مادرانه ها
مادر سردار خط شکن کربلای 5 شهید «علیرضا آملی»:

حسرتی که همیشگی شد/ آخرین بار زیر گلویش را نبوسیدم

در آخرین اعزام، علیرضا خوشحال و خندان رفت. آنقدر ایستادم تا رسید سر کوچه. برگشت. برای آخرین بار به قد و بالای رعنایش نگاه کردم. برایم دست تکان داد. خندید. رفت و دیگر برنگشت.
کد خبر: ۲۲۱۵۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۶

پربیننده ها