وصیت‌نامه شهید «محمدرضا اسماعیل زاده»:

تقوای الهی تنها راه سعادتمندی در دنیا و آخرت است

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمدرضا اسماعیل زاده» آمده است: ای برادرانم و خواهرانم خود را مهیای مرگ کنید و حساب خود را قبل از آنکه به حسابتان برسند، برسید و خود را از دنیا کم کنید و تقوی الهی پیشه کنید که تنها راه سعادتمندی در دنیا و آخرت این است.
کد خبر: ۶۵۷۵۸۱
تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۸ - 18March 2024

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از استان مازندران، دفاع مقدس گنجینه‌ای ماندگار از حضور عارفانه انسان‌های برگزیده خداست که شهادت‌طلبی، ایثارگری، گذشت، شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را می‌توان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقی‌شان نام برد.

همانان که جان برکف برای دفاع از دین و ناموس، ارزش‌ها و آرمان‌های این نظام دل به جاده زدند و در کربلای ایران حماسه‌های بی‌بدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهیدانی که هر کدام‌شان نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت هستند.

«محمدرضا اسماعیل‌زاده کلاگری» یکی از ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید استان مازندران و اهل شهرستان «قائمشهر» است که در ادامه زندگی‌نامه و فرازی از وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

تقوای الهی تنها راه سعادتمندی در دنیا و آخرت است

زندگی‌نامه شهید

تقویم سال ۱۳۴۶ به چهارمین پگاه آبان رسیده بود که «محمدرضا» قدم به زندگی «ابراهیم و سکینه» گذاشت. زوج روستایی زحمتکشی که در «کلاگرمحله» قائم­شهر با پیشه کشاورزی، روزگار می­‌گذراندند.

سال­های ابتدایی تحصیل «محمدرضا» در دبستان شهید «کلاه­دوز» زادگاهش طی شد. سپس با ورود به مقطع راهنمایی در مدرسه «زهره بیانی» همین روستا، به قصد عزیمت به جنگ، از درس خواندن باز ایستاد. البته ناگفته نماند که وی تحصیلات متوسطه خود را در حین حضور در جبهه تا سوم دبیرستان ادامه داد. او که بعد از فوت پدر عهده‌دار مسئولیت خانواده شده بود، همواره در اَمر معاش زندگی کمک­حال مادر بود و سنگ صبور دل­خستگی‌­هایش.

«محمّدرضا» که معتقد بود سعادت انسان در گرو تبعیت از ولایت فقیه است، بعد از انقلاب به عضویت در انجمن اسلامی و بسیج، فعالیت­هایش را در این راستا تحقق بخشید.

وی در مقابله با منافقین و دیگر احزاب مخالف نظام سرسخت بود و یکی، دو مرحله، طی درگیری­های با آن­ها در قائم­شهر، در اثر اصابت سنگ دچار جراحت شده بود.

تقوای الهی تنها راه سعادتمندی در دنیا و آخرت است

این فرزند برومند وطن از سال ۱۳۶۱ الی ۱۳۶۴، چندین بار داوطلبانه رهسپار میادین نبرد با دشمن شد. وی از نهم مهر ۱۳۶۵ تا ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۶ نیز با عنوان پاسدار افتخاری به دفاع از کشور پرداخت، تا این­که در ۲۳ آبان همین سال به عضویت رسمی سپاه قائم­شهر درآمد و در کِسوت جانشینی دسته و فرماندهی گردان به انجام وظیفه مشغول شد و در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۶۳ در فاو از ناحیه دست و شکم مجروح و در سوم بهمن همین سال در شلمچه دچار موج­ گرفتگی شد. در سوم اردیبهشت ۱۳۶۵ نیز در عملیات پدافندی فاو آسیب دید. ناگفته نماند که عملیات­های نصر ۴ و کربلای یک نیز ازجمله میادین حضور این پاسدار دلاور به شمار می‌­رود.

«علی‌­اکبر خُنکدار» از همرزم شهیدش، روایت می‌کند: «هنگامی که به پشت جبهه می­‌آمد، ایثارگری­‌های رزمندگان را برای اکثر جوانان محل تعریف می­‌کرد و این باعث می‌­شد که دوستان و آشنایان ترغیب شوند، برای رفتن به جبهه.»

«محمدرضا اسماعیل­‌زاده کلاگری» به همراه دوستش «علی اکبر خانقلی» با حضور در گردان همزه راهی عملیات والفجر ۱۰ شدند و عاقبت در ۲۸ اسفند سال ۱۳۶۶ به جمع یاران شهیدشان ملحق شدند و در یک روز خاکسپاری شدند. پیکر مطهر شهید «محمدرضا اسماعیل زاده» پس از وداع همسرش، «عشرت ترابی» و دو یادگاران خود، «محمدباقر» و «زینب»، در مسجد «امام جعفر صادق (ع)» زادگاهش آرام گرفت.  

تقوای الهی تنها راه سعادتمندی در دنیا و آخرت است

وصیت‌نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاتَکُونَ فِتنَهٌ وَ یَکُونَ الدّینُ لِلّهِ (بقره آیه ۱۹۳)

و با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و همه را آئین خدا باشد.

هم اکنون قلم را بر دستم گرفتم و مشغول نوشتن هستم. به یاد دارم که چندین بار قلم را بر دستم گرفتم و بر روی زمین لغزاندم وصیت نامه خود را نوشتم و در انتظار شهادت هستم، ولی تا کنون به این درجه دست نیافتم، هرچند بودند یاران و دوستان و همسنگرانی که در کنار هم بودیم که به سوی شهادت شتافتند و به لقاءالله پیوستند، ولی من ماندم، چون آن‌ها سبک بالانی بودند که توشه لازم را جهت سفر طولانی جمع کرده و خود را مهیای پرواز کرده بودند و در حقیقیت وابستگی‌های خود را از دنیا که قفسی برایشان محسوب می‌شد کندند و خود را سبک ساختند و به سوی ملکوت اعلی پرواز کردند، اما چه کنم من سنگین بال بودم و ماندم و گناهانم مانع از پروازم به سوی معبود شد شاید هم خداوند از روی رحمت و بخشش خود فرصت دیگری به من داد تا بتوانم توشه لازم را جمع کرده و خود را سبکبال سازم و بتوانم خود را به قافله سبکبالان برسانم ان شاءالله.‌ ای امت عزیز ایثارگر! فداکاری‌های شما آنقدر زیاد است که قادر به زبان آوردن آن نیستم...‌ای امت عزیز انقلاب اسلامی ما با حضور شما در صحنه پیروزی خالصانه و عاشقانه از ولایت فقیه روی پای خود خواهیم ایستاد.

برادران عزیز! به فرمان امام خمینی که در حقیقت خلیفه الله و نائب امام زمان (عج) بر روی زمین است لبیک گوئید و به سوی جبهه‌های نبرد و چه در خلیج فارس و چه در جنوب غربی کشورمان حرکت کنید و برادران و خواهرانم، همچنان که مرگ به سوی من آمد خلاصه روزی خواهید رسید که نوبت یک یک شما بشود. پس‌ ای برادرانم و خواهرانم خود را مهیای مرگ کنید و حساب خود را قبل از آنکه به حسابتان برسند، برسید و خود را از دنیا کم کنید و تقوی الهی پیشه کنید که تنها راه سعادتمندی در دنیا و آخرت این است.

تقوای الهی تنها راه سعادتمندی در دنیا و آخرت است

مادرم! می‌دانم که شنیدن شهادتم شما را خوشحال می‌کند و شما خدا را سپاس می‌گوئید، زیرا که با شهادتم افتخار بزرگی نصیبم کردید. مادرم راهی را که من در آن قدم زده‌ام راه امام حسین (ع) و یاران فداکار اوست، راهی است که خدا مرا به آن فرمان می‌داد، راهی است که حسین زمان از من یاری می‌خواست. مادرم، راهی را که گام زدم راهی بود که خدا مرا برای آن خلق کرده بود و در دامان پاک خود مرا برای آن پرورش داد و من با چشم باز و با افتخار در آن قدم برداشتم، امیدوارم که خداوند بزرگ هم، همین‌قدر مرا که هر چند کوچک است برای اسلام قبول کند. مادر از شما تشکر می‌کنم که بعد از فوت پدرم، هم مادر بودی و هم جای پدر از من نگهداری کرده‌ای، ولی چه کنم که این انقلاب نوپای اسلام نیاز به نگهبانی داشت و من برای نگهبانی از انقلاب اسلامی به سوی جبهه‌ها حرکت کردم. مادر، امیدوارم که مرا ببخشید، چون من فرزند خوبی برای شما نبوده ام و امیدوارم که از من راضی باشید ان شاءالله.

همسرم! امیدوارم که بعد از شهادت من فرزندانم را خوب نگهداری کنید و به انقلاب اسلامی تحویل دهید، و شما با حجاب خود و با مشت‌های محکم خود بر دهان شرق و غرب بزنید. همسرم، امیدوارم که از من گنهکار راضی باشید، چون در حق تو خوبی نکردم و همسرم، به پسرم بگو که بعد از شهادتم اسلحه مرا بگیرد و راه مرا ادامه دهد و به دخترم بگو بعد از شهادت من راه مرا با حجاب خود و با مشت‌های محکم خود چه در سنگر مدرسه و چه در سنگر تربیت ادامه دهد ان شاءالله.

در آخر از محلی‌های خود می‌خواهم که ادامه دهنده راه شهیدان باشند و اسلحه به زمین افتاده آن‌ها را بردارند و به جبهه بروند تا شر کفر را از سر مسلمانان بردارند؛ و در آخر نسبت به شما بدی و یا خلافی کرده‌ام مرا ببخشید. در آخر از خانواده‌ام می‌خواهم که اگر می‌توانند برای من نماز و روزه قضا بگیرند ان شاءالله.

«والسلام»

«محمدرضا اسماعیل زاده»

هفت‌تپه: ۱۳۶۴/۱۲/۱۴

انتهای پیام/

 

نظر شما
پربیننده ها