نگاهی به زندگی‌نامه شهید «احد شیدایی»

شهید «احد شیدایی» پس از اتمام تحصیلات در مقطع دبیرستان و با آغاز دفاع‌مقدس در سال 1361 راهی جبهه شد و پس از چندی حضور، در 7 اسفندماه 1362 در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۰۳۶۱۹
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۶ - 30June 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «احد شیدایی» 14 آذرماه 1342 در شهرستان ماکو به دنیا آمد. وی پس از اتمام تحصیلات در مقطع دبیرستان و با آغاز دفاع‌مقدس در سال 1361 راهی جبهه شد و پس از چندی حضور، در 7 اسفندماه 1362 در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

زندگی‌نامه شهید:

شهید «احد شیدایی» 14 آذرماه 1342 در شهرستان ماکو به دنیا آمد. پدر و مادرش اهل شهرستان مرند بودند که برای گشایش زندگی‌شان از مرند به شهرستان ماکو رفته، آن‌جا سکونت یافته بودند. پدر، کارگر بیمارستان ماکو بود. احد تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در مدرسه لقمان ماکو گذراند.

پدرش بعد از 14 سال خدمت، به مرند منتقل شد. احد نیز تحصیلاتش را در هنرستان برق شهید «هاشمی» شهرستان مرند ادامه داد. به اتفاق دوستانش در پایگاه مقاومت بسیج مسجد زین‌العابدین فعالیت‌هایش را شروع کرد. وی بعد از اخذ دیپلم در سال 1361 عازم جبهه شد. آموزش مقدماتی اعزام به جبهه را در پادگان «حر» شهرستان خوی گذراند.

پایش که به جبهه رسید به واحد اطلاعات لشکر 31 عاشورا پیوست و موفق شد در عملیات خیبر شرکت کند. وی 7 اسفندماه 1362 موقع حمل مهمات به خط مقدم، خودرو‌اش مورد هدف خمپاره دشمن قرار گرفت و بر اثر انفجار مهمات متلاشی شده و احد به شهادت رسید. تا به حال پیکر پاکش به دست خانواده‌اش نرسیده است.

خصوصیات بارز شهید:

صبور و با حصوله بود و هرگز اخم را بر ابروانش راه نمی‌داد. با روی خندان با همه روبرو می‌شد. ایمانش نسبت به خدا و دین اسلام و حسن خلقش در خانواده و حتی فامیل زبان‌زد بود. از نوجوانی نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت. جوانی مذهبی و مقید بود. در مجالس و هیات‌های حسینی شرکت می‌کرد.

نامه شهید به پدر و مادرش:

سلام پدر و مادر عزیزم. در جایی این جملات را برای‌تان می‌نویسم که دلم لبریز از شوق دیدار شماست و چیزی به تحویل سال و فرا رسیدن عید نوروز نمانده است. آرزویم در کنار شما بودن و دیدار اعضای خانواده است. اما چه کنم که دشمن به آشیانه وطن ما حمله کرده است.

اگر امروز دفاع نکنیم و در جبهه نباشیم، دشمن سرنیزه خود را در سینه عزیزانم فرو می‌کند. به گفته امام عزیزم عمل کردم و در جبهه‌ها حاضر شدم. اما شما دعا کنید که هر چه زودتر دشمن را شکست داده و پیروز شویم تا به آغوش شما عزیزان برگردم.

اگر برنگشتم و شهید شدم، مرا حلال کنید و برایم گریه نکنید که شهیدان نمی‌میرند، بلکه همیشه زنده‌اند. به برادر و خواهرانم سلام برسانید. به امید پیروزی نهایی اسلام بر دشمنان دین.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

جوانان ما بیشتر به معنویات احتیاج دارند تا به مادیات. ترسم از این است که نکند بر اثر سنگینی گناهانم نتوانم سبک شوم و به سویت پرواز کنم. خدایا چه خوب و زیباست، روزی که رضایت تو بوده و من موفق به دیدار و ملاقات تو گردم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها