محمد صدرزاده پدر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، به خصوصیات فرزندش و نحوه اعزام وی برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) پرداخت که در ادامه میخوانید:
پسرم در تاریخ 19 شهریور ماه 65، در شهر تاریخی شوشتر، واقع در استان خوزستان به دنیا آمد.
مصطفی از همان دوران نوجوانی محب امام حسین (ع) بود و بدون توصیه کسی در مراسمات عزاداری شرکت میکرد. مقاطع تحصیلی را مانند سایر دانشآموزان تا دوره دبیرستان در مدرسه گذراند و از آنجا به حوزه علاقهمند شد و در حوزه علمیه امام جعفر صادق (ع) تهران ثبت نام کرد و تا پایه چهارم ادامه تحصیل داد؛ سپس در دانشگاه آزاد، واحد تهران مرکز دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند.
بهخاطر اینکه نتوانست در قالب نیروهای ایرانی به سوریه اعزام شود، با شناسنامه فردی افغانستانی به نام «سید ابراهیم احمدی» و به عنوان نیرویی افغانی به سوریه اعزام شد که همرزمانش ایشان را نام «سید ابراهیم» صدا میزدند.
2 فرزند از مصطفی به نامهای فاطمه و محمدعلی به یادگار مانده است، که در زمان شهادتش، دخترش هفت ساله و پسرس هفت ماهه بودند.
تلاش مصطفی برای اعزام به سوریه
سال 92، به همراه تعدادی از اعضای رزمندگان لشکر فاطمیون به سوریه اعزام شد.
هنگامی که تصاویر، اخبار و صحنههای دلخراش مردم مظلوم سوریه را از طریق رسانهها دنبال میکرد، میگفت این وظیفهی شرعی هر مسلمانی است که به سوریه برود و همیشه این موضوع را در خانه مطرح کرد که باید در صف نیروهای مقاومت علیه تروریستهای تکفیری مبارزه کنم بلکه کمکی به مردم مظلوم سوریه و بیدفاع کرده باشم؛ شاید از این طریق بتوانم دینم را به اسلام ادا کنم.
بهخاطر ظلمی که به مردم مسلمان و بیدفاع سوریه میشد خیلی ناراحت بودیم، این موضوع باعث شد با رفتنش مخالفت نکنیم.
تا قبل از رفتنش به سوریه در اردوهای جهادی و فرهنگی حضور مستمری داشت، سالهای زیادی از عمرش را وقف برگزاری و تدارک مراسم عزاداری برای سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) کرد. برای دفع فتنه سال 88، به همراه شمار زیادی از بسیجیان و مردم ولایتمدار به صورت داوطلبانه تلاش زیادی کرد تا از آرمانهای انقلاب دفاع کند؛ در همین راستا چند قسمت از بدن مبارکش با سلاح سرد جراحت شدیدی پیدا کرد که تا مرز شهادت پیشرفت.
حسن خلق، صداقت در گفتار، احترام به پدر و مادر، عشق به اهل بیت (ع) و ولایت، گریز از دنیا طلبی، آخرت گرایی و ارادهی راسخ از ویژگیهای بارز مصطفی بود.
به علت محدودیتهایی که آن زمان سپاه پاسدارن در اعزام نیروی مردمی به سوریه اعمال میکرد چندین بار تلاش کرد تا به نبرد در صف نیروهای مقاومت علیه تروریستهای تکفیری بشتابد ولی به در بسته میخورد، تا اینکه بعد از چندی تلاش بیوقفه در قالب لشکر فاطمیون به سوریه اعزام شدند. در همان لشکر (فاطمیون) گردانی را به نام «عمار» تشکیل میدهد و روز قبل از شهادتش به جانشینی تیپ لشکر فاطمیون منصوب میشود.
چند بار به سوریه سفر کرد که ابتدا در قالب نیروی پشتیبانی و تدارکات اعزام شد. ولی با گذشت مدتی پس از حضورش در آنجا با سنجیدن شرایط سوریه به خط مقدم نبرد علیه تروریستهای تکفیری شتافت.
به خواندن نماز اول وقت مقید بود
با تماس تلفنی و گاهی نیز از طریق نرمافزارهای مجازی پیامرسان که با ارسال دو طرفه عکس و ویدیوهای کوتاه با ما در ارتباط بودند.
مقید به انجام واجبات و مستحبات و پرهیز از مکروهات بود، نمازهای یومیه را اول وقت میخواند، همچنین حب خاصی که به حضرت ابوالفضل و اهل بیت (ع) داشت، باعث شد که همیشه در صف اول بچههای هیئت و مسجد محلهمان باشد و به نوعی الگویی برای نوجوانانی بود که با ایشان ارتباط داشتند.
تاریخ 01 آبان ماه 94، مطابق با تاسوعای حسینی، در عملیات محرم، در درگیری با تروریستهای تکفیری داعش در حومه حلب، بر اثر اصابت گلوله تکتیراندازهای دشمن مجروح شد و سپس به شهادت رسید.
شش روز بعد از شهادتش به تهران منتقل شد و در گلزار شهدای بهشت رضوان واقع در شهرستان شهریار، تشییع و خاکسپاری شد.
تمام شهدا در بهترین مسیر زندگی قرار گرفتند که توانستند به چنین درجهای از معنویت برسند و شربت شهادت را بنوشند. ما نیز بسیار خوشحالیم که توانستیم یکی از فرزندانمان را در دفاع از حریم آلالله تقدیم اهل بیت (ع) کنیم. مادر مصطفی نیز به آرزوی دیرینهاش که شهادت مصطفی بود رسید.