دوقلو‌هایی که شهادت بین آن‌ها فاصله انداخت

رضا دولت‌آبادی گفت: قبل از عملیات بیت‌المقدس با هم دعوا داشتیم که کدام یک از ما در عملیات شرکت کند. وقتی من از عملیات فتح‌المبین برگشتم، می‌خواستم مجددا به جبهه بروم، اما علی گفت که این بار نوبت من است. هر چه اصرار کردم تا بماند و من بروم، قبول نکرد که برادرم در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید.
کد خبر: ۲۸۰۷۴۱
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۲:۲۰ - 26February 2018

دو قلو‌هایی که شهادت بین آن‌ها فاصله انداختگروه حماسه و جهاد دفاع پرس: خانواده‌های شهدا در میان مردم به عنوان یک شاخص مطرح هستند. علاقه و محبت این خانواده‌ها نسبت به انقلاب در افکار مردم بسیار مؤثر است؛ زیرا این افراد با وجود اینکه عزیزشان را در راه انقلاب هدیه کرده‌اند، از کار خود راضی و شکرگذار هستند. این از خودگذشتی خانواده‌ها بر روحیه مردم اثر مثبت داشته و دارد.

خانواده دولت آبادی نیز از این امر مستثنی نیست. این خانواده دو فرزند دوقلوی خود را برای دفاع از آرمان‌های انقلاب به جنگ فرستاد و یکی از آن‌ها در آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.

مادر شهید علی دولت آبادی در وصف خصوصیات اخلاقی فرزندانش و روز‌های پیروزی انقلاب، روایت کرد: «رضا و علی دو قلو بودند. آن‌ها در یک مدرسه و در یک کلاس و پشت یک میز درس خواندند. لباس‌های یک شکل نیز می‌پوشیدند. تحت هیچ شرایطی از هم جدا نمی‌شدند. بعد‌ها که بزرگتر شدند، هر دو دیپلم گرفتند، اما در دانشگاه قبول نشدند. از این رو به خدمت سربازی رفتند. سربازی آن‌ها همزمان با اوج گیری انقلاب بود. در این ایام امام (ره) فرمودند که سربازخانه‌ها را خالی کنید. دو فرزند من هم از پادگان فرار کردند. پس از پیروزی انقلاب مجدد برای خدمت سربازی آماده شدند. پس از مدتی هر دو معافیت گرفتند.

وقتی هر دو معاف شدند، در مسجد به مردم خدمت می‌کردند. در پایگاه مسجد شب‌ها پست می‌دادند و ماشین‌ها را بازرسی می‌کردند. رضا و علی در فاصله کوتاهی از یکدیگر، به عضویت سپاه درآمدند. هر دوی آن‌ها به جبهه می‌رفتند و می‌آمدند تا اینکه پس از اعلام خبر آزادی خرمشهر، خبر شهادت علی را آوردند.

علی بسیار مهربان بود. پس از دریافت دیپلم، در یک مغازه‌ کار می‌کرد. پس از مدتی به خانه آمد و گفت: «من دیگر سرکار نمی‌روم. صاحب مغازه فرد دروغ گویی است.» زمانی که کودکان و نوجوانان برای درس خواندن به خانه ما می‌آمدند، علی با حوصله به سوالاتشان جواب می‌داد. به همین خاطر بچه‌ها خیلی دوستش داشتند.»

مادر شهید ادامه داد: «رضا در عملیات فتح المبین شرکت کرد. 40 روز پس از اعزامش به ما خبر دادند که به شهادت رسیده است. علی آن زمان در مرخصی بود. خودش را به منطقه رساند تا خبری از رضا بگیرد. رضا یک هفته بعد به خانه آمد، اما علی ماند و در عملیات بیت المقدس شرکت کرد. یک بار هم در مراحل اولیه عملیات مجروح شد، اما پس از معالجه سطحی به جبهه برگشت.»

رضا دولت آبادی برادر دوقلوی شهید در خصوص برادرش روایت کرد: «به جهت دوقلو بودن، از ابتدای زندگی‌مان همه کارهایمان شبیه به هم بود. من از نظر جثه یک مقدار از علی ضعیف‌تر بودم به همین خاطر همیشه مریض می‌شدم. علی بار مریضی من را هم به دوش می‌کشید و تکالیف من را هم می‌نوشت.

قبل از عملیات بیت المقدس با هم دعوا داشتیم که کدام یک از ما در عملیات شرکت کند. وقتی من از عملیات فتح المبین برگشتم، می‌خواستم مجدد به جبهه بروم، اما علی گفت: این بار نوبت من است. هر چه اصرار کردم تا بماند و من بروم، قبول نکرد. علی فعالیت‌هایش را در گمنامی انجام می‌داد. من به عنوان برادر دوقلوی او باید بگویم که خوب او را نشناختم.»

انتهای پیام/ 131

نظر شما
پربیننده ها