زندگی‌نامه و وصیت‌نامه شهید «علی‌ذریه جلیلی»

«علی ذریه جلیلی» فرزند «اسماعیل» دوم آذر ۱۳۳۸ در بهشهر به دنیا آمد و در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۳۶۱ در دشت عباس به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۱۳۹۶۸
تاریخ انتشار: ۱۳ فروردين ۱۴۰۱ - ۲۱:۵۹ - 02April 2022

زندگی‌نامه و وصیت‌نامه شهید «علی‌ذریه جلیلی»به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، دفاع مقدس گنجینه‌ای ماندگار از حضور عارفانه انسان‌های برگزیده خداست که شهادت‌طلبی، ایثارگری، گذشت، شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را می‌توان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقی‌شان نام برد.

همانان که جان بر کف برای دفاع از دین و ناموس، ارزش‌ها و آرمان‌های این نظام دل به جاده زدند و در کربلای ایران حماسه‌های بی‌بدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهیدانی که هر کدام‌شان نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت هستند.

«علی ذریه جلیلی» یکی از ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید استان مازندران و اهل شهرستان «بهشهر» است که در ادامه، زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید

معلم شهید و پاسدار قرآن «علی ذریه جلیلی» در دوم آذر ۱۳۳۸ در یک خانواده‌ی متوسط مذهبی در دامن مادر پاک و پدر ارزشمندش در روستای خلیل محله بهشهر دیده به جهان گشود.

علی در سن ۷ سالگی جهت فراگیری علم و دانش روانه‌ی مدرسه شد، دوران ابتدایی را در دبستان خواجه نصیر خلیل محله و راهنمایی و دبیرستان را در بهشهر به پایان رسانید و موفق به اخذ دیپلم در رشته ریاضی شد. علی در جامعه‌ی ستم شاهی با توجه به همه‌ی زشتی‌ها و ناپاکی‌های موجود در آن جامعه که فضیلت و پاکی قربانی شرارت و ناپاکی شده بود، راه انبیاء را برگزید و به خودسازی خود پرداخت و هنگامی که فرزند دلیر امام کبیرمان سید مصطفی خمینی به شهادت رسید، با چهره‌ای برافروخته از خشم و انتقام و با قدم‌های استوار و مصمم آشکارا علیه نظام پلید و منفور پهلوی به مبارزه برخاست.

او در تمام تظاهرات ضد شاهی فعالانه شرکت می‌کرد و گاهی که با دست و صورت و لباس دود گرفته و غبارآلود به خلیل محله می‌آمد، دست به افشاگری فرزند خون آشام و رذل آن عامل پست آمریکا و صهیونیسم می‌زد و هیچوقت آرام نمی‌نشست.

علی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند و خونبار اسلامی ایران تحت رهبری نائب برحق و شایسته امام زمان (عج)، امام خمینی (ره) برای حفظ و حراست از دستاورد‌های انقلاب اسلامی سلاح بردست و با ایدئولوژی ناب اسلامی که از ولایت فقیه سرچشمه می‌گرفت، در کمیته‌های انقلاب اسلامی بهشهر و ساری به فعالیت خستگی ناپذیرش ادامه داد.

علی وقتی که توطئه‌ی شوم آمریـکا جهت برانـدازی حکومت مقدس جمهوری اسلامی در کردستان بدسـت منـافقین و کومله ای‌ها و دموکرات‌های حزب رسوای توده و دیگر گروه‌ها یوابسته به شرق و غرب آغاز شد، داوطلبانه برای خدمت سربازی به آن دیار شتافت و با کافران و مشرکین و منافقان مردانه جنگید و سپس از پایان دوره‌ی سربازی برای ادامه‌ی خدمت در خدمت آموزش و پرورش گلوگاه درآمد و در یکی از دبستان‌های آق قلا مشغول تدریس شد، ولی با آغاز جنگ عراق علیه ایران اسلامی از سنگر مقدس مدرسه به سنگر مقدم جبهه‌های حق علیه باطل به منطقه‌ی غرب و جنوب کشور شتافت و به علت لیاقت و شایستگی رزمی و تقوایی که در او بود، به عنوان فرمانده قسمتی از نیرو‌های جنگی انتخاب شد.  

علی که یک دنیا شور و هیجان و مجسمه تقوا و فضیلت بود وقتی که در سال ۱۳۵۹ انجمن اسلامی خلیل محله تاسیس شد، به عضویت شورای اصلی انجمن اسلامی درآمد و سپس با تشکیل بسیج واحد خلیل محله، مسئولیت آموزش نظامی برادران عضو بسیج را بر عهده گرفت. علی قبل از آغاز فتح المبین جهت دیدار پدر و مادر و برادران و خواهر و دوستانش به خلیل محله آمد و یک روز پس از آمدن ایشان حمله شرارت بار منافقین در آمل اتفاق افتاد و علی شبانه ساعت یک و نیم با ماشین به سمت آمل روانه شد و پس از اقامه نماز صبح در مقرر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آن شهر با عده‌ای از دوستانش بر منافقین پست و پلید یورش برده و موفق به دستگیری ۵ نفر از آنان و دستگیری ۱۰ نفر دیگر شدند و مقادیر سلاح و مهمات به غنیمت گرفتند.

علی روحی سرکش و ناآرام داشت. او طغیانگری آزاده بود، طغیان و سرکشی او فقط در برابر ابر جنایتکاران جهان و اعمالشان بود و بس، اما در برابر خدایش بنده‌ای مطیع بود که آزادانه این بندگی را پذیرفته بود. علی با پایان یافتن غائله‌ی آمل که با پیروزی بر جنود شیطان ختم شد، پس از خداحافظی از پدر و مادر و اعضای خانواده و دوستانش به طرف مریوان روانه شد و از آنجا با انتخاب ۳۰ نفر از نخبگان و عاشقان شهادت ماموریت شرکت در حمله‌ی فتح المبین را گرفت و به جنوب کشور عزیز اسلامی شتافت و در آن حمله‌ی بزرگ پرشکوه و پیروز با خون خود وضو ساخت و به نماز ایستاد و در تاریخ سیزده فروردین ۱۳۶۱ در دشت عباس شربت شیرین شهات نوشید.  

وصیت‌نامه شهید

حضور پدر و مادر عزیزم، شما که از پیروان مکتب علی و فاطمه (ع) می‌باشید، ان شاء الله امیدوارم که از دست فرزندتان رضایت کامل داشته باشید، چند نکته را ذکر می‌کنم.  

 اگر فرزندتان کشته شد، شما از خدای ایزد منان تقاضا کنید که این هدیه ناقابل را از شما بپذیرد و شما به خواهر و برادرانم بگویید که خواهرم راه زینب (ص) و برادرم راه حسین (ع) را و تمام برادران که با آن‌ها بوده ام این راه را ادامه بدهند.‌ای پدر و مادرم نکند که به خاطر من در مقابل دشمنان اسلام و از خدا بی خبران اشک بریزید، این مایه‌ی کوچکی شماست، هروقت گریه می‌کنید از روی ذوق و خوشحالی باشد، چون فرزندی را در راه خدا تقدیم الله کردید.

پدر و مادر عزیزم از طرف فرزندتان صاحب اختیار هستید که پول‌هایی را که در بانک می‌باشد، خمسش رابدهید و نصف آن را به جبهه‌ها و فقیر‌ها و مستضعفین بدهید.

به کلیه برادران دینی و آشنایان بگویید که از این انقلاب و رهبری حمایت و نگهداری کنند که پیروزی از آن مستضعفین است و در خاتمه به آن‌ها بگویید که هر بدی از من دیده اند، حلالم کنند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار