به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، دهه ۱۳۴۰ شمسی در ایران، دورهای پرتنش در تاریخ سیاسی کشور بود که با اصلاحات ارضی، انقلاب سفید، و افزایش نظارت و کنترل رژیم پهلوی بر فعالیتهای سیاسی و مذهبی همراه شد. در این دوران، رژیم پهلوی به رهبری محمدرضا شاه، با هدف تحکیم قدرت خود، سیاستهای سرکوبگرانهای را علیه مخالفان سیاسی و مذهبی اعمال کرد.
یکی از بارزترین نمونههای این سرکوب، زندانی کردن و شهادت روحانیون تأثیرگذار مانند آیتالله سید محمدرضا سعیدی بود که در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ در زندان درگذشت. این نوشتار براساس خاطرات اسدالله علم، وزیر دربار وقت، به بررسی فضای سیاسی آن دوره، دلایل زندانی کردن روحانیون مخالف، و پیامدهای شهادت آیتالله سعیدی میپردازد.
فضای سیاسی دهه ۱۳۴۰
در دهه ۱۳۴۰، رژیم پهلوی با اجرای برنامههایی مانند انقلاب سفید، تلاش کرد با اصلاحات اقتصادی و اجتماعی، پایگاه اجتماعی خود را تقویت کند. با این حال، این اصلاحات با مخالفتهای گستردهای از سوی گروههای مختلف، بهویژه روحانیون و روشنفکران، مواجه شد. روحانیون که نقش مهمی در بسیج افکار عمومی داشتند، به دلیل انتقاد از سیاستهای رژیم، ازجمله اصلاحات ارضی و نزدیکی به غرب، بهشدت تحت فشار قرار گرفتند. رژیم پهلوی، با استفاده از دستگاههای امنیتی مانند ساواک، نظارت شدیدی بر فعالیتهای مذهبی اعمال کرد و هرگونه سخنرانی یا منبر انتقادی را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی تلقی میکرد.
آیتالله سعیدی، یکی از روحانیون برجستهای بود که به دلیل سخنرانیهای آتشین خود علیه رژیم و فحاشیهایی که از نظر مقامات انتظامی «توهینآمیز» تلقی میشد، مورد توجه دستگاه امنیتی قرار گرفت. این روحانی به دلیل تاثیرگذاری بر افکار عمومی و انتقاد از سیاستهای رژیم، دستگیر شد و درنهایت در زندان جان باخت. خاطرات اسدالله علم نشان میدهد که این رویداد نهتنها نتیجه سیاستهای سرکوبگرانه رژیم بود، بلکه نشانهای از ناکارآمدی و عدم هماهنگی در دستگاههای امنیتی وقت نیز محسوب میشد.
زندانی کردن روحانیون تاثیرگذار
زندانی کردن روحانیون مخالف، بخشی از استراتژی رژیم پهلوی برای کنترل فضای سیاسی بود. روحانیونی مانند آیتالله سعیدی، که از منبر به عنوان ابزاری برای بسیج مردم و انتقاد از رژیم استفاده میکردند، به عنوان تهدیدی مستقیم برای ثبات سیاسی رژیم تلقی میشدند. این افراد به دلیل ارتباط نزدیک با تودههای مردم و نفوذ معنوی، توانایی سازماندهی اعتراضات و ایجاد نارضایتی عمومی را داشتند. درنتیجه، رژیم با دستگیری و زندانی کردن این روحانیون، سعی در خنثی کردن تأثیرات آنها داشت.
خاطرات علم نشان میدهد که آیتالله سعیدی به اتهام «فحاشی» در منبر دستگیر شده بود. این اتهام، که احتمالا به معنای انتقاد صریح از سیاستهای رژیم بود، نشاندهنده حساسیت بالای رژیم به هرگونه اظهارنظر مخالف بود. با این حال، مرگ سعیدی در زندان، پرسشهایی درباره نحوه مدیریت دستگاههای انتظامی و امنیتی ایجاد کرد. علم در خاطرات خود به عدم تسلط کامل رژیم بر این دستگاهها اشاره میکند و از وجود «دستهای پنهان»، احتمالا خارجی، سخن میگوید که ممکن است در این رویدادها نقش داشته باشند. این اظهارات نشاندهنده پیچیدگیهای سیاسی و دخالتهای خارجی در ایران آن زمان است.
شهادت آیتالله سعیدی و پیامدهای آن
شهادت آیتالله سعیدی در زندان، تاثیر عمیقی بر فضای سیاسی و اجتماعی ایران گذاشت. این رویداد نهتنها خشم عمومی را برانگیخت، بلکه به تقویت روحیه مقاومت در میان مخالفان رژیم، بهویژه روحانیون و هواداران آنها، منجر شد. مرگ سعیدی در زندان به عنوان نمادی از سرکوب رژیم پهلوی و بیعدالتی در برخورد با مخالفان مذهبی تلقی شد. این موضوع باعث شد که مجالس فاتحه و مراسم یادبود برای او بهسرعت به کانونهای تجمع مخالفان تبدیل شود.
اسدالله علم در خاطرات خود به این نکته اشاره میکند که مجالس فاتحه برای آیتالله سعیدی در حال گسترش بود و او از شاه خواست تا جلوی ادامه این مراسم گرفته شود. این درخواست نشاندهنده نگرانی رژیم از تبدیل شدن شهادت سعیدی به یک نیروی محرک برای اعتراضات گستردهتر بود. با این حال، سرکوب این مراسمها تنها به افزایش نارضایتی عمومی و تقویت جایگاه روحانیون در مبارزه علیه رژیم منجر شد.
شهادت آیتالله سعیدی در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مذهبی علیه رژیم پهلوی بود. این رویداد نشانهای از شدت سرکوب رژیم علیه مخالفان مذهبی بود. خاطرات اسدالله علم نشان میدهد که حتی در بالاترین سطوح حکومتی، نگرانیهایی درباره کنترل دستگاههای امنیتی و تأثیرات سیاسی اینگونه رویدادها وجود داشت.
در ادامه متن خاطرات اسد الله علم در این خصوص از نظر میگذرد:
دوشنبه ۱۳۴۹/۳/۲۵
صبح به کارهای جاری رسیده شرفیاب شدم یک نفر سید به نام سعیدی که در منبر فحاشی میکرد و از طرف مقامات انتظامی دستگیر شده بوده است در زندان فوت کرد در این خصوص عرایض زیادی کردم و از اینکه دستگاههای انتظامی در دست ما نیست خیلی حرف زدم. عرض کردم شاهنشاه باید تسلط قطعی و واقعی داشته باشند نه دلخوشی. عرض کردم من که نخستوزیر بودم احساس میکردم دستهایی علیه من در کار است. به عرض شما میرساندم میفرمودید خیال میکنی، بعد معلوم شد کار آمریکاییها بود و حالا تصدیق میفرمایید. از این مسائل نمیتوان غافل بود.
بگذریم از اینکه اکنون آمریکا قدرت ندارد اینجا موشکشی بکند، چون در همهجا گیر است ولی حقیقت این است که باید توجه داشت دستگاهها در دست خودمان باشد. شاهنشاه چیزی نفرمودند ولی معلوم بود عرایض مرا تصدیق میکنند. به هر صورت عرض کردم کار مجالس فاتحه این سید دارد بالا میگیرد، نباید اجازه داد ادامه پیدا کند. فرمودند بگو موقوف بکنند.
انتهای پیام/ 119