به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «بهمن محبوبی» در 5 بهمنماه 1344 در شهرستان مراغه آذربایجانشرقی چشم به جهان گشود. وی پس از پیروزی انقلاب، عضو بسیج شده و در سال 1361 با عضویت در سپاه پاسداران راهی جبهههای حق علیه باطل شد و پس از حضور در چند عملیات، سرانجام در 25 اسفندماه 1363 در عملیات بدر به جمع همرزمان شهیدش پیوست.
زندگینامه شهید:
شهید «بهمن محبوبی» در 5 بهمنماه 1344 در شهرستان مراغه آذربایجانشرقی چشم به جهان گشود. در کودکی از نعمت پدر محروم شد و تحت تربیت مادری مومن قرار گرفت. از کودکی در مجالس دینی و مذهبی از جمله هیاتهای سوگواری امامحسین(ع) حضور مییافت. تنها فرزند خانواده بود. درس میخواند و در امور خانه به مادرش کمک میکرد. به ورزش مخصوصا ورزشهای رزمی (کونگفو) علاقهمند بود.
در دوران تحصیل دانشآموزی مودب، محجوب و کوشا بود. انقلاب که شروع شد، نوجوان بود و در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد. با پیروزی انقلاب، بهمن عضو بسیج شد و همراه شهیدان بزرگواری چون «حمید درخشی»، «حقنظری»، «محمدینسل» و ... در سرکوب خوانین، اشرار و منافقین و گروهک کومله نقش بسزایی داشت.
سال 1361 به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و بلافاصله راهی جبهه شد. عملیات مسلمبنعقیل را با اطلاعات تیپ عاشورا پشت سر گذراند و از ناحیه هر دو پا مجروح شد. پس از انتقال به پشت جبهه با صلاحدید مسئولین سپاه در واحد اطلاعات سپاه مراغه به خدمتش ادامه داد. مدتی بعد مجددا به منطقه اعزام میگردد و در شناسایی منطقهی عملیاتی والفجر مقدماتی شرکت میکند.
فروردین 1362 ازدواج نموده و پس از چند روز راهی جبهههای حق علیه باطل میشود. عملیات والفجر یک را با تیم شهید جواد سبزی در محور یکم تجربه میکند و در شناسایی منطقه بمو نقش فعال ایفا میکند. در عملیات والفجر 4 از ناحیه فک و دست و پای راست به شدت مجروح و به بیمارستان امامخمینی(ره) تبریز منتقل میشود. پس از بهبود نسبی به سمت معاون اطلاعات سپاه منطقه پنج باقرالعلوم(ع) تبریز منصوب میشود.
به مرخصی میرود و چند روز بعد به لشکر عاشورا محلق میشود. بهمن در جریان عملیات بدر به تاریخ 25 اسفندماه 1363 در شرق دجله بر اثر اصابت گلوله از ناحیه قلب به شهادت میرسد. پیکر شهید در منطقه عملیاتی بدر میماند و پس از 11 سال توسط گروه تفحص شناسایی شده، در گلزار شهدای گلشن زهرا به خاک سپرده میشود.
خصوصیات بارز شهید:
با همه مهربان و خوشبرخورد بود. طوری که رفتارش باعث جذب مخاطب میشد. فردی شجاع، کارآمد، متواضع، گشادرهرو و معتقد به راهی که انتخاب کرده بود.
خاطرات، مادر شهید:
تا آخرین لحظه در جبهه بود و به ندرت به مرخصی میآمد. هر وقت هم که اصرار میکردیم چرا به مرخصی نمیآیی، در جواب میگفت حالا که زمان مرخصی آمدن و ماندن نیست. جبهه به ما نیاز دارد. فرزند پسری به نام مهدی دارد. زمانی که آخرین بار از جبهه برمیگشت، گفت مادرجان، مهدی را به تو و خدا سپردم.
گفتم انشاءالله خودت برمیگردی و از فرزند خودت مواظبت میکنی. گفت خدا میداند که برمیگردم یا نه؟ اما مهدی را به شما سپردم، خودت بزرگش کن و به جامعه تحویل بده. قول دادم که از پسرش مواظبت میکنم و با تمام سختیها مهدی، پسر بهمن را بزرگ کردم.
وصیتنامه شهید:
زندگی چیست آیا جز عقیده چیز دیگری است؟ بلی زندگی مسلمان لبیک به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان گفتن و در جبهه حضور داشتن و در مقابل زورگویان ایستادن است. زندگی همان قطعهقطعه شدن و آزادانه و سربلند زیستن و تن به ذلت ندادن است.
انتهای پیام/