به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار محمد آقایی اهل شهر اصفهان از یادگاران هشت سال دفاع مقدس و از همراهان و همرزمان شهید تهران مقدس فرماندهی توپخانه قرارگاه فتح پس از عملیات بیت المقدس شد. او در خاطرهای از آن دوران روایت کرد:
جایی که ما در آن ساکن بودیم در محله پایین دروازه اصفهان کوچه خندق نام داشت. ساکنان این منطقه از دیرباز مرزداران اصفهان بودند. کوچهای ۱۰۰ متری که بعد از انقلاب خانه دهها شهید شد. سالهای اول انقلاب بود که به همراه شهید سلمانی قصد کردیم تا خانه قدیمیمان را بازسازی کنیم، حین کار متوجه اسکلتهای انسان لا به لای دیوارها شدیم، شنیده بودیم که این منطقه بیش از ۷۰۰ سال قدمت دارد و این اسکلتها به دوران تیموریان باز میگردد. ماجرا از این قرار بود که تیمور در حمله به ایران به سرعت شهرها را تصرف کرد، اما به اصفهان که رسید چند ماهی پشت دروازهها شهر ماند. مردم به خوبی از شهر دفاع کردند. شهر زمانی تسلیم شد که دیگر مردم به قحطی افتاده بودند و ناچار دروازههای شهر را باز کردند و تسلیم شدند. تیمور به تلافی بسیاری از مردم را قتل عام کرد و پیکر نیاکان ما را لا به لای دیوارها گذاشت.
کوچه خندق، اما در دوران دفاع مقدس چهار مادر شهید داشت، زینب خانم مادر اصغر خواجه میدان میری، سکینه خانم، مادر شهیدان جعفریان، اقدس خانم، مادر شهیدمحمد و جانباز و آزاده علیرضا سلمانی، خانم فلاحتی مادر شهید عباسی. اینها همه همسایههای ما بودند، سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند، اما اگر بنا به کمک خیری بود، اول از همه النگوهای دستشان را در میاوردند و پیشکش میکردند.
اوایل جنگ نزدشان رفتم و از مظلومیت بچههای جنگ گفتم، گعده کردند و ۳۰ تومان که معادل حقوق ۱۵ ماه یک پاسدار در آن زمان بود را جمع کردند، پیچیدند داخل یک دستمال یزدی و بدون اخذ رسید تحویلم دادند.
ساده بودند، اما ساده لوح نبودند. بی ریا بودند مثل آب باران شفاف و، چون باد بهاری زندگی بخش و گره گشا.
همگی اعضا و تشکیل دهنده غیر رسمی شورای سیاسی کوچه خندق بودند که تحلیلها و نظراتشان حرف نداشت، اگر واقعه سیاسی در شهر، کشور و یا جهان رخ میداد از عصر تا دم غروب در یکی از خانهها گعده میکردند و دم غروب تحلیل خوبی نتیجه جلسه غیر رسمیشان میشد که تحلیلگران سیاسی هم در آن میماندند!
انتهای پیام/ 141