به مناسبت فرارسیدن سی و
پنجمین سالگرد این جنایت، «سید کاظم فرتاش» فرماندار
نظامی سوسنگرد و از فرماندهان ارشد گروه جنگهای نامنظم، دلنوشتهای را با عنوان
«یوسف گمگشته» در رثای «کاظم اخوان» این هنرمند بسیجی و عکاس خبرگزاری ایرنا، به رشته تحریر در آورده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در سوسنگرد یاوران خوبی داشتم، مثل سروان «اخوان» که معاون من بود. همان که در «سوسنگرد» و در محاصره سهمگین گرفتار شده بود. او که با هزاران سختی آن روزها، مبارزه کرد. البته خدا خواست که من خجالت زده او نشوم و به یاری خداوند محاصره سوسنگرد را به دست نیروهای شهید چمران و تیپ 2 لشکر زرهی 92 خوزستان به فرماندهی زنده یاد سرهنگ شهبازی گشوده شد و مجدداً مرا در کنار سروان اخوان قرار داد.
او روزی که از طرف نیروی هوایی احضار شد و میخواست ما را ترک کند، برادر کوچکترش «کاظم اخوان» را نزد من آورد و گفت: «از رفتن من ناراحت نباشید، من او را آوردهام که به جای من دستیار شما باشد، انشاءالله که از هیچ کوششی فرو گذار نخواهد بود». این برای من مایه مباهات بود که اگر شیر بچههای نبرد از کنارم میروند به جایش دلاور مردی مثل کاظم اخوان همدم و همرزم من میشود.
کاظم اخوان، از همان ابتدا هر روز بهتر از روز قبل خود را نشان میداد و خوش میدرخشید. در شجاعت بینظیر بود، در صبر و حوصله و متانت و خداپرستی و به خصوص استعداد ذاتی در فراگیری امور تاکتیکی بینهایت عالی بود.
با خودم میگفتم: «انشاءالله خداوند به تدریج مرا هم قبول خواهد کرد و روزی که به دیدارش میشتابم و باز کسی هست که در نبود من یاوری صدیق و کاردان در کنار دکتر مصطفی چمران انجام وظیفه کند».
او تمام طرحهایی که صادر میشد بندبند میخواند. کاظم رزم انفرادی را که نوشته بودم مطالعه کرده بود و آنچنان مطالب آن را فرا گرفته بود که گاهی به خود من نیز تذکر میداد. گاهی از این همه هوش و فراست ذاتی او چنان لذت میبردم که خودم را فراموش میکردم.
کاظم اخوان همیشه آماده رزم بود و در همه حال آمادگی هر نوع عملیاتی را داشت. در عملیات آفندی همیشه در کنار نفرات اول از خاکریز دشمن عبور میکرد. او بود که شایستهترین افراد را برای پستهای فرماندهی به من معرفی میکرد و من نیز آنها را به دکتر چمران پیشنهاد میدادم و دکتر هم پس از مصاحبههای پی در پی، آنهایی را که قبول میشدند را به عنوان فرمانده به مناطق مختلف میفرستاد.
هر مأموریت خطیری که دکتر «چمران» به عهده میگرفت «کاظم اخوان» نیز در کنارش بود و پیوسته سفیر پیروزی و ظفر بود. او به تدریج خود را نشان داد، به طوری که هر زمان آیتالله «خامنهای» برای انجام و پیگیری مأموریتی دشوار در منطقه حاضر میشدند «کاظم اخوان» نیز در کنار ایشان بود.
اخوان به تدریج در دل رزمندگان جا گرفت، به طوری که روزی تقاضا کرد که گروهی تشکیل بدهد و به طور دائم در خط حضور داشته باشد، شهید چمران این تقاضای او را نپذیرفت و به او گفت همین جا پیش خودمان باشی بیشتر گرهگشا خواهی بود.
وی در حمله دومی که در
جبهه «الله اکبر» انجام شد، با سپاه همکاری کرد و رابط بین من و بچههای سپاه و گروهی
از رزمندگان مشهدی بود. کاظم اخوان اخلاق خوشی داشت. او همیشه میگفت و میخندید.
حتی در سختترین شرایط هم دست از شوخی و خنده بر نمیداشت، ولی در مجامع اجتماعی
آنقدر خجالتی بود که خیال میکردی زبان صحبت کردن ندارد. روزی که از اهواز با قطار
به مشهد میآمدیم داخل کوپه چهار نفری ما یک خانم نشسته بود تا زمانی که با تقاضای
من به رئیس قطار آن خانم را به کوپه دیگری نبردند او یک کلمه هم سخن نگفت.
شهادت دکتر چمران در «دهلاویه» صدمه جبران ناپذیری بر او وارد کرد. زمانی که ارتش برای بازپس گیری «بستان» عملیات کرد، او در میان نیروهای چمران و نیروهای سپاه، دلاوریهای زیادی از خود نشان داد و به قول خودش تقاص خون دکتر چمران را از دیوهایی که به خاک دلیران تجاوز کرده بودند، گرفت و در همانجا به فرماندهان سپاه نشان داد که استعداد بینظیری دارد.
پس از انحلال گروه جنگهای نامنظم، شنیدم که او به همراه احمد متوسلیان، سید محسن موسوی و تقی رستگارمقدم به لبنان رفته است و بعد از مدتی توسط نیروهای «فالانژ» ربوده شده است. هر چند کاری برای نجات او از دست من ساخته نیست، اما از دولتمردان کشورمان میخواهم تا وضعیت کاظم اخوان و سه دیپلمات دیگر کشورمان را مشخص کنند.
نگاهی به زندگی کاظم اخوان:
کاظم اخوان در سال 1338 در خانواده مذهبی در یكی از محلات قدیمی اطراف حرم امام رضا (ع) متولد شد.
او پس از پیروزی انقلاب با شور و نشاط در سنگرهای مختلف به خدمت پرداخت و با آغاز جنگ تحمیلی آرام و قرار نداشت. در این هنگام وی خود را از مشهد به اهواز رساند و به ستاد جنگ های نامنظم پیوست و با حضور در این گروه كه نقش بسیار ارزندهای در دفاع از میهن اسلامی داشت، در كنار شهید چمران در عملیاتهای مختلفی حضور پیدا کرد.
اخوان در بیشتر ماموریتهای جنگی در كنار شهید چمران بود و ارتباط بسیار صمیمی با دکتر داشت و مورد توجه او بود. کاظم اخوان در نبرد همیشه پیشتاز بود و علاوه بر اسلحه، دوربین عكاسی و فیلمبرداری نیز به همراه داشت تا در لحظههای مورد نیاز صحنههای به یادماندنی روزهای نخستین جنگ را ثبت و ضبط کند.
او یک رزمنده بسیجی هنرمند بود كه هنر عكاسی در وی با جنگ تحمیلی متولد شد و با تشویق و تحسین شهید چمران و با خمیرمایه عشق و ایمان، لحظات ناب ایثار را ثبت كرد و همین کار او را رشد داد و کاظم اخوان را به یكی از پدیدههای عكاسی جنگ تبدیل کرد.
گاهی یک عكس و ثبت آن در اذهان، گویاتر از صدها كلام و چندین جلد كتاب است و اخوان آنچنان در عمق زوایای حركتی دفاع مقدس حضور داشت كه برای ثبت حادثهای از هنر خود بهره جست كه كمتر از یک لحظه و شاید تنها برای یک بار در طول تاریخ اتفاق میافتد.
بدیهی است حضور در عرصههای نبرد نیاز به جسارت، تیزهوشی، مهارت و علاقه دارد و عكاس ایرنا طی یكسال و نیم زندگی مداوم در جبههها موفق شد، صحنههایی استثنایی از دفاع مقدس را به تصویر بكشد تا نسلهای بعد از او ببینند و بدانند چه وقایعی در این كشور اتفاق افتاده و این رسالتی است بزرگ كه یک خبرنگار باید بدان همت گمارد.
اخوان در نمایشگاه بزرگ عكس به مناسبت سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی كه در موزه هنرهای معاصر برگزار شد و در آن 75 عكاس حرفهای و آماتور شركت داشتند، بنا به آرای بازدیدكنندگان به خاطر صمیمیت و ویژگیهای خاص و تاثیرگذارش در ثبت صحنههای بدیع و استثنایی، مقام اول را به دست آورد.
همچنین تعدادی از آثار این عكاس از سوی ستاد تبلیغات جنگ در 22 بهمن سال 1361 در یک ویژهنامه كه حاصل كار عكاسان حرفهای جنگ بود، چاپ شد و در این میان، یكی از عكسهای استثنایی که توسط اخوان گرفته شده یود، به عنوان طرح روی جلد آن انتخاب شد.
وی پس از ثبت لحظات تاریخی و حساس فتح خرمشهر، در تیر سال 1361 بعد از حمله گسترده زمینی، دریایی و هوایی رژیم صهیونیستی به همراه یک هیئت دیپلماتیک داوطلبانه عازم لبنان شد و به رغم آنكه برخی دوستانش با توجه به محاصره بیروت و شرایط خاص یک كشور اشغال شده به او توصیه كرده بودند که از چنین سفر خطرناكی صرف نظر كند، اما تاب نیاورد و با علم به اینكه میدانست ممكن است سفر به لبنان، شهادت و یا اسارت او را در پی داشته باشد راهی این کشور شد.
كاظم اخوان عكاس ایرنا كه برای به تصویر كشیدن مقاومت مردم فلسطین و لبنان عازم بیروت شده بود، قبل از ورود به این شهر در توطئهای مشترک صهیونیستها و فالانژها در 14 تیرماه سال 1361 توسط مزدوران رژیم صهیونیستی به همراه سه دیپلمات کشورمان ربوده شد و از آن تاریخ تاكنون هیچ اطلاعی از سرنوشت او و همراهانش در دست نیست.
امید است تلاشهای جمهوری اسلامی برای مشخص
شدن سرنوشت کاظم اخوان و دیپلماتهای ایرانی که جان خود را به خطر انداختند به
نتیجه برسد و این چهار تن هر چه زودتر آزاد و به میهن اسلامی بازگردند.
انتهای پیام/