رزمنده دوران دفاع مقدس عنوان کرد؛

شوخی‌های دوستانه، رزمندگان را بانشاط نگه می‌داشت

«سیدعلی اصغر سیدالنگی» گفت: شب‌ها یکی از قبل، جلو درِ سنگر نگهبانی می‌ایستاد و بقیه با پتو منتظر یک نفر خاص بودند تا به محض داخل شدن به سنگر پتو را روی سرش بکشند و حالا نزن کی بزن. خودم هم این شوخ و شنگ بودن با بچه‌ها را دوست داشتم، چرا که همین رفتارهای دوستانه همه را با نشاط و شاد نگه می‌داشت.
کد خبر: ۴۲۶۹۹۳
تاریخ انتشار: ۰۱ آذر ۱۳۹۹ - ۰۲:۱۱ - 21November 2020

شوخی های دوستانه، رزمندگان را بانشاط نگه می داشت

«سیدعلی اصغر سیدالنگی» از رزمندگان استان گلستان است که در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در گرگان با اشاره به خاطرات خود در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: گاهی بچه‌ها از مرخصی که می‌آمدند منچ می‌آوردند و در اوقات فراغت  چهار نفری منچ‌بازی می‌کردیم. غیر از این موراد جشن پتو و سیاه بازی هم داشتیم. یک‌عده دست‌شان را با گریس و روغن یا دوده پشت کتری سیاه می‌کردند و شب‌هایی که برنامه‌ دعا داشتیم و فانوس پایین کشیده می‌شد دست به صورت همدیگر می‌کشیدند، وقتی فتیله فانوس بالا می‌آمد‌ همه به هم نگاه می‌کردیم و می‌خندیدیم. در ‌آینه قیافه سیاه خودمان را می‌دیدیم و دنبال مقصر می‌گشتیم تا یک کتک مفصل بزنیم.

وی به شوخی های رزمندگان در جبهه اشاره کرد و گفت: جشن پتو هم عالمی داشت، بچه‌ها همه جوان بودند و تقریباً در یک سن و سال. زیاد با هم شوخی داشتند. شب‌ها یکی از قبل، جلو درِ سنگر نگهبانی می‌ایستاد و بقیه با پتو منتظرش بودند تا به محض داخل شدن به سنگر پتو را روی سرش بکشند و حالا نزن کی بزن. برایشان فرقی نداشت که مثلا من سیدالنگی باشم یا یک سرباز یا بسیجی ساده. با من هم از این شوخی‌ها می‌کردند، فقط یک احترام جزئی به خاطر سید بودنم می‌گذاشتند. خودم هم این شوخ و شنگ بودن با بچه‌ها را دوست داشتم چرا که همین رفتارهای دوستانه همه را با نشاط و شاد نگه می‌داشت.

این رزمنده بیان داشت: در فضای بیرون و نزدیک خط عراق نوع شوخی‌ها فرق داشت. بعد از خاکریز خط مقدم دو خاکریز پشت سرهم قرار داشت و بین این دو خاکریز به ندرت گلوله می‌خورد. خاکریز دوم کوتاه‌تر از خاکریز اول بود. معمولا بعد از خاکریز دوم دو تا قوطی کمپوت را روی هم می‌گذاشتیم و تک تیراندازها منتظر می‌ماندند نیروهای دشمن قوطی‌ها را هدف بگیرند تاجای تک تیرانداز و کالیبرهای‌شان را پیدا کنیم و عراقی‌ها هم شلیک می‌کردند. هر بار مجدد قوطی‌ها را می‌کاشتیم و جایش را تغییر می‌دادیم که شخص را پیدا کنیم. بارها این اتفاق افتاد تا اینکه عراقی‌ها حواس‌شان جمع این موضوع شد و پی به کلک رشتی ما بردند، گاهی خیلی مخفیانه می‌زدند و در می‌رفتند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار