گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: جنگ که آغاز شد. دیگر قومیت و مذهب اهمیت نداشت و همه ملت اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ به سمت مرزهای کشور رفتند. روزهای نخست جنگ، به جهت اینکه تجهیزات کم و همچنین دشمن با تمام توان نظامی خود حمله کرده بود، ما شهدای زیادی را تقدیم اسلام و کشور کردیم. زمانی که خبر شهادت رزمندگان به خانوادههایشان میرسد، برخی شوکه میشدند و برخی دیگر هم شکرگزار بودند. سید یعقوب مرتضوی اپراتور مخابرات سپاه اصفهان در دوران دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار ما در این خصوص خاطرهای بیان کرد که در ادامه میخوانید.
سال 59 كه اُپراتور مخابرات سپاه بودم، از منطقه 2 اصفهان ساعت 11 شب آمار شهدا اعلام شد. اولین شهیدی كه اعلام كردند، داییام بود. من مكث كردم. كسی كه نام شهدا را اعلام میكرد گفت: «چی شد؟ چرا جواب نمیدی؟» گفتم این اسمی که اعلام كردی دایی من است. نفس عمیق کشیدم و بعد از چند ثانیه گفتم: «مجددا اسامی را بخوان تا یادداشت کنم.»
آن شب گذشت. به خانه رفتم ولی در فكر فرو رفته بودم و حالت محزونی داشتم. مادرم كه واقعاً شیر زن با ایمانی بود گفت: «چیزی شده؟» گفتم: «نه. چیزی نشده.» مادرم به انحاء مختلف سعی کرد از من بپرسد که چه اتفاقی است. میدانستم که بالاخره خبر شهادت برادرش را میشنود پس خودم بگویم بهتر است. گفتم: «مادر اگر روزی یکی از فرزندانت شهید شود، چه کار می کنی؟»
مادرم پاسخ داد: «سجده شکر به جا میآورم.» گفت: «اگر برادرت شهید شود، چه کار میکنی؟» ادامه داد: «اگر برادرم هم شهید شود، باز هم سجده شکر به جا میآورم.» کمی مکث کردم و گفتم: «برادرت شهید شده است.» ابتدا باور نمیکرد. بعد که با جدیت گفتم، قبول کرد و رفت سجاده را آورد و سجده شکر به درگاه خدا برد و خدا را سپاسگزاری کرد.
این رفتار مادرم روحی دیگر در من پدید آورد. تا آن زمان اینهمه رشادت از مادرم سراغ نداشتم، فكر میكردم با شنیدن این خبر مادرم از حال میرود و یا عکس العمل بدی از خود نشان میدهد. در حالی كه بعكس یك ذره هم از وقارش را از دست نداد.
انتهای پیام/ 131