به گزارش خبرنگار بینالملل
دفاع پرس، شاید هیچ حرفی در مورد میزان امنیت رژیم صهیونیستی از گفتههای «سیدحسن نصرالله» دبیرکل حزبالله لبنان در روز آزادسازی شهر بنت جبیل در 25 می 2000 صادقانهتر نباشد. سیدحسن نصرالله در آن روز گفت: «به خدا قسم این اسرائیلی که سلاحهای اتمی و قویترین نیروی هوایی منطقه را در اختیار دارد، از لانه عنکبوت هم سستتر است.»
دولت جعلی اسرائیل با استفاده از تاکتیک ارتش آلمان در جنگ دوم جهانی، موسوم به «پیشروی برقآسا» (بلیتز کریگ)، که مبتنی بر استفاده از واحدهای زرهی پرسرعت با پوشش هوایی گسترده بود، توانست سه ارتش عربی را طی یک هفته متلاشی کند و دامنه گستره نواحی تحت اشغال خود را از حاشیه رود نیل تا جنوبغرب پایتخت سوریه گسترش دهد.
با این حال حملات خمپارهای و موشکی نیروهای مقاومت فلسطین از مناطق جنوب لبنان بهانهای شد تا حمله گسترده ارتش اسرائیل به این کشور در ژوئن 1982 رخ دهد.
آنچه اسرائیل نمیتوانست تصور کند، روی کار آمدن دشمنی جدید اما هولناکتر از طرفهای قبلی بود. مقاومت اسلامی لبنان، که با پشتیبانی و حمایت جمهوری اسلامی ایران تأسیس شد، سازمانی بود که در ابتدا ساختار جنگ چریکی را برای خود برگزید، اما دیری نپایید که این تاکتیک را به ترکیبی از جنگهای منظم و نامنظم تبدیل کرد.
این نخستین چالش بزرگی بود که رژیم صهیونیستی با آن مواجه میشد. حزبالله لبنان تاکتیک جدید خود را در سال 1986 آغاز و در سال 1996 آن را به صورت گسترده اجرا کرد.
دومین تاکتیک حزبالله، که صهیونیستها را به میزان قابل توجهی ترساند، عملیاتهای استشهادی بود. برای یک نظامی اسرائیلی به هیچوجه قابل درک نبود که چرا یک جوان لبنانی با آگاهی کامل از سرنوشت خود، سوار بر یک خودروی بمبگذاری شده به مواضع و ستونهای مکانیزه دشمن نزدیک میشود و حاضر است در ازای از بین بردن کاروان نظامی دشمن، خود نیز منفجر شود.
بیش از 10 مورد استفاده حزبالله لبنان از این تاکتیک طی سالها حضور اشغالگران در «جنوب» و «بقاع غربی» لبنان، باعث اعتراض گسترده جامعه صهیونیست نسبت به حضور ارتش این رژیم در خاک لبنان شد.
سومین تاکتیک حزبالله، که اثربخشی 2 تاکتیک قبلی را تا حد بسیار زیادی افزایش میداد، فعالیت رسانهای بود. حزبالله لبنان از زمان عملیات گسترده علیه مواضع مزدوران لحدی دشمن صهیونیست در منطقه «سُجُد» در ارتفاعات اقلیمالتفاح در جنوب لبنان در سال 1986، دوربین فیلمبرداری را به عنوان یک سلاح کارآمد وارد صحنه نبرد کرد.
صحنههای عملیاتهای مقاومت اسلامی، که در اختیار رسانههای محلی قرار میگرفت، توسط رادیو و تلویزیون رژیم اشغالگر قدس پخش میشد و همین موضوع هراس زیاد در بین خانوادههای نظامیان صهیونیست حاضر در لبنان، ایجاد میکرد.
حزبالله در راستای همین تاکتیک، رسانههای نظیرشبکه «المنار» و رادیو «النور» ایجاد کرد که قابل دسترسی در سرزمینهای اشغالی نیز بودند. حزبالله طی جنگ 33 روزه نیز استفاده قابل توجهی از این 2 رسانه، مخصوصا شبکه المنار که پخش ماهوارهای آن از زمان آزادسازی جنوب آغاز شد، کرد. به همین دلیل تحریم رسانهای گسترده در جهان علیه این شبکه به راه افتاد.
تاکتیک چهارم حزبالله، حملات بازدارنده موشکی بود. حزبالله طی سه جنگ 7، 16 و 33 روزه با رژیم صهیونیستی، شهرها و شهرکهای صهیونیستنشین واقع در شمال فلسطین اشغالی را به انتقام حملات بالگردها، ناوها و توپخانه رژیم اسرائیل، هدف حمله موشکی قرار داد.
این حملات طی جنگ 33 روزه به حومه تلآویو رسید و صدها هزار آواره جنگی و میلیونها دلار هزینه روی دست تلآویو گذاشت. ناکارآمدی سامانه دفاع موشکی ارتش اسرائیل، موسوم به «گنبد آهنین»، در برابر حملات حزبالله را باید یکی از دلایل مهم خشم جامعه دشمن نسبت به موفقیتآمیز بودن شلیک موشکهای کوتاه برد حزبالله به حساب آورد.
همزمان با موفقیتهای نظامی و رسانهای حزبالله، نیروهای مقاومت فلسطین نیز طی سه انتفاضه و چند جنگ گسترده، ضرباتی سخت به صهیونیستها وارد کردند. ارتش اسرائیل، که خود را ارتش چهارم دنیا میپنداشت، نتوانسته بود در برابر تعداد زیادی سنگ، که توسط جوانان فلسطینی به سوی نظامیانش پرتاب میشد، مقاومت کند و هر بار سنگپرانی جوانان و کودکان فلسطینی، چندین مجروح و بعضا کشته روی دست این ارتش میگذاشت.
از سوی دیگر، امکان تردد بین شهرهای کرانه باختری و نوار غزه و سرزمینهای 1948، این امکان را به فلسطینیها میداد تا با نفوذ به عمق خاک فلسطین اشغالی، در شهرهایی همچون تلآویو و حیفا دست به عملیات استشهادی بزنند.
تلفاتی که ارتش رژیم صهیونیستی از این عملیاتهای شهادتطلبانه دریافت کرد، باعث شد مقامات این رژیم طی انتفاضه دوم (موسوم به انتفاضه مسجدالاقصی)، دست به ساخت دیواری حائل بین کرانه باختری و سرزمینهای 1948 بزنند. این نخستین گام مهم اسرائیل برای امن نگهداشتن مناطق تحت اشغال خود بود که میتوان آن را یک عقبنشینی گسترده از ایده تشکیل «اسرائیل بزرگ» دانست.
اگرچه دولت دستنشانده آمریکا و رژیم صهیونیستی، موسوم به تشکیلات خودگردان فلسطین، سرکوب گستردهای در میان نیروهای مقاومت فلسطین در کرانه باختری و نوار غزه به راه انداخت اما این موضوع باعث نشد که نیروهای مقاومت از اولویت خود مبنی بر مبارزه با ارتش اسرائیل رویگردان شوند.
پایان سریع درگیریهای نظامی میان حماس و فتح، که با تسلط کامل حماس بر نوار غزه و تسلط فتح بر کرانه باختری به پایان رسید، نشاندهنده این موضوع است. با این حال مقاومت در کرانه باختری نیز ادامه پیدا کرد به گونهای که سومین انتفاضه نیز از این منطقه آغاز شد.
موضوعی که اسرائیل آمادگی لازم برای تحمل آن را نداشت، حملات موشکی نیروهای مقاومت فلسطین بود. اوج این حملات، حمله موشکی به شهرهای شمال فلسطین اشغالی نظیر حیفا طی جنگ 51 روزه بود که نشان داد نهتنها حزبالله لبنان بلکه مقاومت فلسطین نیز قادر به هدفگیری گسترده شهرهای رژیم صهیونیستی در برابر حملات نظامیان صهیونیست به شهروندان فلسطینی است.
در زمان کنونی نیز دولت اسرائیل نتوانسته است خشم گسترده ناشی از سرکوب نمازگزاران و جوانان فلسطینی در قدس شریف را مهار کند. این موضوع به خوبی نشان میدهد که علیرغم بودجههای چند 10 میلیارد دلاری که از سوی دولت اسرائیل برای پروژههایی نظیر خرید جنگندههای قدرتمند «اف 35» صرف میشود، این دولت همانند تعبیر رهبر معظم انقلاب «روز به روز ناامنتر خواهد شد.»
شکست دولت اسرائیل در سرنگون کردن دولت سوریه و حزبالله لبنان از طریق جنگهای نیابتی بوسیله گروهکهای تکفیری نهتنها باعث کاهش قدرت این 2 نیروی مهم نشد، بلکه حضور نیروهای حزبالله در مرزهای جولان اشغالی را رقم زد به گونهای که هماکنون مقامات صهیونیست وقت و هزینه زیادی را صرف تحقیق و عملیاتی کردن راهکارهای مقابله با این موضوع میکنند.
حوادث روزهای اخیر نیز به خوبی نشان داده است که رژیم صهیونیستی علیرغم داشتن یگانهای نخبه، حتی توان دور کردن خطر یک عملیات محدود شهادتطلبانه در قدس اشغالی را نیز از خود ندارد. با درنظرگرفتن گسترش خشم مردم فلسطین نسبت به هتک مقدسات اسلامی بویژه مسجدالاقصی، باید انتظار درگیریهای بیشتری میان مردم فلسطین و نظامیان صهیونیست را کشید.
گزارش از محمد جواد مهدیزاده
انتهای پیام/ 421