شهیدی که نمی‌‌خواست وصیت‌نامه بنویسد

حضرت امام خمینی(ره) در مورد وصیت‌نامه شهدا فرمودند: "این وصیت‌نامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت‌نامه‌ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید."
کد خبر: ۱۹۰۱۷
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۷ - 14May 2014

شهیدی که نمی‌‌خواست وصیت‌نامه بنویسد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از فارس، وصیتنامه شهدا را که مطالعه میکنی متنهایش سرشار است از عرفان و عشق به خدا. شهدایی که بعضا نه سن زیادی داشتند و نه تحصیلات دانشگاهی اما به قدری با تفکر لغاتشان را در عین سادگی کنار هم چیدهاند که گویی سالها سیر و سلوک کردهاند در مسیر الی الله. از جمله موضوعاتی که در اغلب وصیتنامهها دیده میشود تبعیت از ولایتفقیه، ادای دین و ادامه راه شهداست. امام خمینی(ره) خطاب به علما در مورد وصیتنامههایی که شهدا نوشتهاند، فرمودند: "این وصیت نامه هاییکه این عزیزان مینویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیت نامهها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید".

شهید عباس دهقانیپور به تاریخ ۳۹/۰۳/۰۱ در شهرستان نی ریز متولد شد. وی تحصیلاتش را در مدارس فرهنگ اسلامی، آپادانا و شعله که بعدها به نام شهید بهشتی تغییر نام پیدا کرد گذراند. عباس سال ۱۳۵۸ به سربازی اعزام شد و با آغاز جنگ تحمیلی در قالب گروههای بسیجی به جبهه رفت و سرانجام در شهر خرمشهر به تاریخ ۶۱/۰۳/۰۲ و در عملیات بیتالمقدس، به شهادت رسید.

متن زیر وصیت نامه این شهید عزیز است که مینویسد:

بسماللهالرحمنالرحیم

قالالله تعالی، من طلبنی وجدنی عرفنی و من عرفنی اجنبی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته، قتلته و من قتلته فعلی دیته، فانا دیته.

آن کس که مرا طلب کند مییابد، آن کس که مرا یافت میشناسد، آن کس که مرا شناخت دوستم میدارد. آن کس که دوستم داشت به من عشق میورزد. آن کس که به من عشق میورزد من نیز به او عشق میورزم و آن کس که با او عشق ورزیدیم او را میکشم، و آن کس را که بکشم، خونبهایش بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب است پس من خود خونبهایش هستم. (حدیث قدسی)

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی و هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

میخواستم وصیتنامه ننویسم، چون هر بار که وصیتنامه مینوشتم از بیسعادتی که داشتم پس از حمله سالم بر میگشتم و دائم خودم را سرزنش میکردم چرا تو که سعادت نداری وصیتنامه مینویسی؟ ولی وظیفه شرعی که دارم، اجازه ننوشتن را ندارم، باید چند خطی درددل کنم.

اکنون که این وصیتنامه را میخوانید من نیستم ولی روحم با شماست و از کارهای شما کاملا اطلاع دارم، پس سعی کنید به وصیت بنده عمل نمائید.

قبل از هر چیز صحبتی و سخنی با مادرم دارم و آن اینکه: تا آنجا که برایت امکان دارد سعی کن بیطاقتی نکنی و دشمنان اسلام را شاد نگردانی. خودت میدانی اسلام خون میخواهد، خودت میدانی تمامی امامان ما، در راه اسلام فدا شدند. مادرم آیا خون ما از خون حسین(ع) عزیزتر است، شما هم باید زینبگونه باشی، شما یک لحظه به زینب(س) فکر کن: اول شهادت امام علی(ع) بعد امام حسین(ع) و علیاکبر و علیاصغر(ع) و بعد اسارت، با این همه یزید و یزیدیان را رسوا میکند، شما یک لحظه که فکر کنی اصلا نباید ناراحت باشی، بنده که فرزند خوبی برای شما نبودم و دائما شما را ناراحت میکردم، خواهش میکنم بیطاقتی نکن و برای سلامتی امام دعا کن. و بعد پدرم، شما هم همینطور، به شما چیزی نمیگویم چون شما خودتان بهتر از بنده اسلام را میشناسی و میدانی که اسلام یاور میخواهد. خواهرانم، شما هم زینب گونه باشید و فرزندان خود را تربیت اسلامی کنید که در آینده، یاوران اسلام باشند. شما دوستان عزیزی که با بنده همکلاسی و به نحوی دوست بودهاید، خواهش میکنم در دعای کمیل و دعای توسل خودتان برای بنده طلب مغفرت کنید.

ضمنا، مقداری پول هم در دفترچه خواهرم دارم که به هر نحو خواستید خرج کنید.

والسلام

عباس دهقانپور

۶۱/۰۲/۰۲

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار