به گزارش گروه سایر رسانههای
دفاع پرس، 27 تيرماه 1367 ايران قطعنامه 598 را پذيرفت اما ارتش «صدام» در 31 تيرماه باز به مرزهای ايران تجاوز كرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پيشروی كرد.
پس از ضدحملات موفق ايران، ارتش عراق در جبهههای ميانی و غرب كشور نيز مبادرت به عمليات نظامی كرد كه جمهوری اسلامی با بسيج مجدد نيروهای مردمی و نظامی اين حملات را ناموفق گذاشت.
نيروهاي عراقی عقبنشينی كرده و رژيم بعث در اول و دوم مرداد رسماً عقبنشينی خود را از جبهههای جنوب و ميانی و غرب كشور اعلام كرد. اين عقبنشينی اما پايان طولانیترين جنگ متعارف كلاسيک قرن بيستم نبود و سوم مردادماه عراق و سازمان مجاهدين خلق عمليات مشتركی را با عنوان «فروغ جاويدان» كه در ايران «مرصاد» نام گرفت، آغاز كردند.
عمليات مرصاد با رمز يا صاحبالزمان(عج) براي مقابله با حركت منافقين بود. اين عمليات با فرماندهي سپاه پاسداران و با پشتيباني هوانيروز ارتش اجرا شد. به مناسبت بيست و نهمين سالروز پيروزي عمليات مرصاد به سراغ «سرهنگ هادي عازمنيا» كه در اين عمليات با عنوان پاسدار تيپ نبي اكرم(ص) حضور يافته بود، رفتيم.
زمان عمليات مرصاد چند ساله بوديد و از كدام تيپ وارد عمليات شديد؟
من سال 67 بيست و هفت سال داشتم و از تيپ نبي اكرم (ص) به عنوان پاسدار در مرصاد شركت كردم. تيپ ما يكي از واحدهاي تأثيرگذار در اين عمليات بود كه در كنار واحدهايي چون تيپ قائم، لشكر روحالله و... در شكست منافقين نقش اصلي را ايفا كردند.
حركت منافقين غافلگيركننده بود. چه زماني متوجه شديد ماهيت دشمني كه به سرعت در غرب كشور حركت ميكند چيست؟
شش روز پس از قبول قطعنامه توسط ايران و در شرايطي كه نيروهاي عراقي با زير پا گذاشتن قطعنامه 598 حمله كردند و حتي خرمشهر تا آستانه تصرف مجدد پيش رفت، سازمان منافقين عملياتي با نام فروغ جاويدان را آغاز كرد. آنها به خيال خام خودشان دنبال سقوط جمهوري اسلامي بودند. اين عمليات خيلي سبك و با بيفكري انجام گرفت چراكه سران منافقين خلق دنبال منافع خودشان بودند. يعني ميخواستند از بدنه سازمان خلاص شوند و اين گونه بود كه حدود 5 هزار نفر از نيروهايشان در اين عمليات به هلاكت رسيدند. آنها در يك عمليات غافلگيرانه در سوم مرداد 1367 به يگانهاي مرزي جمهوري اسلامي حمله كردند و چون با همكاري عراق مرزهاي غربي كشور صدمات زيادي ديده بود، عصر آن روز سازمان منافقين خلق با تانك و توپ و خودروهاي مسلح براي عمليات دوربرد و پرتحرك ابتدا وارد قصرشيرين شدند و در همان روز اول نيز اسلامآباد را اشغال كردند. سپس به شب برخوردند و براي اشغال شهر كرمانشاه به عمق خاك كشورمان نفوذ كردند.
بعد از ظهر روز دوم، تيپ كرمانشاه (نبي اكرم) به عنوان احتياط منطقه از سرپل ذهاب خودش را به سمت اسلامآبادغرب كشاند. از جناح به منافقين حمله كرد و يك گردان از نبي اكرم(ص) به فرماندهي حاجاكبر نظري (كه سال جاري در دفاع از حرم اهل بيت به شهادت رسيد) وارد عمل شد و تعداد زيادي از منافقين را به هلاكت رساند. چون منافقين در مقابل يگانهاي خودي خيلي ناكارآمد بودند از جناحين مورد حمله قرار گرفتند.
با تصوري كه آن زمان از شرايط منطقه و جنگ داشتيد، رزمندگان از ورود سريع دشمن به عمق خاك كشورمان چه برداشتي داشتند؟
حركتشان تعجببرانگيز بود. روز سوم مرداد بعد از اينكه عراق خط را شكست، غروب آن روز گفتند اسلامآباد اشغال شد. غير قابل تصور بود اسلامآباد غرب اشغال شود چراكه با مرز فاصله نسبتاً زيادي داشت. خبرهاي متناقضي ميرسيد و طرفهاي غروب ميگفتند منافقين در اسلامآباد هستند. در آن منطقه مردم زندگي ميكردند كه به محض ورود منافقين، شهر را خالي كردند و به كوه و بيابان پناه بردند يا در خانهها مخفي شدند. نفاق از محور اصلي خسروي و كرند غرب و سرپل ذهاب وارد شده بود. جايي كه خطوط مرزياش توسط دشمن پيشتر ضربه خورده و تضعيف شده بود.
گويا منافقين در مناطق اشغالي جنايات زيادي انجام داده بودند؟
بله، وقتي وارد اسلامآباد غرب شديم، من شاهد بودم در بيمارستان غيرنظامي اسلامآباد مردم و بيماران را وسط حياط بيمارستان جمع كرده و آنها را به گلوله بستهاند. در واقع اعدام دستهجمعي كرده بودند. حدود 15 نفر از مردم كه لباس بيمارستان تنشان بود و غيرنظامي بودند به شهادت رسيده بودند. مردم عادي را در كوچه و بازار به رگبار بسته و كشته بودند. حتي ديدم دماغ برخي از افراد را بريدهاند و به اصطلاح مثله كردهاند.
براي رزمندگان جنگيدن با منافقين و جنگيدن با بعثيهاي عراق چه تفاوتي داشت؟
خيانت و نفاق منافقين در جنگ محرز بود. صدام در حمايت از منافقين تجهيزات و مهمات و هليكوپتردر اختيارشان گذاشت و فرماندهان و لوازم ضروريشان را جابهجا ميكرد. منافقين و ارتش عراق براي رزمندهها فرقي نداشتند وقتي با هم بودند چه تفاوتي ميتوانستند داشته باشند. هر دو متجاوز و هر دو جنايتكار بودند.
دشمني كه توانسته بود خيلي سريع به عمق پيشروي كند، دشمن قدري بود؟
به هيچ وجه اينطور نبود. آنها اصلاً تاكتيك نداشتند. برگ برندهشان اصل غافلگيري بود. از روز اول كه منافقين براي غافلگيري آمدند، تنها در روز دوم احاطه شدند و در روز سوم نيز منهدم شدند. 5 هزار نفر از آنها نيز به هلاكت رسيدند. منافقين سلاح و مهمات و تانكهاي پيشرفتهاي داشتند كه سرعت بالايي داشتند. بيسيمهاي پيشرفتهاي هم در اختيارشان بود، اما تركيب جنگ ديدهاي نبودند. وقتي رودررويي داشتند همه بدنه آنها در مقابل رزمندگان جمهوري اسلامي عددي حساب نميشدند. گردان ما به فرماندهي حاجاكبر نظري نقش بينظيري در عمليات مرصاد داشت. كافي بود نيروها براي دفاع تجمع پيدا كنند كه بعد از انسجام نيروها، منافقين حرفي براي گفتن نداشتند. آنها بعد از برخورد با اولين يگانهاي جمهوري اسلامي در منطقه چهارزبر كلاً 24 ساعت طول كشيد كه مضمحل شدند. نتوانستند از تنگه عبور كنند. روز عمليات مرصاد كه پنجم مرداد بود، رزمندگان از زمين و نيروي هوايي و هوانيروز از آسمان بر سرشان آتش باريدند و چند ساعت بعد همگيشان از بين رفتند. منافقين متكي و مستقر به جاده بودند. كلاً از جاده آن طرفتر نميرفتند! طراحي شده بودند حمله كنند و زود به تهران برسند! تمام خودروها و تانكهايشان پرتحرك بودند تا به خيال خام خودشان 24 ساعته به تهران برسند!
خاطرهاي از رزمندگان عمليات مرصاد داريد؟
به نظر من سردار شهيد اكبر نظري كه شهيد مدافع حرم شد، نقطه عطف اين عمليات بود. اين يك نفر كارهايي انجام داد كه باعث پيروزي اين عمليات شد چراكه بارها منافقين اذعان كردند در ناحيه اسلامآباد غرب شكست خوردند و اين عمليات به فرماندهي شهيد نظري بود. شهيد نظري در اين عمليات مورد اصابت تير قرار گرفت و مجروح شد. ايشان فرمانده گرداني بود كه ضربات سختي به دشمن وارد كرد و آنها را معطل كرد تا ساير نيروها از راه برسند. شهداي عمليات مرصاد حق بزرگي گردن ما دارند. از رزمندگان اين عمليات شهيد اكبر ملكشاهي از شهداي مدافع حرم هستند كه سال 94 درحلب سوريه به شهادت رسيدند.
عمليات مرصاد در تاريخ دفاع مقدس چه جايگاهي دارد؟
منافقين اگر در عمليات مرصاد موفق ميشدند براي صدام متكبر يك پيروزي بزرگ كسب ميكردند. صدام خيلي نياز داشت در اين عمليات موفق شود. از طرفي منافقين قصد داشتند حكومت جمهوري اسلامي را ساقط كنند و در ايران حكومت مستقل تشكيل دهند. عمليات مرصاد باعث متلاشي شدن بدنه نظامي سازمان منافقين شد طوري كه تا مدت زيادي قادر به هيچ نوع عمليات نظامي نبودند. مرصاد درس عبرتي به سران منافقين داد كه در سالهاي 60 و 61 حدود 17 هزار نفر از مردم بيگناه ايران اسلامي را ترور كرده بودند. آنها تمام قد در خدمت دشمن متجاوز كشورمان بودند و شكر خدا در اين عمليات به سزاي خيانتهايشان رسيدند.
سخن پاياني؟
در اثناي اين عمليات از طريق هوا به منطقهاي گندمزار منتقل شديم. نميدانستيم به كدام سمت برويم و جهتها كدام سمت هستند. رها شده بوديم. فقط پخش شديم. هواپيماي عراقي نيروهاي خودي را بمباران كرد. در اين حين يك هليكوپتر فرماندهي آمد كنار ما و نشست. شهيد امير صياد شيرازي بود. ايشان با اينكه فرمانده بود و هواپيماي فرماندهي در تيررس دشمن بود، خطر را پذيرفت و براي ما 60 نفر ارزش قائل شد و ما را از آن مهلكه نجات داد. به ما گفت كدام سمت برويم تا در كمين دشمن نيفتيم. فداكاري صياد شيرازي هميشه در خاطر من زنده است. ايشان ميتوانستند نيايند اما آمدند و ما را نجات دادند. در عمليات مرصاد شهيد صياد شيرازي شخصاً فرماندهي هوانيروز را بر عهده گرفتند. اين شهيد بزرگوار نقش ارزندهاي را ايفا كرد و با رشادت رزمندگان و فرماندهي عالي ايشان عمليات مرصاد پايان جنگ را با پيروزي رقم زد.
منبع: روزنامه جوان