با شروع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی آرام نگرفت. آقاسیزاده از هر فرصتی برای رساندن حقانیت و مظلومیت انقلاب اسلامی دریغ نداشت. هنوز انقلاب اسلامی به پیروزی نرسیده بود و امام خمینی (ره) در پاریس بودند که درسش را نیمه تمام گذاشت و با تعدادی از دانشجویان مسلمان ایرانی از قاره آمریکا به قاره اروپا رفتند تا از حضرت امام (ره) کسب تکلیف کنند که درس را تمام کنند یا همراه ایشان برای ادامه مبارزه به تهران بروند.
از آن جا که آن مقطع اوج مصاحبههای خبرنگاران با امام بود دفتر امام (ره) وقتی مطلع شد که دانشجویان از کانادا آمدند و مسلط به چند زبان هستند، سیل مصاحبه با خبرنگاران و ترجمه را به طرف آنها گسیل داد. یک روز امام (ره) همه دانشجویان را در (نوفل لوشاتو) جمع کردند. یکی یکی از آنها سوال کردند که خودتان را معرفی کنید؟ از کجا آمدهاید؟ شغلتان چیست؟ چطور به اینجا آمدهاید؟
وقتی امام راحل فهمیدند اینها دانشجو هستند به آنها فرمودند: «همگی برگردید و ادامه تحصیل بدهید. ما در آینده نزدیک به وجود شما احتیاج داریم. بروید و حتی اگر توانستید از ترمهای تابستانی استفاده کنید و زمان تحصیل را کمتر کنید. در آینده نزدیک شما باید بیایید ایران و جایگزین طاغوتیها شوید. حتما بروید از این لحظه یک آن هم تأخیر جایز نیست.»
شهید آقاسیزاده به محض کسب تکلیف به کانادا بازگشت و طبق فرمان مرادش چنان شتابی در کسب علوم گرفت که با ترمهای تابستانی و واحدهای اضافی مدارک لیسانس و فوق لیسانس در رشته سازهها و پلسازی با تز سایتهای موشکی در مدت پنج سال با معدل بالا در دانشگاه (تورنتو) کانادا را دریافت کرد، طوری که کارشناسان و نخبگان کانادا از تلاش و پشتکار او در گذراندن دوران تحصیل متعجب شدند و با اعزام خبرنگاران مختلف از او درخواست اقامت کردند. پیشنهاد حقوق بالایی را به او دادند ولی او در جواب گفت: باید به ایران برگردم و به ملتم خدمت کنم، مدیون آنها هستم.
آنها هم به بهانههای مختلف از تحویل مدرک تحصیلی به او خودداری کردند. حسن آقاسيزاده از دریافت مدرک چشمپوشی کرد و به ایران بارگشت. آنها هم بعد از چند سال ناچار شدند مدرک تحصیلیاش را برایش به وزارت آموزش عالی ارسال کنند.
سال 1361 به محض ورود به ایران در جمع سبزپوشان سپاه پاسداران قرار گرفت. او که گوش به فرمان امام خمینی (ره) بود اولویت خدمت را در جبهههای حق علیه باطل میدانست و بعد از مدتی به لحاظ شایستگی در مسئولیت معاونت فنی قرارگاه خاتم الانبیا (ص) مشغول به خدمت شد.
حضور فعال در عملیات رمضان، محرم، خیبر، بدر، والفجر 1 تا 9، کربلای 1 تا 10، فتحها و نصر 1 تا 8 قسمتی از رشادت این سردار سپاه اسلام است.
مهندس فروزنده یکی از فرماندهان وقت مهندسی قرارگاه میگوید: من از او چه بگویم. او در اجرای 2400 پروژه کوچک و بزرگ در صحنههای مختلف دفاع مقدس شرکت داشت.
او اجر استقامت و پایمردی و تبعیت از ولی امر خود را در 28 مهرماه سال 1366 در سن 28 سالگی همزمان با شهادت امام حسن مجتبی (ع) و رسول اکرم (ص) در ماووت با دریافت مدال شهادت از حضرت حق میگیرد. پیکر مطهرش در سالروز شهادت امام رضا (ع) در اصفهان، ارومیه و تهران تشییع میشود و در سومین روز شهادت امام رضا (ع)در حرم مطهر رضوی آرام میگیرد.
به منظور گرامیداشت یاد و خاطره این سردار دلاور خراسانی به خاطراتی از سیره این شهید والامقام اشاره خواهیم داشت.
شخصیتی خستگیناپذیر
حسن شخصیتی خستگیناپذیر داشت. با اطمینان میتوان گفت که روزی هجده تا بیست ساعت کار میکرد. بسیاری از اوقات که همراه راننده بود خواب او در طول مسیر و جادهها روی صندلی ماشین بود! اگر چه عمدتاً خودش رانندگی خودرو را به عهده می گرفت.
اهل مطالعه
علاقه شدیدی به مطالعه داشت، بیشتر وقت خود را به مطالعه کتب مذهبی و علمی اختصاص میداد. کتابهای شهید مطهری را مطالعه میکرد، رساله امام خمینی را در دوران دبیرستان حفظ کرده بود. از هر مجلس و محفلی در جهت نشر سیره ائمه اطهار (ع) استفاده میکرد.
صبور
صبور و خویشتن دار بود، با وجود فشار کارهای مهندسی جنگ و مسئولیت سنگینی که بر دوش او بود، عصبانی نمیشد و به کسی تندی نمیکرد، همیشه چهرهای بشاش و صمیمی داشت و خوش اخلاق بود.
خودسازی
علاقه ویژهای به روحانیت متعهد، خصوصاً حضرت امام (ره) داشت. کوشش زیادی در عمل به برنامههای خوسازی و جهاداکبر داشت، حضور در مدرسه انسانسازی دفاع مقدس برایش از اولویت خاصی برخوردار بود.
بسیجی
کار خودش را کوچک میدانست، به خانواده و اقوام میگفت من یک بسیجیام اگر خدا قبول کند.
به بسیجیها به شدت عشق میورزید. خیلی به آنها محبت میکرد. طوری که بعد از شهادتش یکی از بسیجیها میگفت این فرشته مهربانی که بسیجیها را بغل میگرفت و میبوسید و از آنها حلالیت میطلبید کجاست؟
ولایتپذیری توأم با عمل
همیشه میگفت اگر گفتیم معتقد به ولایت فقیه و رهبری هستیم باید به فرمایشات ایشان هم عمل کنیم و اگر نیستیم با نفس خودمان تعارف نکنیم. مسلمانی و اسلام فقط در عمل است.
دو نفری تا بهشت
یادم هست در پتروشیمی عراق توی منطقه شلمچه خطی بود که نه خاکریز داشت نه سنگری. عراقیها بچهها را با تیر مستقیم میزدند. یک روز این مسئله را با حسن در میان گذاشتند و گفتند یک ماه است میخواهیم توی پتروشیمی یک خاکریز بزنیم ولی کسی داوطلب نمیشود چون خیلی خطرناک است. حسن در آن جلسه چیزی نگفت.
فردا بعد از نماز هر چه گشتم پیدایش نکردم. یکی از رانندههای لودر هم غیبش زده بود. حسن نیروهایش را خیلی خوب میشناخت. میدانست چه کارهایی از چه کسی ساخته است. بعداً معلوم شد نصف شب رفته سراغ راننده لودر که مورد اطمینانش بود و گفته بود حاضری با هم تا بهشت بریم؟ راننده لودر هم گفته بود چرا که نه؟ هر دو با هم میروند خط و شروع میکنند به خاکریز زدن. وقتی برگشتند سر تا پایشان خاکی بود و فقط چشمهایشان از شادی برق میزد.
از حضرت علی (ع) که بالاتر نیستم
وقتی میآمد خونه، دیگه نمیگذاشت من کار کنم. زهرا رو میگذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون غذا میداد. میگفتم یکی از بچهها رو به من بده. با مهربانی جواب میداد نه. شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی.
مهمون هم که میاومد، پذیرایی با خودش بود. دوستانش به شوخی بهش میگفتن مهندس که نباید تو خونه کار کنه! و او هم در جواب میگفت من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم. مگه به حضرت زهرا (س) کمک نمیکردند؟
وظیفه شرعیام است
رتبه اول دانشگاه تورنتوی کانادا رو به دست آورده بود. وقتی درسش تمام شد و به ایران اومد، تصمیم گرفته بود به جبهه برود. گفتم شما تازه ازدواج کردی. یه مدت بمون و به جبهه نرو.
گفت نه مادر! من پول این مملکت رو در کانادا خرج کردم تا درسم تمام شده. وظیفه شرعیام اینه که بروم به جبهه و به اسلام و مردم خدمت کنم.
پرتگاه عروج
شهید آقاسیزاده قبل از شهادتش از ناحیه کمر مجروح شده بود و قرار بود برای معالجه به اتریش برود، ولی بعد از تماس تلفنی با فرماندهان برای بررسی یکی از مناطق عملیاتی در ماووت عراق، عازم منطقه شد.
حسن آقا به اتفاق دو تن از همرزمانش که از مهندسین قرارگاه بودند، رانندگی را به عهده گرفت. چراغها را خاموش کردند تا عراقیها متوجه حضور آنها در منطقه نشوند.
جاده
زیر آتش توپخانه قرار داشت. با اصابت گلوله توپ به دامنه ارتفاعات مشرف به جاده،
سنگهای بزرگ ریزش کردند و خودروی او به پایین پرتگاه سقوط کرد و بدینسان به فوز ابدی
و خواسته دیرینهاش دست یافت.
انتهای پیام/