حماسه‌ کربلای پنج-25/ روایت راوی - بخش سوم

پرتقال خوری فرماندهان جنگ با استفاده از تاریکی قرارگاه

جمله غلامپور به پایان نرسیده بود که برق قرارگاه رفت. سکوتی ناخواسته بر جلسه حاکم شد. اعضای جلسه چراغ قوه‌های خود را روشن کردند. در همین لحظه یک سینی پر از پرتقال‌های شیرین دزفول و چند بشقاب و چاقو توزیع شد. غلامپور بلافاصله نقشه‌ را جمع کرد و آن‌ها مشغول پوست کندن و خوردن پرتقال شدند.
کد خبر: ۳۷۵۹۹
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۰ - 04January 2015

پرتقال خوری فرماندهان جنگ با استفاده از تاریکی قرارگاه

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، در بخش دوم روایت مجید مختاری از عملیات کربلای 5 به گفتوگوی سردار میرحسینی و سردار غلامپور رسیدیم، اکنون ادامهی آن گفتوگو و مابقی رخدادها و گفتوگوها را در ادامه میخوانیم:

درخواست میرحسینی جهت جابهجایی با لشکر ثارالله/ عصبانیت غلامپور

غلامپور:
من خودم مشکلات جناح راست را به آقا محسن گفتهام. شما بیایید پای کار، من حلش میکنم. من خودم به فرماندهی گفتم به خاطر جادههای موازی کانال که محور پشتیبانی دشمن از پاسگاه زید است، ما اینجا به دو یگان نیاز داریم.

میرحسینی درحالی که به استقرار در محور راست عملیات بدبین بود و نمیخواست تیپ 18 الغدیر را در این منطقه وارد کند، گفت: ما را بیاورید به منطقة پنج ضلعی. اینجا بیشتر آشنایی داریم.

غلامپور: پس بگویید شما با کل محور راست مسئله دارید! این را به آقا محسن بگویید.

میرحسینی: الآن نیروهای شناسایی ما به کانال پرورش ماهی دست زدهاند (شناسایی کردهاند)، ما به اینجا آشناتریم.

غلامپور: اینجا را که شما میگویید، همه یگانها کار کردهاند و شناسایی دارند، مسئله ما سیل بند جناح راست است که هیچکس کار نکرده.

میرحسینی: ما را با لشکر 41 ثارالله عوض کنید. ما نمیتوانیم جناح دار باشیم.

غلامپور درحالی که عصبانی به نظر میرسید، گفت: از دست شما دلم میخواهد سرم را بزنم به این آهن (اشاره به تیرآهن سنگر)، چه بدبختی داریم ما، یک یگان را میخواهیم توجیه کنیم باید جان بدهیم. شما کل منطقه را زیر سؤال میبری و ابهام داری.

میرحسینی: کل منطقه عقبهاش ابهام دارد.

غلامپور با عصبانیت شدید تلفن را به سمت خود کشید و گفت: الآن من تلفن میزنم به آقای شمخانی و میگویم این یگانهایی که شما به آنها دلخوش کردهاید، هنوز نیامدهاند پای کار.

میرحسینی نیز با دیدن این عصبانیت، قدری موضع خود را عوض کرد و چنین گفت: ما هرچه تکلیفمان باشد انجام میدهیم. شناسایی میفرستیم ولی روی مانور حرف داریم.

غلامپور: الآن بچههای اطلاعاتتان را بفرستید برای شروع کار و خودتان هم بیایید مستقر شوید.

میرحسینی: شناسایی میفرستیم ولی روی مانور حرف داریم، هرجا هم لازم باشد و پیش هرکس هم که باشد، میگوییم.

غلامپور: درارتباط با مانور من حرف شما را قبول دارم و به برادر محسن هم میگویم. من به عنوان فرمانده قرارگاه ممکن است ابهام داشته باشم ولی نمیتوانم سنگ بندازم جلو پای فرماندهی. منطقه شما چهار مشکل زیر را دارد که باید حل بشود. پس امشب شما شناساییتان را شروع کنید. مهندسی شما عقب است و باید تلاش بیشتری کنید و سریع بیایید پای کار. واحدهایتان را به واحدهای قرارگاه وصل کنید تا هرچه داشتیم به شما بدهیم. جاده عقبهتان هم حسینیه است که باید آماده شود.

تاکید محسن رضایی بر سرعت اجرای عملیات

غلامپور پس از جلسه با فرمانده تیپ 18 الغدیر و خواندن نماز، جلسهای با عبداللهی مسئول حفاظت اطلاعات قرارگاه کربلا گذاشت تا ضمن توصیههایی درباره نحوه تردد خودروها در روز و شب، دستورالعمل حفاظتی مورد نیاز برای عملیات را تهیه کند تا از یکسو فعالیت نیروهای خودی هشیاری دشمن را به دنبال نداشته باشد و از سوی دیگر از سرعت عمل یگانها جلوگیری نکند.

در پایان این جلسه غلامپور پس از خواندن نامههای محسن رضایی که در ارتباط با سرعت عمل در آمادگی یگانها صادر شده بود، گفت: در ذهن فرماندهی و تدبیر ایشان سرعت عمل اهمیت فوق العادهای دارد، ایشان سرعت را بر حفاظت ترجیح میدهند. ذهن فرماندهی سرعت عمل است.

جهاد سازندگی و تیپ جواد الائمه

با پایان یافتن جلسه، درحالیکه ساعت 19:30 را نشان میداد، برادر موحدیخواه یکی از مسئولان جهادسازندگی وارد اتاق فرماندهی شد. وی در ابتدای صحبت خود، جهادهای مربوط به قرارگاه کربلا را معرفی کرد که شامل جهادهای اراک، کهگیلویه وبویراحمد، فارس، باختران، نجف آباد، کرمان و سمنان بودند.

وی در ادامه صحبتهای خود گفت، به این جهادها مأموریت جاده سازی، احداث مواضع توپخانه و تکمیل عقبهها را دادهایم. غلامپور نیز ضمن تأیید این موارد تأکید کرد که احداث و تکمیل مواضع توپخانه اولویت اوّل و احداث جادهها اولویت دوم است.

هنوز جلسه با مسئول جهادسازندگی پایان نیافته بود که سفره شام پهن شد، چند بشقاب پلوی ساده، پنج عدد کنسرو ماهی، دو کاسه ماست و چند تکه نان مجموع شامی بود که صرف شد، البته در این بزم، برادران صیاف زاده و محرابی نیز حضور داشتند. پس از شام در ساعت 21:30 برادر فرهاد یعقوبی مسئول تیپ 45 مهندسی جوادالائمه وارد قرارگاه شد. وی ضمن گزارش اقدامات یگان خود از مشکلات و کمبودها گفت و پیش بینی کرد برای تکمیل فعالیتها حداقل به پانزده تا بیست روز وقت نیاز است. آن هم اگر بتوان به صورت شبانه روزی و ممتد کار کرد.

غلامپور نیز طبق معمول از حساسیت فرماندهی کل سپاه و تأکید وی بر سرعت عمل گفت و اشاره کرد: کار شما یکی جاده شلمچه است یکی هم جاده سمت هلالیها که قرار است باقر (لشکر 5 نصر) عمل کند. باید شنریزی جادهها را در سه فاز انجام دهید، یعنی هم صبح، هم عصر و هم شب، تا صبح باید کار کنید. کار سوم شما دپوی شن است. سعی کنید یک روال مشخص را دنبال نکنید. یعنی یک روز پانصد متر را کار کنید، بعد هزار متر را جا بگذارید و پس از آن دوباره پانصد متر را کار کنید. نقطه به نقطه کار کنید تا از توپخانه و آتش دشمن در امان باشید. به طور ممتد و خطی کار نکنید. در ادامه عملیات هم باید آماده باشید که جاده شلمچه را به طرف دشمن وصل کنید که بعد از عملیات از آن استفاده کنیم.

پرتقال خوری فرماندهان در تاریکی قرارگاه

جلسه با آقای یعقوبی فرمانده تیپ مهندسی به اتمام نرسیده بود که اسماعیل قاآنی فرمانده لشکر 21 امام رضا(ع)، احمدی فرمانده تیپ 12 قائم، مهندس طبری و برادر مهدیانپور وارد شدند و به جمع حاضر در اتاق فرماندهی پیوستند. پس از سلام و احوال پرسی، برادر غلامپور گزارشی از پیشرفت اقدامات مهندسی داد و در ادامه بحث قبلی رو به آقای فرهاد یعقوبی کرد و گفت، اگر میتوانید دپوی شن را به کنار نهر عرایض انتقال بدهید که یگانها در چند محور بتوانند استفاده کنند. جمله آقای غلامپور هنوز به پایان نرسیده بود که برق قرارگاه رفت. سکوتی ناخواسته بر جلسه حاکم شد.

شرکت کنندگان در جلسه یکی پس از دیگری چراغ قوههای خود را روشن کردند. در همین لحظه یک سینی پر از پرتقال و چند بشقاب و چاقو در میان اتاق و شرکت کنندگان جلسه گذاشته شد. غلامپور بلافاصله نقشهای را که فرماندهان و مسئولان دور آن حلقه زده بودند، جمع کرد و به کناری گذاشت و همه با استفاده از تاریکی مشغول پوست کندن و خوردن پرتقال شدیم. اگر انصاف به خرج دهیم، مزه و شیرینی پرتقالهای دزفول کم نظیر است.

دستور آقامحسن

ساعت 10:45 دقیقه را نشان میداد که موتور برق کنار قرارگاه روشن و برق وصل شد. با روشن شدن چراغ اتاق و پس از چند لحظه سینی پرتقالها به کناری گذاشته شد و مجدداً نقشه عملیاتی منطقه در میان حاضرین پهن شد. اسماعیل قاآنی فرمانده لشکر 21 امام رضا(ع) از آقای غلامپور پرسید: این نوک بوارین را چه کنیم؟

غلامپور بدون درنگ در حالی که به نظر میرسید منتظر این سؤال است در پاسخ گفت: درحال حاضر شما و لشکر 17 آمادهترین یگانها هستید، بروید شناساییهایتان را شروع کنید.

قاآنی: الآن این تکه نوک بوارین که آب گرفتگی ندارد برای عملیات مساعدتر است.

غلامپور: ببینید، این انتهای بوارین مهم است، اگر روی دمش (انتهای جزیره بوارین) عمل کردیم و عقبهاش را بستیم، کل بوارین به خطر میافتد. حرکت بوارین زمانی موفق است که انتهایش زده شود. فرماندهی بوارین در انتهای آن مستقر است و این مهم است. شناسایی هایتان را شروع کردهاید؟ آقا محسن گفته برای این محور لشکرهای 21 و 17 را به کار بگیرید. طراحی مانور برای سمت چپ جاده شلمچه تا رودخانه اروند (شط العرب)، بخشی از مانور عملیات آینده بود که هم میتوانست تکمیل کننده اهداف عملیات باشد و هم تضمین موفقیت عملیات در محور پنج ضلعی و پیشروی به سمت نهرهای جاسم و الدوعیجی محسوب شود که خطوط اوّل و دوم عملیات بودند.

قاآنی در پاسخ غلامپور گفت: شناساییها را شروع نکردهایم، آخه هنوز مشخص نیست کجا باید عمل کنیم!

غلامپور: چرا! آقا محسن گفت 21 و 17

قاآنی: اینجا اگر بخواهد عمل بشود یک لشکر با قوت باید بیاید. البته نه به لحاظ نیرو، بلکه به لحاظ فرماندهی و نیز توان زرهی، حداقل یک گردان زرهی که به چند دسته تقسیم شوند و در بوارین عمل کنند.

غلامپور
: شما باید آتش زرهی را روی ساحل جزایر ام الرصاص و ماهی متمرکز کنید که خط آنجا اذیتتان نکند. البته برای آن سوی جزیره ماهی، یعنی ساحل دشمن در اروندرود نیز باید آتش مناسبی طرح ریزی کنید و به دشمن امان ندهید که از این مناطق شما را اذیّت کند. بنابراین، باید از مواضع مسلط خودی، خطوط اوّل و دوم دشمن را زیر آتش بگیرید.

مهدیان پور مسئول ستاد لشکر 21 امام رضا(ع) درباره تدبیر آتش بر روی خطوط دشمن گفت: اگر شما به اندازه کافی به ما شن بدهید، سکوهای مناسبی برای تانکها میزنیم تا آتش متمرکزی روی خطوط دشمن در جزایر و ساحل اروند اجرا کنیم.

قاآنی: الآن خط اینجا (محور سمت چپ جاده شلمچه) نیاز به خاکریز دارد. جادههای خط نیاز به خاکریز دارند.

غلامپور: باشد کمکتان میکنیم تا مشکلاتتان حل شود.

با روشن شدن وضعیت لشکر 21 ، احمدی فرمانده تیپ 12 قائم نیز وارد بحث شد و گفت، پس تکلیف ما را هم مشخص کنید تا بیاییم پای کار. غلامپور در پاسخ به درخواست احمدی فرمانده تیپ 12 قائم گفت: کار شما همان دستور قبلی است، شما باید در انتهای بوارین کنار آقای قاآنی عمل کنید. اگر آقای قاآنی را برداشتیم (منطقه عملیات لشکر 21 تغییر کرد)، یک یگان دیگر کنار شما می گذاریم. ... پس بروید آماده شوید. آقا محسن گفته تا ده یا پانزده روز دیگر عملیات است. می دانم که می گویید، شواهد این را نشان نمی دهد، اما آقا محسن مصمم است عملیات هرچه زودتر انجام شود.

درحالی که شب از نیمه گذشته بود، با غلامپور به بیرون قرارگاه رفتیم. صدای فعالیت چند لودر و بولدوزر از دور شنیده میشد. هر از چند گاهی شلیک توپخانه خودی و بر زمین خوردن چند گلوله توپ دشمن، سکوت شب را میشکست. هوا سرد بود. رفت وآمد خودروها بر روی جادههایی که به سمت شلمچه امتداد داشتند، حکایت از فعال بودن نیروهای خودی میکرد. غلامپور میگفت، خدا کند دشمن متوجه این تحرکات نشود، کشور دیگر تحمل یک شکست سنگین را ندارد. باید تمام تلاشمان را بکنیم تا این عملیات موفق شود. بیچاره آقا محسن چی میکشد که این همه بار مسئولیت را تحمل میکند. ... با بیان این جملات غلامپور مشغول گرفتن وضو شد و پس از آن به داخل قرارگاه رفتیم و خوابیدیم.

مرتضی قربانی: قسم خوردیم، تلافی کربلای 4 رو سر عراقیها در بیاریم

پس از خواندن نماز صبح و  خوردن یک صبحانه مختصر با غلامپور و به اتفاق برادران صیاف زاده و محرابی عازم محورهای عملیاتی شدیم. غلامپور قصد داشت با سرکشی به یگانها جدیت فرماندهی در اجرای عملیات را به فرماندهان لشکرها و تیپها نشان دهد. غبار غلیظی آسمان منطقه را پوشانده بود و دید مناسبی وجود نداشت. در سرکشی به لشکر 25 کربلا مرتضی قربانی را دیدیم که سوار بر موتور بود و چکمه هایی
در پا داشت که تا بالای زانویش را پوشانده بود. مرتضی در کنار خودرو غلامپور توقف کرد و به طعنه و مزاح گفت، به اهواز میروید؟ غلامپور هم با خنده گفت، نه، از اهواز می آییم. وی جمله خود را چنین ادامه داد: وضعیت چطور است مرتضی؟ ان شاءالله آماده هستی؟ مثل اینکه به آقا محسن گفتی می خواهی مثل شیر به دشمن حمله کنی؟ مراقب باشی شیر بی یال و دم نشوی.

مرتضی قربانی در پاسخ با لهجه غلیظ اصفهانی گفت: مراقبم، با بچهها قسم خوردهایم تلافی کربلای 4 رو سر عراقیها در بیاریم. این منطقه جلو کانال ماهی، منطقه خوبی برای عملیات است، ما را بگذارید اینجا عمل کنیم. یک فکری هم برای نیروهای بسیجی بکنید، اینها پنج روز دیگر بیشتر نمیمانند.

نگرانی قالیباف از اجرای عملیات

غلامپور: خب به آقا محسن بگو! مرتضی قربانی: گفتهام. غلامپور با گفتن خداقوت و خداحافظی به راننده دستور حرکت داد و به سمت لشکر 5 نصر حرکت کردیم. قالیباف در مقر لشکر نبود، نیروهای مخابرات لشکر 5 نصر گفتند، آقا باقر رفته به سمت خط. ما هم به سمت خط و دژ مرزی حرکت کردیم. قالیباف در کنار دو دستگاه مهندسی مشغول گفتوگو با فرهاد یعقوبی فرمانده تیپ مهندسی بود.

او با دیدن غلامپور، همراه با برادر یعقوبی به سمت خودرو آمد و غلامپور نیز از خودرو پایین رفت. پس از
سلام و احوالپرسی، قالیباف پرسید، چه خبر و غلامپور هم گفت، خبر عملیات تا چند شب دیگر.

قالیباف درحالی که میخندید، گفت: ما مسلمانها ساده هستیم، باور کنید که این حرکت هم هولهولکی است و عجله میشود.

غلامپور نیز در پاسخ گفت: نه نمی گذاریم هول هولکی بشود.

برادر صیافزاده نیز در توجیه ضرورت عملیات گفت: اگر این عملیات انجام نشود عراق یک جایی میآید داخل و به یکی از مناطق عملیاتی حمله میکند. من از فاو میترسم. باید آنجا را مراقبت کنیم.

قالیباف پاسخ گفت: نباید سرعت عمل تدبیر را ضعیف کند. باید با احتیاط وارد عمل شد.

غلامپور: شما آماده باشید تا به موقع وارد عمل شوید. جلسه با آقا محسن را هم شرکت کن و حرفهایت را بزن. فعلاً خداحافظ.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها