم که شهید همتی مرا صدا زد تا بر روی عرشه بروم، ۴۸ ساعت از آغاز عملیات گذشته بود و من چون افسر مخابرات و مسئول رادار ناوچه بودم در طول این ۴۸ ساعت استراحت نکرده بودم. از من تشکر کرد و با دست بر روی شانه‌ام زد و بیشترین علت موفقیت ناوچه و عملیات را به من نسبت داد. در این حین ناگهان صدای فریاد بچه‌های ناوچه بلند شد که موشک به سمت ما می‌آید، انتظار حمله را نداشتیم. شهید حفیظی که معاون شهید همتی بود به سمت سکان دوید و آن را به‌طور کامل به سمت چپ تکان داد اما متأسفانه موشک به قسمت انتهایی ناوچه اصابت کرد و من به داخل آب پرتاب شدم. زمانی که به خود آمدم ناوچه در حال غرق شدن بود و هواپیماهای دشمن با شلیک خود به سمت ناوچه آن را مورد اصابت قرار داده بودند.

شهید همتی را در آخرین لحضات بر روی ناوچه که در حال غرق شدن بود دیدم اما هیچ‌وقت پیکر محمد ابراهیم پیدا نشد و به مانند پیکان در قعر آبهای خلیج همیشه فارس ،مأوا گرفت.

* روايت ناخدا دوم بازنشسته محمد خاکشوری:

ناخدا محمد همتی از فرماندهان بسیار مقتدر، جسور و ورزیده بود. آن روز شهید همتی فرمانده ناوچه پیکان روی اسکله مرا دید، ما در فرانسه با ایشان همسفر بودیم و همدیگر را خوب می‌شناختیم. به من گفت امشب مي‌رویم، مأموریت ویژه‌ای هست. آن روز من رفتم کارها را سر و سامان دهم تا با ایشان راهی شوم که توفیق نبود و فردي را به عنوان نگهبان پیدا نکردم تا جایگزین خود کنم و به ناوچه پیکان نرسیدم. ولی دو شب بعد با ناوچه جوشن رفتیم تا عملیات را از ناوچه پیکان تحویل بگیریم.

ناوچه پیکان ساعت ۱۲.۳۰ همان روز پس از فتح دو سکوی نفتی مهم عراق توسط هواپیماهای عراقی مورد اصابت موشک قرار گرفت و در دریا غرق شد تعدادی از کارکنان با بالگردهای خودی نجات یافتند.

هیچکس منتظر امریه نبود همه برای رفتن از هم پیشی می‌گرفتند. یعنی می‌خواهم به این واقعیت اقرار کنم که حتی نیروهای نظامی هم با همان روحیه بسیجی برای دفاع از کشور از هم سبقت می‌گرفتند.

قدرت در دریا دست ما بود. ما بعد از هفت آذر به صورت شبانه‌روزی در واحدهای شناور خود بودیم تا هر لحظه که نیاز باشد مأموریت خود را انجام دهیم. البته عراق دیگر در دريا نقشی نداشت و ما بیشتر برای جلوگیری از شیطنت‌های استکبار جهانی گشت‌زنی می‌کردیم. در عین حال که قدرت دست ما بود استکبار جهانی با هواپیماهای سوپراتاندارد و سوپرجنرال صدام را تجهیز کرد تا بتوانند او را سر پا نگهدارند و علت مهم طولانی شدن جنگ هم کمک‌های همه جانبه کشورهای دیگر به عراق بود و گرنه چنانچه خود عراق بود همان ماه اول شکست می‌خورد و عقب نشینی می‌کرد.»

* روايت شهيد خلعتبري از شهيد همتي و عمليات مرواريد:

شهيد ياسيني به اتفاق ناخدا بزرگي به سراغم آمدند. شهيد ياسيني گفت:

- خلعتبري، مي‌خواهم بروي زير آب!!

بلند شدم و به طرف اسكله «البكر» و «الاميه» پرواز كردم. در همين زمان جناب ناخدايكم همتي فرمانده شهيد ناوچه «پيكان» فرياد مي‌زد:

- اي هابيليان آسمان، در 12 مايلي ما چهار فروند ناوچه عراقي مشاهده مي‌شود نابودشان كنيد.

شهید همتی؛ فرمانده ناوچه پیکان در نبرد با دشمنان بعثی در دریاشهید خلعتبری

به محض شنيدن صدا، به طرف آن سمت گرفتيم. ديدم سه فروند ناوچه اوزا و يك فروند اژدر افكن عراقي به حالت تدافعي موضع گرفته‌اند تا از خودشان دفاع كنند. هواپيماهاي عراقي نيز در همه جا پخش بودند ولي جرأت نزديك شدن به ما را نداشتند. به محض اين كه روي ناوچه‌هاي عراقي شيرجه رفتم، يكي از ناوچه‌ها يك موشك به طرف ناوچه ايراني هدف‌گيري كرد. به ناوچه خودي گفتم:

- مواظب خودتان باشيد.

و بلافاصله دو فروند موشك به طرف ناوچه‌هاي عراقي رها كردم. تصميم گرفتم دو فروند ديگر موشك رها كنم ولي آن‌ها درحال غرق شدن بودند. موشك ها را بر روي دو فروند ديگر فرستادم و سريع برگشتم و با راديو پيام دادم كه هواپيماهاي گشت ضدسطحي فوراً به منطقه بيايند و گفتم يك ناوچه مانده برويد و كارش را تمام كنيد.

سروان ساجدي بود كه با وجود درد شديد كمر و گردن، علاوه بر آن ناوچه، سه فروند ديگر از ناوچه‌هاي عراقي را منهدم كرد.

افتخار مي‌كنم كه مردانه جنگيديم...» 

* روايت ناوسروان جانباز «محمدرضا نجاري» از شهيد همتي و عمليات مرواريد:

قبل از انجام عمليات «مرواريد»، طي 67 روزي كه از آغاز تهاجم نيروهاي عراقي به مرزهاي ايران مي‌گذشت، نيروي دريايي عمليات‌هاي مختلفي را در خليج فارس انجام داده بود اما در روز هفتم آذرماه 1359، براي انهدام سكوهاي «البكر» و« الاميه» و انهدام نيروهاي دريايي دشمن و محروم كردن آن‌ها از صادرات نفت و حفظ سيادت دريايي جمهوري اسلامي ايران در خليج فارس، ناوچه‌هاي پيكان، جوشن، گرز، اسكادران‌ها و بالگردهاي SH ،AB نيروي دريايي به منطقه عمليات اعزام شدند.

اين عمليات كه براي تكميل عمليات «اشكان» طراحي شده بود، در منطقه شمال خليج فارس و در منطقه‌اي به وسعت دو هزار كيلومترمربع انجام شد و در پايان تمام اهداف از جمله كسب سيادت نيروي دريايي ايران در خليج فارس، زمين‌گير شدن باقي‌مانده نيروهاي دريايي دشمن در بندر «ام‌القصر»، قطع كامل صادرات نفت عراق از اسكله‌هاي البكر و الاميه، وارد آمدن خسارات سنگين به نيروهاي عراقي، قطع خطوط مواصلاتي عراق و تامين خطوط موصلاتي خودي محقق شد.

شهید همتی؛ فرمانده ناوچه پیکان در نبرد با دشمنان بعثی در دریا 

در اين عمليات، تعداد هفت فروند ناوچه موشك‌انداز از نوع «اوزا» يك فروند ناو مين‌روب، سه فروند ناو «زلينگ گرافت»، سه فروند ناو از يگان‌هاي متفرقه عراق منهدم و [با همكاري نيروي هوايي ارتش] 13 فروند هواپيماي جنگنده دشمن سرنگون شدند.

پس از انهدام اهداف مشخص شده توسط ناوچه پيكان با همكاري تفنگداران نيروي دريايي ارتش و خلبانان تيزپرواز نيروي هوايي به ويژه انهدام سكوهاي نفتي البكر و الاميه و اسارت 9 نفر از نيروهاي عراقي مستقر در اين سكوها،در حال بازگشت به پايگاه بوشهر بوديم كه من به عنوان مسئول كنترل رادار ناوچه پيكان ناگهان متوجه حضور يك رادار از ناوچه‌هاي دشمن شدم كه گويي عنقريب به سمت ما شليك خواهد كرد بنابراين بلافاصله شهيد «ناخدا محمدابراهيم همتي» كه فرمانده ناوچه پيكان بود را در جريان قرار دادم و اين شهيد نيز با فرماني كه صادر كرد در ابتدا با گلوله توپ اولين موشك دشمن را كه به سمت ما شليك شده بود منهدم كرد به طوري كه موشك دشمن در نزديكي ناوچه پيكان منهدم شد. بعد از گذشت لحظه‌اي، موشك دوم نيز از طرف ناوچه دشمن كه در «جزيره بوبيان» در نزديكي مرز كويت پنهان شده بود به سمت ما شليك شد كه آن هم با مانور سكان به سمت راست مجدا منحرف و منهدم شد. اما بعد از اين دو موشك، ناگهان به طور همزمان دو موشك از طرف ناوچه عراقي به سمت پاشنه ناوچه پيكان و يكي ديگر هم به قسمت سينه ناوچه اصابت كرد كه باعث شد به ناوچه پيكان آسيب جدي وارد شود.

زماني كه ناوچه پيكان از دو طرف مورد اصابت موشك قرار گرفت، من و تعدادي ديگر از هم‌رزمانم در اتاق جنگ ناوچه و در قسمت انتهايي آن قرار داشتيم كه من بلافاصله براي ارائه‌ گزارش به ناخدا همتي از اتاق خارج شدم ولي متأسفانه پس از خروج من از اتاق، درب اتاق به خاطر صدماتي كه ديده بود قفل شد و تمام هم‌رزمانم براي هميشه در آب‌هاي نيلگون خليج فارس در آن اتاق جنگ ناوچه محبوس شدند و با ناوچه پيكان به قعر دريا رفتند.

زماني كه خودم را به سرعت به سطح ناوچه رساندم. هنوز هيچ‌كدام از هم‌رزمانم ناوچه را كه در حال غرق شدن بود، ترك نكرده بودند و حتي پس از گذشت مدتي از اصابت موشك، هيچ‌يك از نيروها قصد ترك ناوچه را نداشتند و پس از اين‌كه ما مجبور شديم از ناوچه خارج شويم، شهيد همتي فرمانده ناوچه حاضر نشد ناوچه را ترك كند و اين لحظه براي ما تداعي‌كننده افسانه‌اي بود كه در آن مي‌گويد «ناخداي كشتي هيچ‌گاه كشتي خود را ترك نمي‌كند» و چنين هم شد و ناخدا همتي حاضر نشد ناوچه را ترك كند و در نهايت در همان‌جا جان خويش را در طبق اخلاص گذاشت و با ناوچه در حال غرق شدن به شهادت رسيد.

شهید همتی؛ فرمانده ناوچه پیکان در نبرد با دشمنان بعثی در دریا 

من به همراه چند نفر ديگر خود را به آب انداخته بوديم اما براي چندين ساعت كسي از ما اطلاعي نداشت. چرا كه در آن شرايط، آن منطقه موقعيتي استراتژيك و مخاطره‌انگيز داشت بنابراين همه گمان مي‌كردند كه ما نيز با ناوچه پيكان غرق شده‌ايم. بنابراين كسي به سراغ ما نمي‌آمد و در شرايطي كه ما در دريا معلق و سرگردان رها شده بوديم خلبان «عباس دوران» كه براي انجام مأموريتي برون‌مرزي به كشور عراق رفته بود براي گريز از رادارها و جنگنده‌هاي عراقي مسير خود را تغيير داده و سطح ارتفاع خود را پايين آورده بود كه در هنگام عبور از سطح دريا متوجه حضور ما ‌مي‌شود. حتي در آن لحظه خود من كه در حالتي مجروح در حال شنا كردن بودم لحظه‌اي كه خلبان اين هواپيما را كه سرش را به سمت ما چرخاند ديدم. البته بعدها فهميدم كه آن خلبان، شهيد عباس دوران بوده است.

در آن زمان، عباس دوران پايگاه دريايي بوشهر را از زنده بودن ما باخبر كرده بود و نيروي دريايي پس از گذشت چند ساعت ما را به وسيله‌ هلي‌كوپتر نجات داد و به بوشهر و سپس به تهران منتقل كرد. اما من تا چندماه به خاطر شدت جراحات دچار فراموشي شده بودم و حتي پدر و مادرم را نمي‌شناختم و پس از مداوا دوباره به منطقه يكم نيروي دريايي بندرعباس برگشتم.

اگرچه در عمليات «مرواريد»، ناوچه پيكان غرق شد و 36 نفر از پرسنل اين ناو به شهادت رسيدند و پيكرشان هيچ‌گاه پيدا نشد ولي از آن به بعد تا پايان جنگ تحميلي تمام خليج فارس در اختيار نيروي دريايي ايران بود و عراق هيچ‌گاه فرصت پيدا نكرد حركتي در دريا انجام دهد. حتي آن ناوچه‌اي كه در روز هفتم آذر، ما را هدف قرار داده بود نيز توسط تيزپروازان نيروي هوايي منهدم شد به طوري كه تا پايان جنگ هيچ شناوري از دشمن در دريا و خليج فارس حضور نداشت و تنها پس از گذشت 67 روز از آغاز جنگ طومار نيروي دريايي ارتش بعث عراق درهم پيچيده شد.»

نویسنده: رضا جهانفر
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار