بخش آخر/ نقش نیروی هوایی ارتش در پیروزی انقلاب اسلامی؛

خروش همافران نیروی هوایی ارتش طاغوت در پی توهین به امام خمینی (ره)

بیعت کارکنان نیروی هوایی در روز پنج‌شنبه نوزدهم بهمن سال ۱۳۵۷ با امام خمینی (ره) در مدرسه «علوی»، خشم نیروهای گارد جاویدان را برانگیخت و باعث شد تا آن‌ها با حضور در مرکز آموزش‌های هوایی، کارکنان نیروی هوایی را سرکوب کنند.
کد خبر: ۳۸۵۲۶۲
تاریخ انتشار: ۰۶ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۰:۱۶ - 25February 2020

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: بیعت کارکنان نیروی هوایی در روز پنج‌شنبه نوزدهم بهمن سال ۱۳۵۷ با امام خمینی (ره) در مدرسه «علوی»، خشم نیروهای گارد جاویدان را برانگیخت و باعث شد تا آن‌ها با حضور در مرکز آموزش‌های هوایی، کارکنان نیروی هوایی را سرکوب کنند؛ بر این اساس، حدود ساعات اولیه شب، تعدادی از افسران گارد جاویدان جهت سرکوبی هنرجویان به خوابگاه آنان رفته و به سوی همافران آتش گشودند که در این درگیری، سه تن از هنرجویان به شهادت رسیدند. مردم تهران که از جریان تیراندازی مطلع شده بودند، به درب ورودی پادگان آمدند اما با توجه به منع آمد و شد (حکومت نظامی) تا پاسی از شب پشت دیوارهای پادگان ماندند و با سر دادن شعارهای انقلابی، پشتیبانی خود را از هنرجویان نیروی هوایی اعلام کردند.

مردم اعلام کردند که تا وقتی از سلامت همافران مطلع نشویم، منطقه را ترک نخواهیم کرد. سرانجام با حضور نماینده امام و مذاکره با تنی چند از نمایندگان هنرجویان و عوامل حکومت نظامی، در نهایت حدود ساعت دو بامداد با وساطت نماینده امام و آیت‌الله طالقانی، عده‌ای محل را ترک کردند؛ ولی عده‌ای که تعدادشان حدود دو هزار نفر تخمین زده می‌شد، همچنان در محل باقی ماندند که همدردی مردم با هنرجویان و متقابلاً هنرجویان، دانشجویان و هنرآموزان با مردم، خشم رژیم را برانگیخت و ساعاتی بعد با حمله عناصر گارد به خوابگاه‌ها عده‌ای دستگیر شدند.

پخش سخنرانی امام خمینی (ره) از تلویزیون موجب شد تا هنرجویان نیروی هوایی که در اتاق تلویزیون مرکز حضور پیدا کرده بودند، صلوات بفرستند و شعار «الله اکبر، خمینی رهبر» سر دهند که این اقدام آن‌ها، واکنش سربازان گارد شاهنشاهی را درپی داشت و مشاجره و درگیری میان هنرجویان و عوامل گارد به‌وقوع پیوست.

نیروهوایی

بی‌احترامی یکی از سربازان گارد شاهنشاهی به امام خمینی (ره) با واکنش شدید هنرجویان روبه‌رو شد و کار بار دیگر به مشاجره لفظی انجامید و صدای صلوات بلندتر از قبل شد؛ این‌بار گاردی‌ها طاقت نیاوردند و شروع به تیراندازی کردند؛ تعداد هشت نفر در آن شب زخمی شدند که سه نفر از آن‌ها شهید شدند. وقایع شب بیستم بهمن سال ۱۳۵۷ که در مرکز آموزش‌های نیروی هوایی به‌وقوع پیوست را در بخش پنجم این گزارش بخوانید.

بخش پنجم گزارش نقش نیروی هوایی در دهه فجر سال ۱۳۵۷؛

شکستن قفس سرسپردگی به «طاغوت» در مقر نیروی هوایی ارتش

سرهنگ «جنتی محب» از شاهدان عینی این رخداد تاریخی، می‌گوید: «ساعت شش صبح بود که بیدار شدیم؛ با توجه به این‌که شب هولناکی را پشت سر گذاشته بودیم و امیدی به فردا نداشتیم، پس از اقامه نماز بدون صرف صبحانه از آسایشگاه بیرون آمدیم، شب قبل آن روز هم شام نخورده بودیم؛ چون در اعتصاب بودیم. دسته‌دسته بچه‌ها دور هم جمع شده بودند و از اتفاقات شب گذشته با یکدیگر صحبت می‌کردند. همراه با تعدادی از بچه‌ها به مقابل در آمدیم؛ چون خیلی از خانواده‌ها تشویش شده و به سراغ فرزندان خود آمده بودند، چند نفر از بچه‌ها ملاقاتی داشتند که اجازه خروج از پادگان را به آن‌ها نمی‌دادند.

کم‌کم کارکنان نیروی هوایی داشتند از منزل به سر کار می‌آمدند و ماجرای شب گذشته را از ما می‌پرسیدند؛ عده‌ای گریه می‌کردند و عده‌ای نیز می‌گفتند که ما با لباس شخصی، دیشب در میان مردم بودیم. جلوی در دانشکده جمع شده و از آنجا جلوی ساختمان شش طبقه آمدیم؛ شعارهای مردم از بیرون پادگان به گوش ما می‌رسید، ما هم که اینک تعدادمان به یک گروهان می‌رسید، شروع کردیم به سر دادن شعار «بگو مرگ‌ بر شاه».

هر لحظه جمعیت ما بیشتر و بیشتر و شعارهای ما نیز کوبنده‌تر می‌شد؛ در این موقع خواستار خروج گارد شاهنشاهی از حریم نیروی هوایی شدیم. اما گارد مقاومت کرد و از سر جایش تکان نخورد. خطاب به کسانی که هنوز نظاره‌گر بودند، شعار دادیم «سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن»؛ بنابراین عناصر گارد با دیدن موج جمعیت به وحشت افتادند و به آرامی محوطه را ترک کردند؛ اما می‌خواستند به هر نحوی که شده، ضربه‌ای را به نیروی هوایی وارد کنند.

اینک تمامی کارکنان جلوی در ورودی که بر اثر خروج تانک غُر شده و نیمه باز بود، تجمع کرده بودند و تمامی کارکنان علیه رژیم شعار می دادند که عوامل گارد دیگر طاقت نیاورده و حمله خود را تشدید کردند که به یک‌باره، یکی از درجه‌داران به نام «سید مهدی کیامرزدارانی» از عناصر دژبان نیروی هوایی که به اسلحه MP۵ مسلح و در جلوی در مرکز آموزش در حال نگهبانی بود، تیری از سوی عوامل گارد به وی اصابت کرد و نقش بر زمین شد؛ در حالی که خون از سر و رویش جاری بود، او را روی دست بلند کردیم به پاسداری که در پشت بام پاسدارخانه نگهبانی می‌داد نشان دادیم؛ بنابراین غیرتش به جوش آمد و اسلحه خود را به سمت گارد نشانه گرفت و اولین تیر که شلیک شد، گاردی‌ها مستقیم به طرف در خروجی عقب‌نشینی کردند. تیراندازی از این لحظه شکل دیگری به خود گرفت و به محض برخورد تیر به «کیامرزدارانی» اسلحه‌اش را همافر «اللهیاری» به‌سرعت گرفت و آماده شلیک شد، که یکی از نگهبانان اسلحه را از وی گرفت.

یکی از بچه‌ها فریاد زد و همه به طرف اسلحه‌خانه شماره یک رفتیم؛ وقتی می‌خواستیم به اسلحه‌خانه نزدیک شویم، سربازان و چند نفر افسران، از نزدیک شدن ما به اسلحه‌خانه جلوگیری کردند؛ بنابراین به مشاجره با آن‌ها پرداختیم. سربازان خیلی می‌ترسیدند؛ چراکه مسئولیت داشتند و تصور می‌کردند که اگر در اسلحه‌خانه شکسته شود، مجازات می‌شوند؛ به آن‌ها گفتیم گارد با نیروی هوایی درگیر شده و در حال جنگ است، از طرفی هم در بیرون پادگان، پیرزن‌ها و پیرمردها با بیل، کلنگ و کوکتل مولوتف، برای رهایی ما با گاردی‌ها می‌جنگیدند؛ اما پاسدار اسلحه‌خانه می‌گفت هر که جلو ‌بیاید، میزنم. به هر حال با یک حرکت متحورانه و فریاد «الله اکبر» به یک‌باره معجزه شد و در شکست و همگی وارد اسلحه‌خانه شدیم؛ هریک از هنرجویان و هنرآموزان یک اسلحه ژ۳ انتخاب کرده و چند بسته فشنگ برداشتیم و معطل نکردیم و شروع به تیراندازی به سمت گاردی‌ها کردیم.

گاردی‌ها فرار را بر قرار ترجیح دادند و جنگ به خیابان‌های اطراف کشیده شد؛ در پشت گونی‌های شنی که مردم درست کرده بودند، یک برادر روحانی که مسلح بود، اما نحوه کار را به اسلحه یوزی نمی‌دانست، از ما در مورد شلیک با این اسلحه کمک خواست؛ بنابراین یکی از بچه‌ها با چندبار کشیدن گلنگدن و خالی کردن چند تیر هوایی، کار با اسلحه یوزی را به وی آموزش داشت و او هم چند آیه از قرآن کریم را برای ما تلاوت کرد که مضموم این آیات چنین بود: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ...» (آیه ۱۸ سوره انبیاء)، «وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ. إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا» (آیه ۸۱ سوره اسراء). پرسیدم «آقا چه میگویی؟»، گفت «این‌که داریم به طرف گاردی‌ها و شیاطین تیراندازی می‌کنیم، می شود معنی این آیات».

نیروهوایی

خداحافظی کردیم و از او جدا شدیم، فشنگ‌های‌مان تمام شده بود؛ بنابراین دوباره برگشتیم اسلحه‌خانه و یک جعبه فشنگ برداشته و با یکی دیگر از همکاران‌مان به پشت‌بام خانه کلاه فروشی آوردیم؛ چراکه از آن جا گاردی‌ها خوب می‌شدند؛ بنابراین شروع به تیراندازی به طرف آن‌ها کردیم. همین اوضاع تانکی که در خیابان حجت بود، آتش گرفت و خبر دادند دو ماشین مملو از گاردی‌ها به داخل کوچه روبه‌رو می‌آیند. ما به دنبال آن‌ها وارد کوچه شدیم و موضع گرفتیم که دیدیم، دیدمان مناسب نیست. بنابراین بالای یک خانه رفتیم تا بر کوچه مسلط باشیم. درهای تمام خانه‌ها به روی کارکنان نیروی هوایی باز بود و ما از طرف پشت بام خانه‌ها به طرف گاردی‌ها شلیک می کردیم و آن‌ها نیز تا آخرین فشنگ خود می‌جنگیدند و قصد تسلیم شدن و به مردم به پیوستن را نداشتند. در این‌جا سه نفر از بچه‌های ما زخمی شدند که فوراً آن‌ها را به بیمارستان بردند؛ محبت و بزرگواری مردم به حدی بود که باید برای بزرگواری آن‌ها کتاب‌ها نوشته شود.

هلی‌کوپترهایی که به کمک گاردی‌ها آمده بودند، کارایی چندانی نداشتند چون آن‌قدر گلوله به سمت آن‌ها شلیک می‌شد که نمی‌توانستند در ارتفاع پایین پرواز کنند. ناگزیر پس از یک دفاع جانانه و رها کردن تمامی فشنگ‌ها، گاردی ها مجبور به تسلیم شدند و با در آوردن لباس، به قصد تسلیم آن‌ها را رها کردیم و بقیه را که حدود ۱۵ نفر بودند را به پادگان برده و زندانی کردیم تا مسئولین انقلاب در مورد آن‌ها تصمیم بگیرد.

مردم تهران به هواداری از همافران تظاهرات کردند و در چند نقطه از تهران نزاع رخ داد و از میدان «فوزیه» (امام حسین (ع)) تا خیابان نیروی هوایی، به‌طور ممتد صدای تیراندازی به‌گوش می‌رسید. مردم به طرف دوشان‌تپه حرکت می‌کردند و تعدادی از همافران نیز در منزل امام خمینی (ره) پناه گرفته بودند. گزارش روزنامه‌های تهران حکایت از کشته و زخمی‌شدن صدها تن در درگیری‌های دوشان‌تپه حکایت داشت؛ در این زمان مرحوم آیت‌الله طالقانی به نمایندگی از امام خمینی (ره) از یگان‌های نظامی خواست تا به پادگان‌های خود بازگردند و به درگیری‌ها خاتمه دهند.

مذاکرات میان فرماندهان ارتش و رهبران انقلابیون آغاز شد؛ اما زد و خوردها در نقاط مختلف تهران هنوز ادامه داشت پادگان «سلطنت‌آباد» در شمال تهران به تصرف انقلابیون درآمد و تاسیسات نظامی آمریکایی‌ها تسخیر شد. از سویی دیگر درب زندان اوین توسط مردم به روی زندانیان رژیم پس از سال‌ها گشوده شد؛ این تحولات در حالی رخ می‌داد که بختیار هنوز خود را به‌عنوان نخست‌وزیر قانونی کشور می‌دانست و در سخنرانی خود در مجلس سنا، از آمادگی خود برای مذاکره با مخالفان خبر می‌داد؛ علی‌رغم این سخن، در ساعت دو بعدازظهر ۲۱ بهمن، از رادیو اعلامیه فرمانداری نظامی تهران پخش شد که در این اعلامیه، فرمانداری نظامی با ریاست سپهبد رحیمی در این ساعات منع عبور مرور را از ساعت ۱۶ و ۵:۳۰ بامداد اعلام کرد که این زمان تا ۱۲ ظهر ۲۲ بهمن تمدید شد.

امام خمینی (ره) در حالی که بیمار بودند، طی اطلاعیه‌ای به مردم هشدار دادند و اعلام کردند که «به دستور فرماندار نظامی وقعی نگذارید و به خیابان‌ها بیایید؛ چراکه گاردی‌ها و فرماندار نظامی توطئه کرده‌اند تا با استفاده از نبودن مردم، همافران را تار و مار کنند»؛ بنابراین پس از اعلام سفارش امام خمینی (ره)، مردم به خیابان‌ها ریخته و در هر گوشه‌ای از شهر، سنگری برپا شد.

به گفته خبرنگار «بی‌بی‌سی»، روحانیون در بین شهر می‌گردند و می‌گویند که آیت‌الله خمینی (ره) اعلام کرده است که ساعات منع عبور و مرور غیرقانونی است و همچنین ایشان گفته‌اند که اگر لازم شود متقابلاً می‌جنگند. در جبهه انقلابیون در مورد اعلامیه فرماندار نظامی گمانه‌زنی‌هایی وجود داشت؛ که از آن جمله تصور بر این بود که فرمانداری نظامی قصد داشته باشد با اعلام منع عبور و مرور، از فرصت استفاده کرده و در خالی بودن خیابان‌ها، امام خمینی (ره) را دستگیر کند.

بختیار با همه تظاهری که به مذاکره با دولت موقت داشت، سعی می‌کرد با خشونت در مقابل انقلاب بایستند و از همین رو ساعت ۶ بعدازظهر ۲۱ بهمن در جلسه شورای امنیت ملی با فرماندهان ارتش شرکت کرد و از آ‌نها خواست تا با شدت تمام مقررات حکومت نظامی را اجرا کند؛ او حتی دستور داد تا منطقه اطراف پادگان دوشان‌تپه بمباران شود و در همان جلسه دستور دستگیری سران انقلاب را صادر کرد؛ اما علی‌رغم این خطرها، تهران بیدار بود و مردم به فرمان رهبر انقلاب و بی‌اعتنایی به حکومت نظامی، در خیابان ها در حال تردد بودند.

از آن‌جا که این خبر در میان مردم شایع شده بود که نیروهای ارتش از شهرهایی همچون قزوین به سوی تهران در حرکت هستند، مردم شهرها اطراف تهران از خانه‌های خود بیرون آمده و در خیابان‌ها و جاده‌ها، مشغول حفر خندق و ایجاد مانع شدند تا بدین‌وسیله از پیشروی نیروهای نظامی به سوی تهران جلوگیری کنند، از سویی دیگر در شهر تهران نیز وسایل نقلیه بزرگ و اتوبوس‌های شرکت واحد تا آنجا که توانستند شاهراه‌ها و خیابان‌های بزرگ را مسدود کرده تا از این طریق مانع رفت و آمد ماشین های نظامی و تانک‌ها شوند.

عملیات «نجات» یا «کورتاژ»

اسناد کودتای نظامی موسوم به عملیات «نجات» یا «کورتاژ» نشان می‌دهد که طراحان این کودتا در نظر داشتند که طی دو موج، افراد مورد نظر را دستگیر کنند. طراحی کودتا تقریباً از زمانی که ژنرال «هایزر» به ایران وارد شد، در دستور کار قرار گرفت و ابعاد مختلف آن طی جلسات مختلف «هایزر» با گروهی از افسران ارشد شاه که به گروه پنج موسوم شده بودند (مرکب از ارتشبد «عباس قره‌باغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، ارتشبد «طوفانیان» آجودان مخصوص شاه، رئیس اداره خرید و سفارشات خارجی صنایع نظامی و جانشین وزیر جنگ، سپهبد «ربیعی» فرمانده نیروی هوایی، سپهبد «بدره‌ای» فرمانده نیروی زمینی و دریادار «حبیب‌اللهی» فرمانده نیروی دریایی) به طور مداوم مورد بررسی قرار گرفت تا اینکه به طرح نهایی رسید و برای ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ آماده اجرا شد و بدینوسیله قرار بود حضرت امام خمینی (ره)، مرحوم آیت‌الله طالقانی، نخست وزیر و هیئت دولت موقت و... به وسیله یگان‌های رزمی ویژه دستگیر شوند. اما آن‌گونه که ژنرال‌های شاه و اربابان آمریکایی‌شان پیش‌بینی می‌کردند، پیش نمی‌رفت. اما به‌هرحال کاخ سفید تا آخرین نفس‌های رژیم سلطنتی، علی‌رغم خواست قطعی و بلا تردید ده‌ها میلیون ایرانی، حمایت خود را از سلطنت با حرف و عمل نشان می‌داد.

نیروهوایی

با رهبری هوشمندانه حضرت امام خمینی  (ره) و برنامه دقیق یاران ایشان، به جز تشکیلات انقلابی درون ارتش که سربازان و درجه‌داران و افسران بسیاری را گرد خود متشکل ساخته بود، دیدارهای برخی اعضای شورای انقلاب با بعضی سران ارتش، باعث شده بود که لحظه به لحظه نقشه‌ها و طرح‌های ژنرال «هایزر» و گروه پنج نفره ژنرال‌های شاه از هم گسیخته شود و کار نهایی خود را زیر علامت سوال ببرد؛ این نکته را بارها و بارها شخص «هایزر» و دیگر سران ارتش شاه در خاطرات‌ها و گفته‌های خود، مورد تأکید قرار داده‌اند.

۲۱ بهمن بعد فرمان تاریخی امام خمینی (ره) منجر به شکستن حکومت نظامی شد که ساعت آغاز آن، اجرای منجر به عقب کشیده شدن ساعت کودتا به ۱۶:۳۰ شد. صبح روز ۲۲ بهمن در حالی که اغلب مراکز رژیم شاه به دست انقلابیون افتاده بود و نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، طومار دودمان دو هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی را برای همیشه در هم پیچیده شده بود، در اتاق بحران کاخ سفید جلسه‌ای به ریاست «برژینسکی» تشکیل شد تا برای نجات حکومت شاهنشاهی، آخرین تدابیر به کار گرفته شود.

با مروری بر نوشته‌ها و یادداشت‌های «برژینسکی» که می‌بایست در مقام مشاور امنیت ملی آمریکا، آخرین و دقیق‌ترین اطلاعات را درباره اوضاع ایران در آن ساعات سرنوشت‌ساز و حساس داشته باشد و همچنین درگیر اعضای ارشد دولتی ایالات متحده در آن جلسه اضطراری، میزان بی‌اطلاعی و سردرگمی مقامات آمریکایی را درباره اوضاع ایران نشان می‌دهد؛ جلسه اضطراری کاخ سفید در ساعت ۸:۳۰ دقیقه صبح روز یکشنبه ۱۱ فوریه تشکیل که با توجه به اختلاف ساعت تهران و واشنگتن، برابر ساعت چهار بعد از ظهر روز ۲۲ بهمن است؛ یعنی ساعتی که ارتش اعلام بی‌طرفی کرد و بختیار نیز ناپدید شده و دیگر رژیم سلطنتی در ایران وجود نداشت که ارتش از آن پشتیبانی کند یا نکند؛ از طرفی دیگر سلسله مراتب فرماندهی در ارتش به کلی در هم ریخته و ارتباط هیئت مستشاری آمریکا با قسمت‌های مختلف ارتش قطع شده بود؛ بنابراین فکر انجام کودتا در چنین شرایطی به قول «سولیوان» بسیار سخیف و احمقانه به نظر می‌رسید و نشان می‌داد که آمریکا و سایر متحدان غربی‌اش تا چه حد ابلهانه بر حمایت بی‌قید و شرط از یک رژیم مضمحل شده در وضعیت احتضارش ادامه می‌دادند؛ نکته جالب این‌که علی‌رغم ادعای ژنرال «هایزر» مبنی بر خروج از ایران در تاریخ ۱۵ بهمن ۵۷، بنا به تصریح و نوشته ارتشبد «فردوست» (رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه) «هایزر» در روز ۲۲ بهمن در ستاد ارتش حضور داشت و در اتاق ویژه، طرح کودتای نظامی خویش را دنبال می‌کرد و وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همراه جانشین خود ژنرال «گاست» و دیگر اعضای هیئت مستشاری آمریکا، از ایران خارج شد.

در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ جلسه شورای عالی ارتش در محل ستاد بزرگ ارتشتاران با حضور ۲۷ تن از فرماندهان و معاونین و اعصاب و مسئولین سازمانهای نیروهای مسلح شاهنشاهی تشکیل شد؛ در این جلسه ارتشبد «قره‌باغی»، به تشریح وضعیت نیروهای ارتش و مشکلات آن‌ها پرداخت و «عبدالعلی بدری» فرمانده نیروی زمینی، از کمبود نیروهای تحت امرش برای کمک به فرمانداری نظامی و جلوگیری از ورود گردان پیاده لشکر قزوین پرده‌برداشت. آن‌چه در این جلسه گفته شد، همه حکایت از ناتوانی ارتش در برابر موج خروشان انقلاب داشت.

سپهبد «حاتم» خطاب به فرماندهان ارتش گفت ‌همان‌طوریکه تیمساران ملاحظه می‌کنند؛ با توجه به آخرین وضعیت خصوصی یگان‌ها که فرماندهان نیرو تشریح کردند، به عللی که همه می‌دانیم ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفته است که نیروها بنا به اظهار فرماندهانش قادر به انجام عملی نیستند و از طرفی دیگر اعلاحضرت رفته‌اند و بنا به اظهار نظر نخست وزیر، دیگر مراجعه نمی‌کنند و ماه‌ها است که کشور تعطیل است؛ از طرفی دیگر آیت‌الله خمینی خواهان جمهوری اسلامی است و تمام ملت ایران هم عملاً در این مدت نشان داده‌اند که پشتیبان و خواستار جمهوری اسلامی هستند؛ بختیار هم با توجه به اظهاراتش در مجلس و همچنین در مصاحبه‌هایش می‌خواهد جمهوری اعلام کند؛ ولی طرفدار در بین مردم ندارد؛ بنابراین پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی ارتش خود را کنار کشیده و مداخله نکند.

نیروهوایی

در پایان این جلسه بعد از بحث و بررسی اکثریت فرماندهان حاضر در جلسه، با پیشنهاد «بی‌طرفی ارتش» موافق خود را اعلام کردند؛ بر همین اساس در ساعت یک بعدازظهر اعلامیه ارتش مبنی بر بی‌طرفی از رادیو پخش شد؛ شورای عالی ارتش در این اعلامیه از نیروهای نظامی و انتظامی خواست تا به پادگان‌ها بازگردند و امام خمینی (ره) نیز در پیامی خطاب به ملت ایران، از آن‌ها خواست در عین هوشیاری مراقبت و آمادگی، برای درهم کوبیدن هر نوع ترفند تازه‌ای از سوی ارتش، از آزار و درگیری با آن‌ها در پادگان‌های‌شان خودداری کنند؛ از سوی دیگر در آن روز نمایندگان مجلس شورای ملی به سفارش «جواد سعید» رئیس مجلس به‌طور دسته جمعی استعفا دادند و مراکز حساس دولتی یکی‌یکی به تصرف انقلابیون درآمد.

رادیو تهران که ساعت ۱۱ ظهر روز ۲۲ بهمن در محاصره نیروهای مردمی قرار گرفته بود، در ساعت ۲ بعدازظهر کامل در اختیار آن‌ها قرار گرفته و اولین کلامی که از رادیو پخش شد و به گوش مردم رسید نوید فتح این مرکز را می‌داد؛ در این راستا آیت‌الله فضل‌الله محلاتی پس از نام و یاد خدا، گفت: «توجه فرمایید، توجه فرمایید! اینجا رادیو تهران صدای راستین ملت ایران؛ صدای انقلاب است» در ساعت ۵:۴۵ امام خمینی در این پیامی، مردم را از اعمال غیرقانونی بر حذر داشتند و به این ترتیب بنای حکومت دو هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی فرو ریخت.

نیروهوایی

بخش اول گزارش نقش نیروی هوایی در دهه فجر سال ۱۳۵۷؛

* تنها تیمسار رژیم طاغوت که به استقبال امام (ره) آمد 

بخش دوم گزارش نقش نیروی هوایی در دهه فجر سال ۱۳۵۷؛

* حضور غیرمنتظره امام خمینی در یک بیمارستان بعد از استقبال «۱۲ بهمن»

بخش سوم گزارش نقش نیروی هوایی در دهه فجر سال ۱۳۵۷؛

* بیعت همافران با امام خمینی (ره) پشت رژیم پهلوی را شکست

بخش چهارم گزارش نقش نیروی هوایی در دهه فجر سال ۱۳۵۷؛

* شکستن قفس سرسپردگی به «طاغوت» در مقر نیروی هوایی ارتش

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار