یادداشت/ رضا مهرعطا

چرایی استقبال رژیم صهیونیستی از فرسایشی شدن جنگ ایران و عراق

رژیم صهیونیستی که از لحاظ جغرافیایی به‌طور غیر مستقیم درگیر جنگ ایران و عراق شد، به دنبال اجرای راهبرد جنگ بدون برنده با توازن مثبت به نفع عراق در این نبرد طولانی بود تا ضمن فرسایشی شدن جنگ، دو کشور از لحاظ زیرساخت‌های نظامی و اقتصادی تضعیف شوند.
کد خبر: ۳۶۳۷۶۰
تاریخ انتشار: ۰۶ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۷ - 28September 2019

چرایی استقبال رژیم صهیونیستی از فرسایشی شدن جنگ ایران و عراقگروه بین‌الملل دفاع‌پرس- رضا مهرعطا پژوهشگر مسائل خلیج فارس؛ جنگ طولانی هشت ساله عراق علیه ایران که هزینه‌های فراوانی را برای جهان اسلام و منطقه غرب آسیا رقم زد، علاوه بر درگیری دو کشور، کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را درگیر خود کرد. در این میان رژیم صهیونیستی که از لحاظ جغرافیایی به‌طور غیر مستقیم درگیر این جنگ شد، به دنبال اجرای راهبرد جنگ بدون برنده با توازن مثبت به نفع عراق در این نبرد طولانی بود تا ضمن فرسایشی شدن جنگ، دو کشور از لحاظ زیرساخت‌های نظامی و اقتصادی تضعیف شدند.

در این میان، شخص صدام و رژیم بعثی عراق با سیاست‌های غلط خود در اصرار در جنگ با ایران عملا در زمین رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا بازی کرد، تا دو کشور قدرتمند جهان اسلام، در طول هشت سال تضعیف شوند. تا این رژیم به حیات نامشروع خود ادامه دهد؛ اما سوال این است که چرا رژیم صهیونیستی ازفرسایشی شدن جنگ ایران و عراق استقبال می‌کرد؟

منافع رژیم صهیونیستی از جنگ فرسایشی ایران و عراق

مقامات اسرائیلی از فرسایشی شدن جنگ استقبال می‌کردند و در اظهاراتشان ابراز خرسندی مشهود بود. از نظر اسحاق شامیر نخست وزیر وقت و آریل شارون وزیر وقت دفاع رژیم صهیونیستی این جنگ باید ادامه می‌یافت؛ زیرا ادامه این جنگ و فرسایشی شدن این جنگ به تضعیف ارکان دو کشور نیرومند مسلمان در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس کمک می‌کرد؛ اما این توازن قوا که پس از فتح خرمشهر ایجاد شده بود، با تصرف فاو در بهمن ماه 1364 توسط نیروهای ایرانی و متعاقبا عملیات کربلای پنج که ایران را در آستانه فتح بندر بصره قرار می‌داد به نفع ایران برهم زد و سبب نگرانی رژیم صهیویستی شد.

علی‌رغم اینکه صدام در ظاهر دشمنی‌های خود را نسبت به رژیم صهیویستی ابراز می‌کرد و جنبش فتح به رهبری یاسر عرفات از کمک‌های بی‌دریغ صدام برای مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی بهره می‌جست؛ اما تل‌آویو نگران صدام نبود بیشتر نگران برهم خوردن توازن قوا به نفع ایران بود؛ چرا که با شکست صدام در جنگ تحمیلی آرمان فتح قدس شریف و نابودی اسرائیل به حقیقت نزدیک می‌شد؛ لذا مقامات رژیم صهیونیستی و سرویس‌های امنیتی این رژیم، به‌دنبال کمک‌های اطلاعاتی و امنیتی برای رهایی از شکست عراق در جنگ تحمیلی با ایران بودند. شاید سیاست کلان ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی در جمله هنری کسینجر مشاور امنیت ملی دولت نیکسون خلاصه می‌شد که عبارت بود از «نفع آمریکا و متحدان در این است که هر دو کشور در این جنگ بازنده باشند.»

دو مقام دیگر آمریکایی و صهیونیستی نیز در مصاحبه‌ای جداگانه می‌گویند «ما در ابتدا گفتیم بگذارید ایران و عراق هرچه می‌خواهند بجنگند؛ ایران منابع اندکی دارد واز لحاظ دیپلماتیک منزوی است و در تامین سلاح در مضیقه قرار دارد. این به نفع غرب و متحدان‌اش است.»

ریچارد مورفی معاون وقت وزیر امور خارجه آمریکا نیز در اظهاراتی بیان داشت: «پیروزی توسط هر کدام از طرفین از لحاظ راهبردی به نفع ما نخواهد بود.»

نشریه نیوزویک در مقاله‌ای با عنوان چه اتفاقاتی روی خواهد داد؛ اگر یک طرف حقیقتا در جنگ ایران و عراق پیروز شود؟ از قول کارشناسان خاورمیانه اسرائیلی که می گویند: «پیروزی ایران بدترین جنبه این سناریو خواهد بود.»

مردخای زیپوری وزیر دفاع وقت اسرائیل در آن زمان اظهار داشت: «اسرائیل به پیروی از ایالات متحده، پیروزی عراق در برابر ایران ترجیح خواهد داد؛ چرا که عراق دشمن سرسخت سوریه و ایران است و با این پیروزی خط مقاومت هم خواهد شکست و رژیم صهیونیستی به مانند متحد راهبردی خود ایالات متحده آمریکا در طول جنگ، خصوصا پس از فتح فاو توسط ایرن، از عراق جانبداری کرد و کمک‌های اطلاعاتی موساد به سرویس‌های امنیتی عراق، سبب رهایی این کشور از شکست کامل شد. لغو تحریم تسلیحاتی عراق، حذف نام این کشور از فهرست کشورهای تروریست از جمله اقدامات غیر مستقیم اسرائیل از عراق بود؛ البته حمله به تاسیسات اوسیراک عراق در سال 1981 و هدف قراردادن آن، از اقدامات رژیم صهیویستی در اجرای دکترین جنگ بدون برنده و بی‌رقیب مانده در قدرت هسته‌ای در خاورمیانه بود که صدام نتوانست دلیل درگیری با ایران در جبهه غرب، اقدامی علیه اسرائیل انجام دهد و در نهایت ذلت و خفت سکوت اختیار کرد.

بدون شک سیاست‌های غلط و جاه‌طلبانه صدام و رژیم بعث، به راهبرد رژیم صهیونیستی و ایالات متحده در منطقه کمک می‌کرد؛ چرا که عراق سدی در برابر جمهوری اسلامی ایران، برای رسیدن به سرزمین‌های اشغالی بود و از طرفی صدام بیشتر توجه و قدرت نظامی خود را در جبهه ایران متمرکز کرده و جبهه غرب و اسرائیل کاملا خالی شده بود. (با توجه به صلح کمپ دیوید مصر نیز عملا از اردوگاه ضداسرائیلی خارج شده بود) و این می‌توانست به بقای رژیم صهیونیستی کمک کند.

در حالی که ارتش مصر، عراق و سوریه اگر متحد در جبهه غرب علیه اسرائیل اقدام می‌کردند، بدون شک بقای رژیم صهیونیستی به خطر می‌افتاد و اگر جمهوری اسلامی ایران نیز به این جمع اضافه می‌شد، آزادی قدس شریف دور از دسترس نبود و همچنین باید ملت‌های عرب و مسلمان منطقه را نیز به این جمع اضافه کنیم. این وضعیت پس از چهار دهه نیز اکنون وجود دارد و خط مقاومت از تهران، بغداد، دمشق، قدس و قاهره همواره با بحران، تاخت و تاز سیاسی و نظامی و اختلاف افکنی صهیونیست‌ها مواجه بوده است، تا امنیت رژیم اشغالگر قدس تامین شود، امنیتی که در گرو دشمنی‌ها و جنگ‌های دولت‌های منطقه در خاورمیانه خواهد بود.

جنگ ایران و عراق در منطقه غرب آسیا، فرصت‌ها و تهدیداتی را برای کشور‌های منطقه به همراه آورد. یکی از آنان رژیم صهیونیستی بود که منافع خود را در جنگ دو کشور مسلمان و قدرتمند می‌دید و بسیار از آغاز این جنگ و تداوم آن استقبال می‌کرد.

تضعیف نظامی و اقتصادی دو کشور راهبرد کلان رژیم صهیونیستی بود راهبردی که ایالات متحده آمریکا نیز به دنبال اجرای آن بود. دکترین جنگ بدون برنده ریگان در واقع همان راهبرد رژیم صهیونیستی در موضع‌گیری نسبت به این جنگ بود؛ اما مقامات رژیم صهیونیستی ایران را به مراتب خطرناک‌تر از عراق می‌پنداشتند، علت این امر را باید در ماهیت ضد انقلاب اسلامی رژیم صهیونیستی جستجو کرد که خواهان توازن مثبت به نفع عراق در جنگ بودند؛ البته هدف غایی تل‌آویو عدم کمک رسانی نرم و سخت دو کشور به جنبش‌های رهایی بخش فلسطین، علیه رژیم صهیونیستی بوده است تا امنیت این رژیم بیش از پیش در منطقه تامین شود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار