سیاست‌های عجیب و پر فراز و نشیب آمریکا علیه ایران در سال ۹۸

آمریکایی‌ها بیش از چهار دهه است که در حال پیاده‌سازی همان سیاست شکست خورده جهانی علیه ایران هستند، اما مشخصا طی یک سال گذشته علیه جمهوری اسلامی ایران سیاست عجیب و پرفراز نشیبی را دنبال کرده‌اند.
کد خبر: ۳۸۷۹۴۹
تاریخ انتشار: ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۳:۰۱ - 30March 2020

سیاست‌های عجیب و پر فرار و نشیب آمریکا علیه ایران در سال ۹۸گروه بین‌الملل دفاع‌پرس: آمریکایی‌ها در منطقه غرب آسیا و حتی بخش‌هایی از آمریکای لاتین، سیاست‌هایی را دنبال کرده‌اند که در گذشته از سوی قدرت‌های بزرگ دنبال می‌شد. «دیکته کردن» خواسته و سیاست‌هایشان بر کشور‌های دنیا، ساده‌ترین تعریف از آمریکای مستکبر و صهیونیسم جهانی در دو دهه اخیر است؛ نیم‌نگاهی گذرا بر اتفاقات جهان از سال ۲۰۰۰ به این سو، به‌خوبی این مسأله را نشان می‌دهد؛ عراق، سوریه، افغانستان، ونزوئلا بخشی از نمونه‌های شکست‌خورده رفتار‌های آمریکایی‌ها در دو دهه گذشته است.

این رخداد یک دلیل اصلی دارد و آن هم عدم فهم درست ایالات متحده و صهیونیست‌ها از گذر دوران تک قطبی جهان است؛ امروزه نه‌تن‌ها دیگر دهه ۹۰ میلادی پس از سقوط شوروی نیست، بلکه معادلات جهان بر نظامی‌گری و لشکرکشی و پایگاه نظامی در سراسر جهان متکی نیست.

گویا آمریکایی‌ها هنوز به درک درستی از جهان در دهه گذشته نرسیده‌اند و هنوز گمان می‌کنند که ملت‎‌ها را می‌توان با اداره و مدیریت دولت‌های دست‌نشانده و کودتا علیه دولت‌های مردمی و تهدید و تحریم مدیریت کرد.

سیاست‌های عجیب و پر فرار و نشیب آمریکا علیه ایران در سال ۹۸

بر اساس این گزارش به نقل از پیام انقلاب، آمریکایی‌ها بیش از چهار دهه است که در حال پیاده‌سازی همان سیاست شکست خورده جهانی علیه ایران هستند، اما مشخصا طی یک سال گذشته علیه جمهوری اسلامی ایران و مردم آن سیاست عجیب و پرفراز نشیبی را دنبال کرده‌اند؛ مجموعه اقداماتی، چون خروج از برجام، تعیین و پافشاری بر شروط دوازده‌گانه پمپئو، تشدید تحریم‌های نفتی، لغو برخی معافیت‌های نفتی و هسته‌ای، خبر اعزام ناو جنگی به خلیج فارس تا تشدید هشدار‌ها و فرستادن نخست‌وزیر ژاپن به‌عنوان رسان، تروریستی نامیدن سپاه، تحریک اروپایی‌ها به فعال کردن مکانیسم ماشه برجام و ترور سردار سپهبد شهید سلیمانی، تنها بخشی از اتفاقات حدود یک سال گذشته میان ایران و آمریکاست.

در وهله نخست آنچه حائز اهمیت است درک چیستی سیاست آمریکایی‌هاست؛ به‌طور کلی می‌توان گفت که آمریکایی‌ها به‌دنبال آن هستند که با القای احتمال جنگ و تشدید فشار‌های اقتصادی و روانی در جامعه، مسئولان ایرانی را پای میز مذاکره بنشانند.

تیم ترامپ و تصمیم‌سازان امنیتی آمریکا در ابتدای سال به این نتیجه رسیده اند که تا پیش از آغاز جدی انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا (پایان تابستان) باید پرونده ایران، ونزوئلا و کره شمالی در عرصه سیاست خارجی بسته شود و به نتایج مورد نظر خود درباره این کشور‌ها برسند.

در خصوص پرونده ایران سناریوی تعریف شده بر پایه تشدید فشار‌های اقتصادی بود؛ تداوم شوک‌های ارزی، عدم تمدید معافیت‌های نفتی، ماجراجویی در خلیج فارس، ترور و ... همگی نشان از عزم آمریکایی‌ها برای تشدید فشار اقتصادی بر جامعه ایرانی داشت، اما آنچه برای آمریکایی‌ها اهمیت داشت، بهره‌گیری و تسری دادن این فشار اقتصادی بر امنیت روانی و اجتماعی ایرانیان بود؛ به همین دلیل ما در ماه‌های ابتدای سال ۹۸ درگیر یک جنگ روانی و رسانه‌ای تمام عیار بودیم.

آمریکایی‌ها در مرحله بعدی می‌خواستند با کشاندن ایران به پای میز مذاکره خواسته بعدی خود را که براساس سخنان مسئولان آمریکایی بر قدرت منطقه‌ای و موشکی ایران متمرکز بود، به کرسی بنشانند.
مجاب کردن ایران و جامعه ایرانی برای مذاکره با آمریکا بالاخص پس از خروج ترامپ از برجام تنها از یک مسیر ممکن بود؛ «دو گانه‌سازی مذاکره یا جنگ».

با وجود گذشت بیش از یک سال از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای برجام و بازگشت تحریم‌ها، اروپایی‌ها اقدامی برای جبران خسارت‌های ایران انجام نداده و اهداف آمریکایی را به‌شکلی متفاوت‌تر پیگیری می‌کنند.
ترور سردار سلیمانی؛ نقطه عطف سیاست آمریکایی‌ها

پس از اعلام خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی و اعلام رسمی ترامپ در بر عهده گرفتن این اقدام، تحلیل‌های گوناگونی در خصوص چگونگی و چیستی و باید‌های کنش و واکنش‌های ایران در قبال این اقدام شرورانه و عجیب ترامپ علیه یکی از بالاترین مسئولان جمهوری اسلامی و همچنین یکی از رهبران حشدالشعبی در فضای مجازی منتشر شد.

رفتار‌های ترامپ اعم از توییت‌های فارسی، خطاب قرار دادن مردم ایران و تکرار چندین باره این مسأله که مردم ایران با نظام مخالفند، به‌خوبی نشان‌دهنده این برداشت آمریکایی‌هاست که گویا تحریم‌ها و فشار‌ها موجب شده ملت ایران از نظام فاصله بگیرند و اکنون بهترین فرصت برای فشار حداکثری علیه تهران و مردم آن است.
اغتشاشات آبان ماه، ارسال برخی پالس‌های ناامیدی و سازش از سوی مسئولان داخلی و تشدید چالش‌های اقتصادی داخلی را می‌توان از مهمترین عوامل ایجادکننده این نگرش از سوی آمریکایی‌ها در خصوص تشدید فشار‌ها دانست.

این سیاست، یعنی تشدید فشار حداکثری علیه ایران از سوی برخی تحلیلگران صهیونیستی و آمریکایی هم بار‌ها تکرار شده و می‌شود؛ برای مثال «مایکل ماکوفسکی» مقام اسبق وزارت دفاع آمریکا در دوران ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش و مدیرعامل کنونی مؤسسه یهودی برای امنیت ملی امریکا (JINSA) در یادداشتی به اتفاقات اخیر منطقه‌ای و ایران پرداخته است؛ اندیشکده آمریکایی جیسنا را باید در حقیقت یک مرکز فکر صهیونیستی دانست که برخی از تحلیلگران آن نقش زیادی در شکل‌گیری سیاست‌های منطقه‌ای اسرائیل دارند.

نویسنده ابتدا می‌کوشد به این استدلال بپردازد که گویا برخی معتقدند با تحریم‌ها و فشار‌های حداکثری، ایران به‌سمت تقابل جدی‌تر رو می‌آورد؛ او می‌گوید: «بسیاری استدلال می‌کنند که تحریم‌های اقتصادی به‌شدت به رژیم تهران صدمه می‌زند و توانایی آن در ایجاد شرارت است؛ با این حال تحریم‌های اقتصادی، ایران را وادار نکرده است که هیچ یک از خواسته‌های دولت (آمریکا) را برآورده سازد؛ در مقابل، ایران برنامه هسته‌ای خود و تجاوزات خود را در خلیج فارس، لبنان، یمن، غزه و جا‌های دیگر گسترش می‌دهد و فشار بیشتری به ایالات متحده وارد می‌کند.»

وی ادامه می‌دهد: «از نظر انتقادی، مطابق با بسیاری از وقایع چهار دهه گذشته سیاست آمریکا، ترامپ مؤثرترین نوع فشار علیه ایران را داشته است یعنی اقدام نظامی یا تهدید معتبر آن.»

نویسنده در ادامه به عدم تلاش ترامپ برای تقابل با ایران اشاره می‌کند و می‌گوید که وزارت دفاع آمریکا حتی سعی کرد از حملات اخیر اسرائیل به نیرو‌های ایرانی فاصله بگیرد (حمایت نکند) و ترامپ هم دخالت آمریکا در آزمایش موشکی شکست خورده ایران را انکار کرد (منظور انفجار در سکوی پرتاب موشک ماهواره بر در مرکز فضایی امام خمینی در سمنان است).

نویسنده معتقد است این اقدامات آمریکا به معنای تلاش برای جلوگیری از درگیری است، اما تاریخ نشان می‌دهد که فشار قوی و در عین حال کنترل شده برای تغییر رفتار‌های ایرانی ضروری است.

نویسنده معتقد است هرجا آمریکا تهدید نظامی کرده، ایران عقب نشینی کرده است؛ در سال ۱۹۸۸، حمایت ایالات متحده از عراق (احتمالا حضور در خلیج فارس و حمله به ایرباس) به متقاعدشدن رهبر وقت ایران روح الله خمینی به پایان دادن به جنگ ایران و عراق کمک کرد؛ در سال ۲۰۰۳ پس از حمله ایالات متحده به عراق، ایران برنامه غنی سازی اورانیوم خود را به حالت تعلیق در آورد. همچنین در سال ۲۰۱۱ ایران پس از ظاهر شدن دومین ناوگان آمریکایی در منطقه، در مورد ادعا‌های خود در خصوص جزایر موجود در تنگه هرمز سکوت کرد؛ پاسخ‌های هدفمند و اندازه‌گیری شده ارتش آمریکا علیه ایران باعث افزایش اعتبار و پایه بازدارندگی خواهد شد.

مایکل ماکوفسکی در پایان به صراحت کنایه و نارضایتی خود را از آمریکا ابراز می‌کند و می‌گوید: ایالات متحده می‌تواند با حمایت بیشتر از اقدامات اسرائیل علیه تجاوز ایرانی، موقعیت خود را تقویت کند؛ این باید شامل پیمان دفاعی متقابل باشد».

باید گفت که مسأله پیمان دفاعی متقابل و مشترک میان اسرائیل و آمریکا در ماه‌های اخیر بسیار محل بحث بوده است؛ یکی از خواسته‌های رژیم اشغالگر قدس در این پیمان در اختیار گرفتن بمب‌های سنگرشکن است که در حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران لازم دارد؛ این سخنان به‌خوبی نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها هنوز در دهه ۹۰ میلادی به‌دنبال مدیریت جهان و دیکته کردن خواسته‌هایشان علیه ملت‌ها هستند.

قوی باشیم؛ بدون احساس ترس لازم است ایران به جنایت آمریکایی‌ها، پاسخ سخت و کوبنده و متداوم همراه با هوشمندی دهد، زیرا شواهد نشان می‌دهد آنچه آمریکایی‌ها و ترامپ را به این تحلیل رسانده که به این اقدام دست بزنند، عدم واکنش شدید از سوی تهران است.‌

می‌توان اینگونه فرض کرد که با تحولات رخ داده در آبان ماه پس از سهمیه‌بندی بنزین و وضعیت اقتصادی ایران، اکنون ترامپ و تیمش به این نتیجه رسیده باشند که وضعیت کنونی فرصت مناسبی برای آغاز مرحله جدیدی از فشار حداکثری علیه تهران با زمینه‌سازی پرونده منطقه‌ای و محور مقاومت است.

به نظر می‌رسد این سناریو با سخنان روز‌های اخیر مسئولان آمریکایی به واقعیت نزدیکتر باشد؛ لذا باید پاسخی به آمریکایی‌ها داد که گمان نکنند، جمهوری اسلامی در نقطه ضعف قرار دارد و تکرار این سناریو میسر است.

شرط عبور از این فضاسازی رسانه‌ای آمریکایی‌ها، هوشمندی رسانه‌ای و اجازه ندادن به آمریکایی‌ها برای نزدیک شدن به مذاکره است، زیرا مذاکره همان سیاست دهه‌های گذشته آمریکایی‌هاست که به‌دنبال دیکته کردن خواسته‌هایشان هستند و گمان می‌کنند ملت ایران در حال عقب نشینی است.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در نماز جمعه تاریخی‌شان در ۲۷ دی ماه پس از دو هفته تحولات پی در پی و پرچالش کشور بر این نکته تأکید کردند که «ملت عزیز ایران باید همتشان این باشد که قوی بشوند؛ تنها راه در پیش پای ملت ایران عبارت است از قوی شدن؛ باید تلاش کنیم قوی بشویم؛ ما از مذاکره هم ابایی نداریم؛ البته نه با آمریکا، با دیگران، اما نه از موضع ضعف، از موضع قوت، از موضع قدرت. ما بحمدالله دارای قدرتیم و به توفیق الهی قوی‌تر هم خواهیم شد؛ البته قدرت فقط قدرت نظامی نیست؛ اقتصاد کشور باید قوی شود، وابستگی به نفت بایستی تمام بشود، نجات پیدا کنیم از وابستگی اقتصادمان به نفت؛ جهش علمی و فناوری باید ادامه پیدا کند؛ پشتوانه همه این‌ها هم حضور مردم عزیزمان در صحنه است. باید ملت ایران و مسئولین کشور تلاششان برای قوی شدن کشور و قوی شدن ملت باشد، با اتحاد، با حضور، با صبر و استقامت و با کار سخت و پرهیز از تنبلی؛ این اگر محقق شد، به توفیق الهی، به فضل الهی، ملت ایران در آینده نه‌چندان دوری آنچنان خواهد شد که دشمنان حتی جرأت تهدید هم پیدا نکنند.»

انتهای پیام/ ۴۲۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار