به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید «علیمحمد باروت کوبزاده» دوم بهمن ۱۳۴۳، در شهرستان یزد به دنیا آمد و تا پایان سوم متوسطه در رشته اتومکانیک تحصیل کرد. پدرش حسین، در کارخانه کار میکرد و مادرش بیبی فاطمه نام داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی و تک تیرانداز راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
سرانجام ۱۰ آبان ۱۳۶۱ در موسیان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به قلب به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای خلدبرین زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش میرزا عباس نیز به شهادت رسیده است.
در ادامه وصیتنامه شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده مپندار، بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
خدایا مرا از سپاه خویش قرار بده زیرا سپاه تو پیروزند و بگردان و مرا از حزب خود زیرا حزب تو رستگارند و مرا از دوستان خود قرار بده زیرا که دوستان تو نه بیمى برآنانست و نه آنان اندوهگین میشوند.
خدایا دین من را اصلاح کن زیرا دین نگهدار کار من است و آخرت رابراى من اصلاح کن زیرا آنجا خانه ابدى من است و گریزگاه من از دست مردم پست بسوى آنجاست و قراربده زندگى را برایم سرمایه زیادشدن هرخیرى و مرگم را وسیله راحتى من ازهر شرى. خدایا درود فرست برمحمد (ص) و آلش.
باسلام برمهدى (عج) و سلام به رهبر کبیر انقلاب آن پیرجماران که نظام طاغوتى جهان را به هم زده و سلام به ملت مسلمان ایران و پدر و مادر و خواهر و برادرانم. وصیتنامهام را شروع مىکنم.
ما مىرویم و راه را براى پیادهشدن اسلام واقعى بازمىکنیم و امیدوارم که راهمان را ادامهدهید. اىملت مسلمان اگر مىخواهید سعادتمند باشید به دستورات اسلامى عملکنید حتى کوچکترین آنها را و از شر هواى نفس و شیاطین به خدا پناه ببرید که شیطان بزرگترین دشمن آشکار انسان است.
اى مردم امام را تنها نگذارید و رهنمودهایش را گوش کنید و روحانیت مبارز را تنها نگذارید و دور آنان را بگیرید. خدایا چه ستایشها از من کردند درصورتى که هیچ لایق آن نبودم و چه تعریفها ازمن کردند که هیچ شایسته آن نبودم. خدایا ما را به راه راست هدایت کن و از کبر و غرور برحذردار.
پدرم و مادرم در مرگ من غمگین نباشید و مادرجان اگرخواستىگریهکنىبراى علىاکبرسیدالشهدا (ع) گریهکن و بعد از من هرکدام از برادرانم که خواستند به جبهه بروند سد راه آنها نشوید و بگذارید که بروند و از اسلام دفاعکنند.
خوش آنان که باعزت زگیتىبساط خویش برچیدند و رفتند/ نگردید هرگز گرد باطل حقیقت را پرستیدند و رفتند. پدرجان من ۲۳ ماه و هفتروز نماز قضا و ۸۲ روزه قضادارم که. ۳ تاى آن مال امسال است و ۵۲ تاى آن مال سال ۱۳ و ۱۴ سالگیم است که تکلیف بودم و نمىدانستم که امیدوارم بجاى آورده شود.
ازخداوند بزرگ توفیق همگان را خواهانم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
حجله سنگر. عروس من شهادت است. سفیر گلوله عقد ما را خواهد خواند و با پوششى از خون تازه و سرخ خود را بزرگ خواهم کرد و در غلغلههاى شادى مسلسلها و بارش نقل سرب درحجله سنگر عروس شهادت را به آغوش خواهم کشید و در همهمه تشییع کنندگان پیکرم که اتومبیل تابوتم گلبارانمىشود مشتهاى خشمگین گرهکرده مرا بدرقه خواهند کرد عروس من شهادت است و فرزند من و او نامش آزادى است.
انتهای پیام/