مهدی پاجای پدربزرگ شهيدش گذاشت

پدر شهید مهدی سلمانی گفت: وهابی‌ها تعداد زيادی از روحانيون افغانستانی را ربودند و پس از كشتن‌شان در گور دسته جمعی به خاك سپردند. پدرم هم در ميان آنها بود. مهدی هميشه در مورد پدربزرگش از من سؤال می‌كرد. به شهدا علاقه‌مند بود و عاقبت خودش هم شهيد شد.
کد خبر: ۲۲۱۵۴۳
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۲ - 12January 2017
مهدی پاجای پدربزرگ شهيدش گذاشتبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، تواضع، مظلوميت و غربت سه خصيصه مشترك رزمندگاني است كه با عشق دفاع از حرم حضرت زينب(س) و حضرت رقيه(س) از كشور خود هجرت مي‌كنند و در غربت به شهادت مي‌رسند. شهداي مدافع حرم لشكر فاطميون رزمندگان مجاهدي هستند كه خبر شهادتشان بسيار مظلومانه منتشر مي‌شود. شهيد مدافع حرم مهدي سلماني يكي از همين مهاجران الي‌الله است كه جا پاي پدربزرگ شهيدش مي‌گذارد و در نهايت اخلاص آسماني مي‌شود. مجيد سلماني پدر شهيد در گفت‌وگو با ما علاوه بر بيان بخش‌هايي از زندگي اين شهيد بزرگوار مي‌گويد: شايعه كرده بودند كه با شهادت مهدي به ما 200 ميليون داده‌اند. حتي صاحبخانه زنگ زده بود كه از آن پول، كرايه من را هم بدهيد. بعد كه فهميد از 200 ميليون خبري نيست از من عذرخواهي كرد.   

آقاي سلماني چه سالي به ايران مهاجرت كرديد، گويا خود شما از رزمندگان دفاع مقدس بوديد؟

من 34 سالي مي‌شود كه به ايران مهاجرت كرده‌ام. 54 سال سن دارم و چون زمان هجرتمان به ايران جنگ بود، به همراه تعدادي از بستگان راهي ميدان جنگ با بعثي‌ها شديم. البته حضورم در جبهه‌ها مدت زمان زيادي به طول نكشيد و به علت بيماري كه در جبهه گرفتم بعد از حدود سه هفته به عقب برگشتم. اما دوستانم در جبهه ماندند تا دين خودشان را به اسلام و قرآن ادا كنند. پسر‌دايي‌ام سيد مهدي سلماني در جبهه‌هاي نبرد به اسارت دشمن بعثي درآمد و بعد از آزادي اسرا به ايران بازگشت.

چند فرزند داريد؟ كمي از شاخصه‌هاي اخلاقي مهدي بگوييد.

من هشت فرزند دارم و با درآمدي كه از كارگري به دست مي‌آورم خرج و مخارج زندگي‌ام را تأمين مي‌كنم. مهدي فرزند نمونه من بود. نمي‌دانم شايد الان از مهدي گفتن باعث شود كه همه تصور كنند من از فرزند خودم تعريف مي‌كنم. اما اينطور نيست. مهدي اهل درس و تحصيلات بود. دانشگاه قبول شد، اما چون پولي براي هزينه دانشگاه نداشتيم از دانشگاه رفتن انصراف داد و به من گفت كه پدر جان من يك سال ديگر به دانشگاه مي‌روم و در اين مدت كار مي‌كنم تا هزينه دانشگاهم را تأمين كنم. مهدي نمازخوان و اهل قرآن بود. با توجه به كار و درسش هفته‌اي دو بار در جلسات قرآن شركت مي‌كرد. همه بستگان و دوستان به خوب بودن و نمونه بودن مهدي اذعان داشتند.

مگر قرار نبود كه پسرتان كار كند تا هزينه دانشگاهش تأمين شود و ادامه تحصيل بدهد، پس چطور شد كه مدافع حرم شد؟

عشق خدمت به اسلام و دفاع از حريم اهل بيت را داشت. مهدي مخفيانه 25 روز در يكي از پادگان‌هاي اصفهان آموزش ديده و راهي سوريه شده بود. ما از رفتن و اعزامش بي‌خبر بوديم. چهارم ماه محرم بود كه به من زنگ زد و گفت بابا جان من الان در سوريه هستم. گفتم تو رفتي مادرت اينجا دلواپس است. در اين مدت چرا به مرخصي نيامدي، چرا به من اطلاع ندادي. گفت اگر مي‌گفتم كه مي‌خواهم بروم شايد شما به من اجازه نمي‌داديد. بعد هم گفت برمي‌گردم ان‌شاءالله. وقتي فهميدم براي دفاع از حرم بي‌بي زينب (س) رفته گفتم اميدم به خداست، هر چه خدا بخواهد همان مي‌شود. همان شب از من حلاليت طلبيد و براي انجام مأموريت و عملياتي كه در پيش داشتند راهي شد. چند روز بعد يعني 7 محرم به شهادت رسيد. همه ارادتش به اهل بيت او را چون پدربزرگ شهيدش آسماني كرد.

‌گويا خود شما هم پسر شهيد هستيد؟

بله، در همان سال‌هاي ابتدايي انقلاب اسلامي به خاطر ترس از بيداري اسلامي و سرايت انقلاب به افغانستان، وهابي‌ها تعداد زيادي از روحانيون افغانستاني را ربودند و پس از كشتن‌شان در گور دسته جمعي به خاك سپردند. پدرم هم در ميان آنها بود. آن زمان من 15 سال داشتم خيلي به دنبال پدرم گشتم اما متأسفانه بعدها نام پدر را در ليست شهداي آن حادثه تلخ پيدا كردم. پدر و روحانيون ديگر به خاطر دفاع از اسلام به شهادت رسيدند. مهدي هميشه در مورد پدربزرگش از من سؤال مي‌كرد و مي‌خواست بداند چرا ايشان به شهادت رسيده است. به شهدا علاقه‌مند بود و عاقبت خودش هم شهيد شد.

شهادت فرزندتان چطور رقم خورد؟

مهدي و 11 نفر ديگر از همرزمان و دوستانش با راهنمايي يك راه‌بلد سوري بعد از انجام عمليات به داخل يك ساختمان مي‌روند كه در كمين داعشي‌ها مي‌افتند و در نهايت با انفجار يك بمب دست‌ساز هر 12 نفرشان با هم به شهادت مي‌رسند. شهدا از رزمندگان مشهد، اصفهان و قم بودند. به همراه پسرم، پسرخاله‌شان شهيد سيد احمد ترابي و مهدي هزاره هم به شهادت رسيدند.

و سخن پاياني.

اما آنچه در شهادت پسرم من را رنج داد حرف‌هاي عده‌اي بود كه مي‌گفتند شما 200 ميليون پول در قبال شهادت فرزندتان گرفته‌ايد. وقتي دو ماه اجاره‌خانه‌ام عقب افتاده بود، حتي صاحبخانه زنگ زد و گفت آن 200 ميليون را چه كردي از آن پول اجاره‌خانه را پرداخت كن. البته بعد كه متوجه شد خبري از پول نيست عذرخواهي كرد. پسرم به خاطر اعتقاداتش رفت. همانطور كه سال‌ها پيش پدرم در اين راه به شهادت رسيد. براي من اسلام مرزي ندارد شيعه با شيعه مسلمان با مسلمان در هيچ جا تفاوتي ندارد.
 
منبع: روزنامه جوان
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار