به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از یزد، شهید «حسن نیکاردکانی»، فرزند مهدی، در تاریخ ۲۴ دی ۱۳۳۹ هجریشمسی در خانوادهای مذهبی و مستضعف در اردکان دیده به جهان گشود.
او پنجمین فرزند خانواده نیک بود که با گرمی وجود و تولّد خویش، سرمای زمستان را بر خانواده نیک معتدل ساخت. والدین متدیّن و ولایی نام سبط اکبر رسولالله (ص) و فرزند بزرگ حضرت زهرا (س)، «حسن» را بر او نهادند؛ گویا از اوّل به آنها الهام شده بود که این کودک فدایی راه ولایت خواهد بود.
سپس با لقمه حلال و شیر پاک در پرورشش کوشیدند.حسن کودکی را در سایه پر مهر پدری متدیّن و در دامان مادری ولایی و متعهد گذراند و پرورش یافت تا ۶ ساله شد. سپس برای تحصیل در دوره ابتدایی در دبستان شهید مصطفی خمینی اردکان ثبت نام کرد و تا پایه پنجم تحصیل نمود.
سپس تحصیل را رها کرد و به شغل آزاد شیشهبری مشغول شد و درآمد خود را به پدر تقدیم میکرد تا کمک خرجی برای خانواده باشد. تربیت صحیح و طینت پاک، شهید نیک را جوانی آراسته به اخلاق اسلامی و برخوردی نیکو و مردمدار ساخته بود.
برای والدین احترامی خاص قائل بود. او عاشق اهل بیت (ع) بود و در مراسم مذهبی و عزاداری امام حسین -علیه السّلام- حضوری فعّال داشت. مقیّد به انجام واجبات و ترک محرّمات بود. در حقالنّاس وسواس داشت و مراقب بود. نسبت به نماز و روزه مراقبت داشت.
اهل نماز جمعه و جماعت بود و به اظهار پدر شهید، اهل عبادت شبانه و نماز شب بود.در زمان پیروزی انقلاب ۱۹ ساله بود. او انقلاب را با تمام وجود میفهمید. چون با توجّه به سنّش کمی از مشکلات و ظلمهای طاغوت را احساس کرده بود. در انقلاب همگام با مردم انقلابی شهر، فعّالانه حضور داشت.
او به انقلاب و امام خمینی (ره) عشق میورزید و پیوسته مترصّد فرصتی بود تا بتواند به انقلاب خدمت کند.لذا زمانی که جبهههای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیاز به رزمنده داشت، با ندای امام خمینی (ره) در بسیج ثبت نام کرد و در پادگان شهید بهشتی یزد آموزش دید و سنگرنشینی عشق و ایثار و شهادت و لبیّک گفتن به ندای نایب امام زمانش را بر غوطهور شدن در مادّیات و آغوش گرم خانواده ترجیح داد و رهسپار جبههها شد.
در صورتی که دیگر برادرانش در جبهه بودند و خانواده مایل بودند پس از بازگشت آنها، او اعزام گردد؛ امّا پاسخ او این بود: «آنها سهم خودشان قدم برداشتهاند و من مدیون انقلابم.» شهید حسن نیک سه نوبت به جبهه اعزام شد و مدّت ۶ ماه و ۱۹ روز از بهترین و شیرینترین زمان عمر و جوانی خود را در راه اسلام و جهاد و ایثار در جبههها گذراند و آخرین مسئولیّتش در جبهه معاونت دسته بود.
سرانجام در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۶۱ در منطقه عملیّاتی شلمچه و در عملیّات رمضان بر اثر اصابت ترکش به سرش به شدّت مجروح شد که بر اثر شدّت جراحات وارده روح بلندش از قفس کوچک جسمش به ملکوت پرواز کرد و شربت شهادت نوشید و به رضوان پر کشید و مهمان مولایش امام حسین (علیه السّلام) شد. پیکر پاکش پس از تشییع با شکوه بر دستان و دوش مردم شهید پرور اردکان در بهشت شهدا به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
از جنگ و شهادت در راه خدا نترسید و بر امپریالیستهای شرق و غرب و اسرائیل بشورید؛ آنها دارند خون جوانان و پیران و بچّههای ما را میمکند؛ آنها در عوض، در کاخهای سر به فلک کشیده به خوشگذرانی مشغولند.
تا کی میخواهید ذلّت را تحمّل کنید. همیشه مقیّد به مکتب انسانساز اسلام و رهبری ،فرزند حسین و الگوی مسلمانان واقعی و کامل و امید همه مستضعفین جهان، امام کبیرمان خمینی بتشکن، باشید.
انتهای پیام/