«فاطمه الیاسی» خواهر کوچک شهید مدافع حرم علی اصغر الیاسی در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، با اشاره به خصوصیات اخلاقی برادرش اظهار داشت: برادرم خیلی مهربان و تکیه گاهی برای همه بود، اهالی محل میگویند هرکس مشکلی داشت به کمکش میرفت. خیلیها میپرسیدند چرا آنقدر دوستش داری، نمیدانستم انقدر زود آسمانی میشود.
وی افزود: زندگینامه شهدا را که می خواندم، می دیدم چقدر علی اصغر به شهدا شبیه است، به خودش که می گفتم، می گفت شاید به این خاطر است که خیلی دوست دارم شهید شوم. سال های بسیاری منتظر شهادتش بود.
خواهر شهید الیاسی از وصیت برادرش صحبت کرد و گفت: سه تا وصیت داشت اول گفت پیرو خط رهبری باشید. دومین حرفش این بود که امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنیم و سومین حرفش درباره حجاب بود، خیلی به حجاب اعتقاد داشت و خودش هم هیچ وقت لباس نامناسب نپوشید. همیشه تیپ مردانه می زد و می گفت مردان هم مثل زنان باید حجاب داشته باشند.
الیاسی از آرزوی برادرش برای شهادت گفت و ادامه داد: از بچگی آرزوی شهادت داشت، مادرم می گفت، نمی گذارم سربازی بروی ولی علی اصغر اعتقاد داشت باید برود و شهید شود. از بچگی اهل مداحی و قرائت قران بود، او مداحی می کرد و من او را با گریه و سینه زنی همراهی می کردم.
وی به هدف برادرش برای رفتن به سوریه اشاره کرد و بیان داشت: هدفش از اینکه وارد سپاه شود سوریه بود. می گفت فقط به خاطر رفتن به سوریه به سپاه پاسداران می روم. خیلی تلاش کرد و در این راه امتحان زیادی پس داد. برای گزینش سه بار آزمایش سل داد که مثبت بود و در چهارمین مرتبه به لطف حضرت زینب که می دانست فدایی ایشان می شود آزمایش منفی شد. یکبار هم مدارکش کامل بود که گم شد نذر کرد تا مدارکش پیدا شد.
خواهر شهید مدافع حرم از سفارش برادر و خواسته اش از تنها خواهرش گفت و افزود: عادت نداشت خیلی از کارهایش و از سوریه صحبت کند. خیلی روی درس خواندن من تاکید داشت. دوست داشت معلم شوم و امسال در دانشگاه فرهنگیان قبول شدم، منتظرش بودم تا تماس بگیرد و بگویم قبول شدم اما زنگ نزد. در مراسم وداع وقتی پیکرش را دیدم گفتم.
وی از آخرین صحبت ها و خواسته شهید گفت: آخرین سری که باهم صحبت کردیم شش روز قبل شهادتش بود گفت سفره شهادت در حال جمع شدن است چرا دعا نمی کنی مگر من را دوست نداری دعا کن شهید شوم، گفتم هرچه خدا بخواهد. وقتی خبر شهادتش در شبکه های مجازی پیچید ما گفتیم شایعه است تا مدتی باور نمی کردیم، پدرم خیلی پیگیری کرد تا بلاخره سپاه خبر شهادتش را داد. گفتند روی مین رفته است.
انتهای پیام/ 141