بخش سوم/ سه آزاده نجات‌یافته از حزب دموکرات در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح کردند؛

ترفندهای ضد انقلاب برای عضوگیری از مردم/ رفتار تحقیرآمیز جدایی‌طلبان با مردم کُرد

گروهک‌های ضد انقلاب در غرب کشور اعم از کومله و دموکرات از جمله مخالفان سرسخت نظام اسلامی در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی بودند که با هدایت کشور‌های غربی دست به اقدامات شرورانه و خرابکارانه همراه با جرم و جنایت زدند.
کد خبر: ۴۸۸۱۴۶
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۴۰۰ - ۰۰:۱۵ - 13November 2021

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: گروهک‌های ضد انقلاب در غرب کشور اعم از کومله و دموکرات از جمله مخالفان سرسخت نظام اسلامی در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی بودند که با هدایت کشور‌های غربی دست به اقدامات شرورانه و خرابکارانه همراه با جرم و جنایت زدند. این گروهک‌ها با تلاش و جانفشانی نیرو‌های ارتش و پاسدار و بسیجی، در نهایت مهار شده و اعضای آنها به خارج از کشور متواری شدند، اما آثار اقدامات جنایتکارانه آنان با شهادت صد‌ها نفر از مردم مظلوم ایران در صفحات تاریخ این مرز و بوم باقی مانده است.

«حسین سجادی‌پور»، «داوود خاکپور» و «غلامرضا شیران» سه آزاده‌ای هستند که اوایل انقلاب به اسارت نیرو‌های کومله درآمدند. آنان در میزگردی به مناسبت یکم آبان سالروز آزادی‌شان از چنگال نیرو‌های دموکرات، در خبرگزاری دفاع مقدس به بیان خاطرات و دیده‌های خود از رفتار و اقدامات این گروهک پرداختند که ماحصل آن را در چند بخش تقدیم خوانندگان خواهیم کرد. بخش اول و دوم پیش از این گفت‌وگو منتشر شده است که در ادامه بخش سوم را می‌خوانید.

عضویت اشرار در حزب دموکرات با باج گیری از مردم

دفاع‌پرس: یکی از مواردی که این گروه‌ها بر آن تاکید دارند همراهی مردم با آنهاست. چقدر همراهی مردم را با حزب دموکرات در مدتی که اسیر آن‌ها بودید مشاهده کردید؟

شیران: خداوند به من فرصتی داد که در دانشگاه اسارت حضور یافتم. خلق کرد و دیگر قومیت‌ها به دلیل شرایط زندگی دارای روحیات خاصی هستند و ناچارند هوشمندانه عمل کنند. یک خانواده کرد در طول ۲۴ ساعت ممکن بود با یک صدامی که طرفدار صدام است، با یک نف راز اتحادیه میهن‌پرستان کرد، با مجاهدین و یک با دمکوکرات و کومله برخورد داشته باشد، از این رو باید مراقب می‌بودند، چون خانواده‌شان در خطر می‌افتادند. نتیجه اینکه قلبا صلح و زندگی می‌خواستند. باز هم لطف خداست که امروز به کردستان بروید همه می‌دانند برای هر نیم متر از سرزمین‌شان چقدر خون ریخته و خون شهدا بی فایده نبوده است. زمانی که اعتمادسازی شد مردم کردستان فهمیدند چه خبر است و شعار‌های ملی گرایی این گروهک‌ها از بین رفت. فهمیدند یک حکومت مقتدر مستقل می‌تواند از آنان محافظت کند. مردم در زمان حضور این گروهک‌ها تحت فشار بودند و می‌دیدیم چطور مجبور هستند جور دیگری صحبت و رفتار کنند.

ضمن اینکه کومله و دموکرات افرادی را عضو خود می‌کردند که ذاتا شرور بودند. یک سری عضوگیری با طراحی و پهن کردن دام بود. ما شخصیت‌هایی را به عنوان مامور در زندان دیدیم که اگر در تهران و اصفهان هم بودند شرور بودند، مثلا سارقی بود که داخل اسرا انداخته بودند. این سارق گرچه کرد بود، ولی با مردم فرق می‌کرد، خب حزب با دادن امتیازاتی او را از زندان آزاد کرده بود تا برای آن‌ها کار کند. اگر می‌خواست فرار کند می‌گفتند جمهوری اسلامی تو را به جرم کار‌هایی که کردی می‌کشد و اینگونه افراد را در درون خود نگه می‌د اشتند.

زندان سازی با بیگاری از اسرا/ سرنوشت نامعلوم بیش از ۲۰ شهید نتیجه شقاوت حزب دموکرات

سجادی پور: به زور مردم را با خود همراه می‌کردند. ما را ۲۳ شب راه بردند و تدارکی نداشتند. اسرا را اول بار به مسجد روستایی بردند و نگهبان هر سه نفر را به خانه‌ای می‌برد و به اجبار از صاحبخانه می‌خواست به ما غذا بدهند. یک خانواده را دیدیم که گریه می‌کردند و می‌گفتند ما غذا نداریم، با تفنگ تهدید می‌شدند که باید غذا بدهید. سه کاسه ماست و دو تا نان می‌آوردند و چهار یا پنج نفره می‌خوردیم. یا ما را بردند مغازه‌ای تا کفش‌هایی که در طول مسیر از بین رفته بود را تعویض کنیم. به زور از مغازه‌دار گالش گرفتند و پای ما کردند، بدون اینکه پولی به این مغازه‌دار بدهند. از وانت و کامیون گرفته تا سیمان و پارچه را به زور از مردم می‌گرفتند. ضمن اینکه تدارکاتی نداشتند و از غذا درست کردن تا جوشاندن آب برای خودمان و آن‌ها با ما بود.

روستایی‌ها با آن‌ها همکاری نمی‌کردند. برخورد و صحبت‌هایشان را دیده بودم. از مردم پولدار روستا «یارمتی»، یعنی کمکی و جیره می‌گرفتند که بعضی‌ها نمی‌دادند. حاج آقا صولتی که پیرمردی کرد بود که با او در زندان آشنا شدم، یکبار گفتم تو را برای چه اسیر کردند، تو که کرد هستی، گفت چون پول نمی‌دادند.

خداحافظی با شکست و تفرقه

دفاع پرس: چه عاملی باعث شد تا حزب دموکرات نتواند به اهدافی که می‌خواهد در کردستان برسد؟

سجادی پور: سالی که به کردستان منتقل شدم، اعضای گروهک گه‌گُداری همایش می‌گذاشند و سخنرانی می‌کردند. من هم یکبار در یکی از این سخنرانی‌ها شرکت کردم تا ببینم چه می‌گویند. سخنرانی قاسملو رهبر حزب بود که می‌گفت اگر با جمهوری اسلامی بجنگیم و یک نفر را از دست بدهیم، جایگزین برای آن نداریم و خانواده‌اش هم وبال گردن ماست. در حالی که جمهوری اسلامی هر یک نفری که از دست بدهد جایش را چندین نفر می‌گیرد. استدلالش این بود باید با سیاست و مذاکره مشکل را با جمهوری اسلامی حل کنیم. در مقابل معاونش می‌گفت فقط جنگ مسلحانه جواب می‌دهد و این اختلافات از آنجا شروع شد که دو  تکه شوند.

ضمن اینکه در پایان کار مدت‌ها بود که حزب شکست می‌خورد و مقداری از خاک کردستان و آذربایجان که به دست آورده بودند، رفته رفته توسط بسیج و سپاه گرفته شد و در نهایت مجبور به فرار در خاک عراق شدند.

زندان سازی با بیگاری از اسرا/ سرنوشت نامعلوم بیش از ۲۰ شهید نتیجه شقاوت حزب دموکرات

کمک خارجی‌ها به دموکرات با جعبه‌های آکبند کلاشینکف و کیف‌های پر پول

دفاع‌پرس: حمایت کشور‌های خارجی در تجهیز و حمایت از گروهک‌های ضد انقلاب آن زمان چگونه بود؟ مشاهدات شما در مدت اسارت چه بود؟

سجادی پور: در بیگاری‌هایی که ما را می‌بردند من به چشم خود جعبه‌های آکبند کلاشینکف دیدیم. برنج و روغن و مواد غذایی هم حتی از خارج و صدام می‌گرفتند. یکی از دوستان می‌گفت یکبار چند کیف سامسونت پر از پول نقد و بسته بندی دیدم که مشخص نبود چه کسی به این‌ها داده. همه تدارکات از خارج و از خاک عراق می‌آمد.

مدتی در زندان گناو که در خاک عراق و پاسگاه ژاندارمری بود مشتقر شدیم. آن طرف یک گودی وجود داشت و مقابل ارتفاعی بود که عراق استقرار داشت، گاهی با دستور نگهبانان سه چهار نفری تا مقر ارتش عراق می‌رفتیم و با گونی، یخ به زندان می‌آوردیم. خدا بیامرز شهید صدرالله نوری به شوخی می‌گفت خدا حفظ کند کاک صدام را که به ما آب یخ می‌دهد، اینکه می‌گویند در زندان آب یخ می‌خوریم اینجا خوردیم.

زندان سازی با بیگاری از اسرا/ سرنوشت نامعلوم بیش از ۲۰ شهید نتیجه شقاوت حزب دموکرات

دفاع‌پرس:  تصورتان از اسارت چه بود؟

سجادی پور: روزی که جاده را بستند ایران پیما سوار شده بودیم تا به تهران بیاییم، نیرو‌های دموکرات با آر پی جی وسط خیابان نشستند، وقتی اتوبوس متوقف شد، یک نفر مسلح به داخل اتوبوس آمد و اتوبوس را به گندمزار هدایت کرد. اسلحه گذاشتند روی سر راننده و گفتند برو داخل زمین کشاورزی، هرچه راننده گفت نمی‌شود به زور اتوبوس را هدایت کردند تا کسی نتواند حمله و اسرا را آزاد کند.

جمعا ۲۳ نفر اسیر شدیم. دستمان بسته بود. مهدی افروشه که بعدا اعدام شد در اولین روز‌های دستگیری می‌گفت: «حسین بیا خودمان را در رودخانه و علفزار بندازیم تا فرار کنیم» گفتم نمی‌توانیم، چون مسیر آشنا نیست و اگر بفهمند بدون هیچ پایبندی ما را می‌کشند.

اتفاقا چندباری هم تلاش کرد با عقب ماندن از گروه راه فراری پیدا کند، اما نگهبانان اجازه ندادند و گفتند اگر عقب بمانی تو را می‌کشیم. ما را به چند روستا بردند تا بعد از مدتی به زندان مرکزی منتقل شدیم. اولین جایی که رسیدیم روستای کوچکی بود با ۱۰ ـ ۱۵ خانه. در هر اتاق ۲۰ نفر زندانی جا دادند. اتاق‌ها که پر شد آغل گوسفندی پیدا کردند و گفتند اینجا را تمیز کنید و بمانید. نفری یک گونی آرد دادند که بندازیم زیرمان و اسارت اینگونه شروع شد. دوران حضورمان در ارتش چیزی از اسارت نمی‌دانستیم و داستانی نخوانده بودیم، تازه آنجا به یکباره خود را اسیر دیدیم.

زندان سازی با بیگاری از اسرا/ سرنوشت نامعلوم بیش از ۲۰ شهید نتیجه شقاوت حزب دموکرات

سپس به آلواتان رفتیم و زندان را با شش اتاق و مقر نگهبانان و حیاط ۲۰۰ متری ساختیم. شش ماه آنجا بودیم که نیرو‌های سپاه و ارتش پیشروی کردند و ما را به دوله‌تو بردند. دوله‌تو زندان اولیه دموکرات بود.

وقتی به دوله‌تو رفتیم باز مردم محلی اجازه استقرار به ما نمی‌دادند. داخل دو ارتفاع ۴۰ روز در بیابان نگهمان داشتند. هوای سرد و باران‌های شدید عاصیمان کرده بود. یک شب آنقدر باران زد و سرد بود شب تا صبح آتش روشن کردیم آن قسمت بدنمان که جلوی آتش بود گرم می‌شد و آنطرف دیگر خیس. مدتی در روستای «اشکان» بودیم که بسیار شرایط بدی بود. دو نفر از اسرا اسهال و استفراغ گرفتند و به شهادت رسیدند. «صاحب اسلامی» ساعت ۱۲ شب بود که صدایش قطع شد، دوستانش که کنارش بودند گفتند صاحب شهید شد. از شب تا صبح حق نداشتیم از محوطه زندان بیرون برویم. صبح بیدار شدم و صاحب را بغل گرفتم، مثل یک بچه ۱۲ ساله شده و وزن کم کرده بود. پیکرش را روی دستم گذاشتم و به نگهبان گفتم صاحب از دنیا رفته.

نگهبان بی هیچ واکنشی دستور داد بدنش را روی زمین بگذارم و بروم. دیگر خبردار نشدیم پیکر را کجا بردند و چه کردند. «علی گماری» را شهید کردند. یک پیرمردی بود که به زور بیگاری برده بودند و وقتی گفته بود نمی‌تواند کار کند با ضرب گلوله به شهادت رساندند، مشخص نشد پیکر را چه کردند. اگر محلی‌ها دلشان به رحم می‌آمد چاله‌ای می‌کندند و پیکر‌ها را به خاک می‌سپردند. از ۷۴ شهیدی که در اسارت حزب دموکرات دادیم بیش از ۲۰ نفر خانواده‌هایشان چشم‌انتظار بازگشت‌شان هستند و ما شرمنده خانواده آن‌ها هستیم که نمی‌دانیم پیکر عزیزانشان کجاست.

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار