مروری بر مواضع شهید دکتر عبدالحمید دیالمه در مجلس، نسبت به بنی‌صدر

با گذشت حدود یک ماه از این دعوت به مناظره و فرار بنی‌صدر از بحث آزاد، شهید دیالمه چاره ای ندید جز آن که دومین نطق علنی خود را علیه بنی‌صدر در داخل مجلس ایراد نماید. البته با این تفاوت که او این بار تصمیم گرفته بود تا با استناد به برخی از سخنان بنی‌صدر، رسماً انحراف او را به اثبات رساند.
کد خبر: ۲۲۶۱۰
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۶ - 28June 2014

مروری بر مواضع شهید دکتر عبدالحمید دیالمه در مجلس، نسبت به بنی‌صدر

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ یکی از شخصیت های نادری که از ماه ها قبل از انتخابات ریاست جمهوری، انحراف بنیصدر را به خوبی تشخیص داده بود، شهید دکتر عبدالحمید دیالمه بود. و مهم آن که یکی از تفاوت های مخالفت او با بنیصدر نسبت به برخی از دیگر مخالفین، در شیوه پی بردن به انحراف بنیصدر بود.

شهید دیالمه به دلیل آشنایی وسیعی که با مبانی اسلامی داشت و همچنین دقت نظر موشکافانه ای که در آثار نویسندگان و سخنوران می نمود، با مطالعه آثار بنیصدر و توجه به سخنانش، در شناخت شخصیت متکبّر و حیلهگر وی، گوی سبقت را از بسیاری از خواص ربوده بود. لذا از زمان کاندیداتوری بنیصدر، افشاگری های علنی خود را آغاز نمود و تمام تلاش خود را برای اثبات عدم شایستگی وی انجام داد، اما متأسفانه آلودگی فضای جامعه بیش از آن بود که تلاش های او و دوستانش مثمر ثمر واقع شود. ناچار پس از ریاست جمهوری بنیصدر وظیفه خود دانست تا از سنگر مجلس به جهاد مقدسش ادامه دهد. هر چند که علاوه بر دشمنان، به ظاهر دوستان نیز با تبلیغات منفی علیه دیالمه تمام تلاش خود را نمودند تا مانع از ورود وی به مجلس شورای اسلامی شوند، اما حمایت علمای بزرگ مشهد از این جوان مکتبی، سبب شد تا از طرف مردم مشهد به نمایندگی مجلس انتخاب شود. او پس از ورودش به مجلس از هر فرصتی استفاده می نمود تا اشکالات بنیصدر را که روز به روز در عملکردش نمایان تر میشد، به نمایندگان و ملتی که شاهد ماجرا بودند، نشان دهد. لذا سخنان مختلفی را در مجلس ایراد نمود که در این نوشتار مهمترین آنان را که به بنیصدر مربوط می شود، مرور می کنیم.

 

    اولین مرتبه ای که دیالمه در مجلس صراحتاً به بنیصدر انتقاد نمود، به تاریخ 10/6/59 باز می گردد. اختلافات بین رئیس جمهور و نخست وزیر(شهید رجایی) بر سر تعیین وزرا شروع شده بود و عدم هماهنگی بین مسئولین طراز اول کشور، فضایی مبهم را برای مردم رقم میزد. بنیصدر دو نامه به نمایندگان نوشته بود که پس از تحویل به رئیس مجلس(هاشمی رفسنجانی)، قرائت این دو نامه در صحن علنی مجلس در دستور کار قرار گرفت. اما روز بعد بنیصدر نمایندگانی فرستاد تا این پیام را به رئیس مجلس برسانند که نامه ها خوانده نشود. هاشمی رفسنجانی نیز نامه ها را نخواند. و این امر سبب شد تا دکتر دیالمه اینگونه اعتراض نماید:« بعد از جریان رأی تمایل به جناب آقای رجایی، روابطی در داخل مجلس و بیرون با آقای رئیسجمهور و رئیس مجلس و غیره میگذرد که ما که نماینده مردم هستیم از آن اطلاع نداریم. نامههایی داده میشود. پس گرفته میشود. مذاکره میشود و غیره میشود که آنها هیچ روشن نیست. بعد آن طرف کابینهای به مجلس معرفی میشود و بعد از ظهر همان روز مجدداً آقای بنیصدر مسئله معرفی کابینه را در روزنامه تکذیب میکنند و میگویند به تصویب من نرسیده است. اینها موجب بی اعتبار شدن مجلس است اگر کابینه ای را تصویب نکردند و روی آن اشکال داشتند چرا اصلاً این مسئله باید در اینجا مطرح بشود که بلا فاصله پشت سرش بعد از ظهر در روزنامهاین مسئله تکذیب شود و بعد دوباره آقای رجایی شب میآید و بر خلاف آن میگوید و بعد میگوید نامه آقای رئیسجمهور فردا در مجلس خوانده میشود. بعد دوباره چند نفر بیایند اینجا بگویند آقا این نامه را در مجلس نخوانید. تمام این روابط روابطی است که هیچکدامش برای نمایندگان هم روشن نیست، چه برسد برای کل ملّت.»حقیقت آن بود که متن دو نامهای که بنیصدر در یک روز نوشته بود، با هم تناقض داشت و تهمت و توهین در آن هویدا بود و این شهید دیالمه بود که اصرار داشت تا این نامه ها خوانده شود.

 سه روز پس از این جلسه، شهید دیالمه در سخنانی به رئیس مجلس انتقاد میکند که حضور او و چند تن دیگر از نمایندگان، در جلسه ای که برای حل اختلافات بین رئیس جمهور و نخست وزیر تشکیل شده، این بازتاب را در رسانهها و جامعه خواهد داشت که مجلس در امور دولت دخالت میکند، هر چند که این افراد به عنوان اعضای جامعه روحانیت مبارز در آن جلسه حضور داشته باشند و نتیجه این مسئله عدم کارآرایی مجلس در زمانی است که باید وزرا را تأیید نماید. شهید دیالمه میگوید: «لازم است که این تذکر را بگویم که خود شما جناب آقای هاشمی میدانید که جلسات رسمی وغیر رسمی با هم متفاوت است. دررسانههای گروهی شما را با لقب رئیس مجلس شورای اسلامی نام میبرند یعنی شما به عنوان نماینده افراد اکثریت مجلس درآن شرکت کرده اید و یا آقایانی را که ازجای دیگری به دنباله آن هیأت تشکیل شده رفته بودند، علیرغم آن تکذیبی هم که شما درجلسه بعد کردید مجدداً همان شب در رسانههای گروهی باز به عنوان هیأت منتخب برای تعیین نخست وزیر نام بردند و عملاًً آن چه که در رسانهها گروهی پخش میشود یک جلسه غیر رسمی نیست و این جلسه رسمی بوده است که من درجلسه قبل هم تذکّر دادم و خواستم از شما که یک مقداری توضیح بدهید که دراین جلسات چه گذشته است و عملاًً این مسئله انجام نشد و ما یک مقداری خودمان را از عموم مردم جدا کرده ایم. شما بخواهید یا نخواهید مردم الان مجلس را در این مسئله دخیل میدانند. میدانند که مجلس دارد در این مسئله با عوامل مختلف و نفرات مختلف دخالت میکند. افرادی که به عنوان روحانیت مبارز در آن جا شرکت میکنند غیر از نمایندگان انگشت شمار در داخل اینجا هم نیستند که با همین عناوین درآنجا شرکت میکنند و نظرات مجلس را هم قاعدتا درآنجا انتقال می دهند ومسائلی که امروز درمورد تعیین کابینه دارد انجام میگیرد یک مقداری شبیه به وجه المصالحه است که دارد انجام میگیرد. یعنی مسئله به شکل، رفتن و التماس کردن، وقسم خوردن برگزار میشود وما درآینده کابینه ای را [خواهیم داشت] که مجلس در مقابل آن به یک حالت انفعالی دچار میشود. بطوری که اگر این کابینه در حالت عادی به مجلس معرفی میشد، شاید پنج یا شش یا 10 وزیر آن احتماًلا مورد قبول مجلس نبود. ما به حدی میرساندیم مجلس را که وقتی آن امضا پای آن نفرات آمد همه بگویند خوب الحمدلله خوب شد، پس رای بدهیم و زود برویم و عملاًً اگر کسی مخالفت بکند یا روی فلان فرد صحبت بکند همه میگویند آقا حالا که همه راضی شدند شما دیگر چه میگویید؟ بگذار موضوع زودتر بگذرد.» در حقانیت سخنان شهید دیالمه همین بس که بنیصدر در نامهای که 10 روز پیش از این جلسه به شهید رجایی نوشته بود، درباره نقش رابطه ها و دخالتها در انتخاب وزرا گفته بود: «رابطه هم جای ضابطه را لااقل درباره بعضی از وزرا گرفته است. وزیر دارایی و چند کار دیگر را من در امریکا دیدهام، جزو اصحاب برادر آقای هاشمی بوده و ظن قریب به یقین این است که در محاصره اقتصادی او کسی نباشد که بتواند اداره امور اقتصاد کشور را بدون تجربه قبلی عهدهدار شود.» شهید دیالمه در ادامه همان جلسه در مجلس به یکی از قانونگریزیهای بنیصدر پرداخته و میگوید: « علاوه بر این مواردی است که شما به عنوان رئیس مجلس قاعدتاً باید ازحیثیت مجلس دفاع بفرمایید. درمورد مادة 179 درآنجا دارد که در ظرف 10 روز میبایست این کابینه به مجلس معرفی بشود. آقای رئیسجمهور فرمودند که من مجبور نیستم که این مسئله را عمل بکنم و من خودم نظر دارم و باید فکر بکنم روی آن نظر بدهم. آقای نخست وزیر درصحبتشان در رسانههای گروهی این مسئله را صحه گذاشتند و گفتند که من این حق را میدهم به آقای رئیسجمهور که ایشان مجبور نیستند. شما به عنوان رئیس مجلس این را میدانید که این آئین نامه داخلی مصوبه مجلس است. مصوبه مجلس برای قوه مجریه لازم الاتباع است. باید این را مراعات کند. اگر مجلس برای قوه مجریه حقی حتی به اندازه یک ساعت قائل شده بود، آقای رئیسجمهور در یک ساعت باید جواب میگفتند یا میخواهم این کابینه را یا نمیخواهم. ولی نمیتوانند بگویند که این 10 روزی که دراینجا مطرح شده است من زیر بار این 10 روز نمی روم. این مصوبه مجلس است و ما درآینده مواد دیگری را تصویب میکنیم. اگر ایشان بگویند که من موظف نیستم این مواد را عمل بکنم قاعدتا صحیح نخواهد بود.» هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سخنان دیالمه پس از آن که قول میدهد تا طی بیانیهای ابهامات را رفع نماید، در بخشی از سخنانش میگوید: «یک نماینده اگر در روابط شخصی اش با رئیسجمهور یا نخست وزیر بتواند درحل مشکلات موثر باشد، مجلس نباید مضایقه کند که آن نماینده چون اینجا نماینده است از روابط شخصیاش دربیرون مجلس استفاده نکند. اینقدر که خشک با مسائل برخورد نمیکنیم. ما این همه داریم در مجلس با صراحت میگوییم که مجلس هیچ موضعی الان در رابطه بین رئیسجمهور و نخستوزیر نگرفته است و منتظر آمدن کابینه است. آن قسمتی هم که فرمودید، آقای رجایی در زمان معین کابینه شان را آن مقداری که موفق شدند به مجلس معرفی کردند، منتها واقعیت این بود که یک اما و اگر داشت که درمجلس وقت گیر بود و تلاشی شد که به یک صورتی اصلاح بشود.»

بالاخره پس از مدتی بحث و بررسی شهید رجایی طی نامه ای 21 نفر را به عنوان وزیر به رئیس جمهور معرفی نمود و بنیصدر نیز از آن میان تنها 14نفر را پذیرفت. بنیصدر در نامهای به تاریخ 15/6/59 این 14 نفر را به مجلس معرفی نموده، البته با این عنوان که «نظر مخالف ندارم». شهید دیالمه روز بعد در مجلس درباره نامه بنیصدر میگوید: «در مورد نامهای که نوشته شده خود شما دراصل 133 دیدید درآنجا ونمایندگان هم استحضار دارند که مسئله اینطور است که وزرا به پیشنهاد نخست وزیر و تصویب رئیسجمهور معین و برای گرفتن رای اعتماد به مجلس معرفی میشوند. اگر مسئله معرفی به وسیله نخست وزیر بوده است، نامهای که بدست ما آمده برای آقای رئیسجمهور است و ربطی به آقای نخست وزیر ندارد. (رئیس: هردو آنها هست) نخیر اینکه اصلاً رسمیتی ندارد. ایشان نامهای نوشتهاند به رئیسجمهور، ربطی بما ندارد. (رئیس: یک نامه هم به مجلس نوشتهاند) نامه به اینجا نیست. نامهای که نوشتهاند نامه معرفینامه نیست. نامهای که به عنوان معرفی نامه ظاهراً مطرح شده نامهای است که آقای بنیصدر زیرش را امضا کرده است. پس این به وسیله آقای بنیصدر معرفی شده است. (فؤاد کریمی: تصویب هم نکرده است) و بعد هم ایشان جملاتشان را مشابه جملات قبلی نوشتهاند «نسبت به وزرای زیر که آقای محمد علی رجایی پیشنهاد کردهاند نظر مخالف ندارم (یعنی معلوم هم نیست موافق باشند) و طبق اصل 133 قانون اساسی قابل معرفی به آن مجلس محترم هستند». یعنی ایشان قاعدتاً مرجع معرفی را دیگری گرفتهاند پس باید نامهای که به عنوان معرفی میآمد از آقای رجایی میآمد نه از آقای بنیصدر.» یکی دیگر از مسائلی که شهید دیالمه در آن روز هشدار داد، این نکته بود که کابینه باید طی مدت زمان تعیین شده به مجلس معرفی گردد و عدم همکاری رئیس جمهور نباید باعث تأخیر شود. دیالمه در بخشی از سخنانش گفت:« ما آمدیم و این دوازه نفر را پذیرفتیم و در مورد بقیه افراد شش ماه طول کشید و ایشان[نخست وزیر] گفتند که آقای رئیسجمهور نظر نداده اند. ما درمقابل این چه بکنیم؟ اگر ما امروز هیأت وزیران را به صورت کلی بپذیریم وآن را قبول نکنیم تا همه اینها مطرح بشوند، یک بحثی است وما میتوانیم دراین مسئله دریک حالت فاعلی باشیم. اگر ازآن طرف باشد باز مجلس دریک حالت انفعالی قرار میگیرد که هیچ کاری نمیتواند بکند. آنوقت هم ما حول وحوش این بحث بودیم که با صراحت مسائلی مطرح بشود. الان باز شما میفرمایید که یک تلفنی هم بزنند واز آقایان هم بپرسند. با مسئله تلفن واینها درست نمیشود. خواهش ما از جناب آقای رجایی این است که تشریف ببرند پیش آقای رئیسجمهور و در آنجا کابینه را مشخص بکنند. ایشان هم یک کلمه در زیرآن بنویسند که تصویب شد همین. نه جمله دوخطی میخواهد نه جمله سه خطی میخواهد نه چند پهلو میخواهد که اینجا درمورد آن بحث کنیم. بعد هم بیایند اینجا و مطلب مطرح بشود.» گذر زمان ثابت نمود که پیش بینی شهید دیالمه صحیح بود. بنیصدر تا آن جا در مورد انتخاب برخی از وزرا همکاری نکرد که حتی تا زمان سقوطش نیز چند وزارتخانه بی وزیر بودند و پس از تصویب عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور، وزیرشان مشخص شد.

یکی از وزرایی که شهید رجایی جهت گرفتن رأی اعتماد معرفی نمود و بنیصدر هم موافقت کرد، شهید حجتالاسلام دکتر محمد جواد باهنر بود. وزارت آموزش و پرورش برای شهید باهنر در نظر گرفته شده بود. اما در روز گرفتن رأی اعتماد از مجلس برای وزارت ایشان، دکتر دیالمه از جمله مخالفان بود. دیالمه دلایل مختلفی را برای مخالفت خویش بیان کرد که یکی از آنها این بود که حضور دکتر باهنر به عنوان یک نیروی فکری برجسته، در مجلس مفید خواهد بود. اما جالب آن بود که با توجه به این که بنیصدر، حزب جمهوری اسلامی را دشمن اصلی خود می دانست، این پیشنهاد را پذیرفته بود. شهید دیالمه در پایان سخنانش اینگونه به این نکته اشاره میکند:« در نهایت صحبتم یک چیز را میگویم که خود من را بسیار به فکر واداشته است و شاید شما هم در روی آن توجه کرده باشید و آن این سؤال است که چه شده است که آنها که بعد از انقلاب عامل تمام بدبختیها و فلاکتهای مملکت ما را حزب کذا میدانستند، حالا حاضر شدهاند که مؤسس و عضو شورای مرکزی آن را به عنوان رأس نیروی آموزشی مملکت که جریان دهنده همه ابعاد نسل جوان ما هست بپذیرند؟ والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.» سخنان کنایه گونه دیالمه که از تریبون مجلس به جامعه انتقال مییافت، سبب میشد تا بنیصدر در محاصره سؤالات و انتقادات قرار گیرد و سپس به تدریج مردمی که به او رأی داده بودند، با حقیقتهای پنهان آشنا شوند. گاهی فقط با بیان یک جمله در حین مذاکرات، باعث میشد تا تمام انگشتان محکومیّت به سمت بنیصدر پرتاب شوند. به عنوان نمونه در جلسهای که مقداری درباره جریان طبس گفتوگو شد، شهید دیالمه به یکباره این جمله را مطرح کرد: «یکی از سؤالات این است که مثلاً کسی [که] دستور داده هلیکوپترها را بمباران کنند چه کسی بوده، جواب دادن به این سه ساعت طول میکشد.»

 اما اگر همه این سخنان شهید دیالمه را نادیده بگیریم و به نطقهای قبل از دستوری که توسط وی ایراد گردیده توجه کنیم، موضع قدرتمندانه او را در برابر بنیصدر به خوبی مشاهده خواهیم کرد. دیالمه در طول مدت نمایندگیاش در مجلس شورای اسلامی تنها دو بار به عنوان ناطق قبل از دستور به سخنرانی پرداخت. جالب آن که موضوع هر دو دفعه نیز مستقیماً به بنیصدر مربوط میشد. از آن جا که متن این سخنان بسیار قابل تأمّل و شنیدنی است، متن کامل این دو نطق را ذکر مینماییم. نطق اول در تاریخ 4/9/59 یعنی حدود دو ماه پس از شروع رسمی جنگ تحمیلی ایراد شده است: «بسمالله الرحمن الرحیم، الهی لاتکلنی الی نفسی طرفه عینٍ ابداً. ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن. صدام به ایران حمله کرد و با برآوردی که از نیروهای ایران کرده بود به نظرش میآمد که سه یا پنج روزه ایران را، یا حداقل بخش جنوبی ایران را خواهد گرفت. عملاًً همه دیدیم که تا امروز نزدیک به دو ماه و چند روز از مقاومت دلیرانه نیروهای مسلمان ایران گذشته است و هر روز برای او روشنتر میگردد که کارش بسیار اشتباه بوده است. در تحلیلهایی که از کار او صورت میگیرد تا به امروز در جاهای فراوانی شما هم دیدهاید که همه جا به همین لحن از کار و حرکت او صحبت شده است یعنی اینکه او نیروهای ایران را درست برآورد نکرده بود. دقیقاً محاسبه نکرده بود و فکر نمیکرد که چنین حالت و شرایطی ایجاد بشود. ولی علیرغم این تحلیلها به نظرم میآید که صدام به خوبی هم، نیروهای ایران را محاسبه کرده بود. به دلیل اینکه در پشت او حرکت دیگری جریان داشت که به وسیله زمینههای دقیق علمی و کامپیوتری محاسبه کرده بود. نیروهای ایران را بخوبی میشناخت. نقاط ضعف و قوت او را میدانست. و در روی این برنامه منسجمی هم ریخته بود. تعداد نفرات را محاسبه کرده بود. تعداد توپها و تانکها و تجهیزات نظامی ما را محاسبه کرده بود و دقیقاً محاسبه به او نشان داده بود که سه یا پنج روز میتواند به آن مقصدی که میخواهد برسد. اما اگر قرار باشد که یک اشتباهی انجام گرفته باشد، اشتباه بر این مبنا بود که در این طرف قضیه زمینههایی وجود داشت که این زمینهها قابل محاسبه نبود. مثلاً هیچ زمانی سیستمهای کامپیوتری جهان نمیتوانستند کلمه ایثار را محاسبه بکنند. برای آنها قابل اندازهگیری نبود که اگر این اکسیر به یک فرد داده بشود یا زده بشود، این فردی که در حد اعلای ایثار قرار گرفته است، چند برابر نیروی عادی خواهد داشت. کلمه شهادت در کامپیوتر و ارقام او نمیگنجید. عشق به شهادت قابل محاسبه نبود که اگر یک فرد را که آنها به عنوان یک تن به حساب آورده بودند، این عشق به شهادت در او ایجاد بشود، این چه نیرو و مقاومتی خواهد داشت و به همین دلیل محاسباتی که کردند، فقط محاسبات فرمولی و ریاضی بود و وقتی ما عوامل دیگری به این نیروها اضافه کردیم، که آنها در روی آن برنامهریزی نکرده بودند عملاًً راهشان سد شد. درست مقارن با همین جریانات و گرماگرم زمینههایی که برای او و سردمداران جهانی صورت میگرفت و روشن میشد که راه نفوذی به محیط ایران نیست، شما میبینید که در پشت نیروهای مبارز مسلمان ما جبههای گشوده میشود که اگر چه در مرحله اخیر انقلاب ما یک جبهه تازهای هست، ولی در تاریخ تازه نیست. شما می بینید که در پشت جبهه مجدداً جریانها و برنامههایی جامه عمل میپوشد که مقصود تمامی آنها خلع الید کردن این هسته اساسی است که احساس میکردند در مقابل او نمیتوانند مقاومت کنند. و این برنامه ها در زمان قبل هم سابقه داشت. آنها زمینه های گوناگونی را از این بافت دیده بودند و میدانستند که این بافت غیر قابل نفوذ است. می بینیم در پشت جبهه این زمینه ایجاد میشود. حملات شدید، بطوریکه خود شما شاید بهتر از من در اماکن و شهرهایی که تشریف برده اید دیده اید که موضع نیروهای شایعه ساز چقدر در جهت تضعیف این موقعیت و مقام قوی شده است و روی این زمینه کار میکند. البته ما در روی این مسئله زیاد نگران نیستیم به دلیل اینکه هم ملت ما یعنی هم، امت و امام، تجربه 28 مرداد را بخوبی بر آن تسلط دارند و میدانند که چه گذشت. و یقیناً آن تجربه تکرار نخواهد شد. من در جریاناتی که در طول این مدت که به مشهد میرفتم، دیدم که این جریانات پشت جبهه زمینه ای را در اذهان ساخته است. و آن زمینه یک حالت گیجی و یک حالت سر درگمی و تشویشی در ملت ایجاد کرده است. همه آنها سؤال میکنند. میپرسند. اختلاف نظرها برای آنها بزرگ جلوه میکند و در نظر دارند که جواب اینها را بگیرند. وقتی شما جواب به آنها میگویید، میگویند که خب، ما از دیگری خلاف این را شنیده ایم. پس آنها چه میگویند؟ آنطرف چه میگوید؟ اینجاست که من در دفعه قبل که در صحن امام، در مشهد صحبت میکردم، پیشنهادی را برای مردم طرح کردم و این پیشنهاد را تأیید هم کردند. گفتم که تنها راه حل این قضایا این است که ما با هم در سر یک میز بنشینیم، صحبت بکنیم. اشکالات را رودرروی یکدیگر مطرح بکنیم و شما ناظر باشید و ببینید که ما را که به عنوان نماینده خودتان به داخل مجلس فرستادید آیا تخطی کردیم از آن وظایف یا نه؟ و [یا] افراد دیگری را که با آراء دیگری انتخاب کردید؟ آنها این مسئله را تأیید کردند. من هم به آنها قول دادم که در اولین فرصت، خودم پیشقدم چنین مسئله ای باشم. ولی واقعش این است که بعد از این جریان به ذهنم آمد که نکند اگر در این شرایط این مسئله طرح شود به حساب تضعیف مقام ریاست جمهور و غیره گذاشته بشود. و از این مسئله گذشتم و به نظرم آمد که این مسئله ممکن است که جنبههای منفی را به دنبال داشته باشد. تا اینکه در جریانات اخیری که همه شما با آن آشنا هستید، خوشبختانه این پیشنهاد را خود جناب آقای بنیصدر هم طرح کردند و ایشان هم ظاهراً به همین نتیجه رسیده بودند که تنها راه مسئله بحث آزاد هست و نشستن و روشن کردن. در بحثی که خود ایشان و دیگران و شما آقایان و خانمهای نماینده هم این مسئله برایتان روشن است که خیلی چیزها را مردم میخواهند بدانند. مردم وقتی برای تثبیت قانون اساسی خون دادند امروز میخواهند بدانند که چه چیزهایی از قانون اساسی نقض شده و چه کسانی این را نقض کردند؟ مردم امروز میخواهند بدانند که این مسئله سانسور و ضد سانسورچی هست؟ میخواهند بدانند که چه کسی سانسور را در جامعه ما پیاده کرده است؟ مردم میخواهند بدانند که آیا صحبتهایی که یک مقام رسمی در محیط عمومی اعلام کرده است آیا واقعاً اینها صحیح است؟ یعنی ما بعد از این مدت زمان، درست به فاصله کمی از انقلاب اسلامی مان در این حد از گستردگی به این زمینههای فجیع و ناراحت کننده رسیدهایم؟ و عملاً مردم یکی از مهمترین چیزها را که مسئله قابل اهمیتی برای آنها است، خون دادهاند، کشته داده اند تا بالاخره قسمتی از آن را و جزئی از آن را توانستند در قانون اساسی بگنجانند و آن مسئله رهبری و مسئله ولایت فقیه بود. مردم میخواهند امروز نقطه نظرهای ما را در مورد این بدانند. بدانند که طرفین قضایا در مورد این مسئله چه میگویند؟ نظراتشان در مورد رهبری، در مسئله ولایت فقیه، اطاعت از او، در مسئله سانسور و ضد سانسور، مسائل دیگر چی هست؟ اینها عموماً افکار آنها را مخدوش و مشوش میکرد. و من بهترین راه را در این دیدم و احساس کردم که حال [که] این پیشنهاد هم از طرف خود جناب آقای بنیصدر شده است، این را از این مکان مقدس اعلام بکنم و این مسئله را در جایی که شاید بهترین مکان برای طرح آن باشد دعوت ایشان را لبیک بگویم و آمادگی خودم را برای یک بحث و گفتوگوی آزاد، درجایی که مردم ناظر بر آن باشند اعلام بکنم. و امیدوارم که ایشان هم شرایط وامکانات برپایی چنین بحثی را آماده بکنند. البته این را هم قبول دارم که شرایط، شرایط جنگی است، موقعیت، موقعیت حساس است. ولی اگر توجه داشته باشید میدانید که حتی از نظر خود ایشان هم شرایط جنگی مانع بحث آزاد نبود و خود ایشان هم فرمودند که در شرایط جنگ هم معتقد به سانسور نیستم و معتقدم تنها راه حل مسئله، مسئله بحث آزاد است وخود ایشان هم مثالی از جریان علی (ع) در جنگ صفین زده اند. و آن فردی که حتی در بحبوحه جنگ می آید و از حضرت میخواهد که با او به بحث بنشیند. برای او اثبات بکند که آیا خدا هست یا نیست؟ عملاًً پس در چنین شرایطی این درخواست، درخواست ناهمگونی نیست، در شرایطی که خود ایشان هم چنین مسئلهای را پذیرفتند و من امیدوارم که ایشان یکی از فرصتهایی را که از جبهه جنگ برای جلسات سخنرانی، مشابه جلساتی که در قبل داشتند به تهران تشریف میآورند، یکی از آن جلسات سخنرانی را اختصاص به چنین بحث آزادی بدهند و در بعضی مواردی که من در بالا صحبت کردم از جمله مسائلی مثل مباحث ولایت فقیه، رهبری، مسائلی مثل سانسور و ضد سانسور، مسائلی مثل صحبتهایی که ایشان در روزهای قبل طرح کردند و امکان دارد که ما در آن زمینه اشتباه کرده باشیم، باید این مسائل را طرح بکنیم و روشن بشود. و اگر ایشان هم مسائلی را در جهتی بودند که مسائل درست برایشان تفهیم نشده بود، این مسائل در یک جو متعادل و تفاهم انگیزی حل بشود. البته در نهایت صحبتم یک خواهشی هم از روزنامه انقلاب اسلامی دارم و آن این است که سر تیتر روزنامه امروز یا فردایش این نباشد که در حالتی که رئیسجمهور در جبهه جنگ مشغول به مبارزه هست، او را در مجلس به مناظره میخوانند. والسلام (احسنت).» هر چند که دیالمه در این نطق، بنیصدر را به مناظره دعوت نمود و شعار «بنیصدر دیالمه –بحث آزاد پیش همه» بر سر زبانها افتاد، اما نه تنها بنیصدر هیچ وقت به چنین ادعایی که خود نموده بود، عمل نکرد، بلکه حتی متن نطق های قبل از دستور این روز مجلس نیز، بر خلاف دیگر جلسات از صدا و سیما پخش نشد که اعتراض برخی از نمایندگان را درپی داشت.

با گذشت حدود یک ماه از این دعوت به مناظره و فرار بنیصدر از بحث آزاد، شهید دیالمه چاره ای ندید جز آن که دومین نطق علنی خود را علیه بنیصدر در داخل مجلس ایراد نماید. البته با این تفاوت که او این بار تصمیم گرفته بود تا با استناد به برخی از سخنان بنیصدر، رسماً انحراف او را به اثبات رساند. تا آن جا که او در این نطق بنیصدر را محور تجمع خطوط انحرافی و بدلی در برابر خط امام دانست. این عبارات مهم در حالی بیان میشد که بنیصدر همچنان رئیس جمهور رسمی و قانونی کشور بود و هنوز انحرافش برای بسیاری از خواص مسجّل نشده بود. سخنان کوبنده دیالمه، خشم حامیان بنیصدر در مجلس را بر انگیخت تا جایی که در حین سخنان او جنجال به راه انداختند. اما شهید دیالمه که این افشاگری را تکلیف الهی خویش می دانست، بیتوجه به اهانتها و فحاشیها به نطق خود ادامه داده و آن را به پایان برد. متن کامل این سخنان دشمن شکن که در تاریخ 10/10/59 بیان شده، بدین شرح است:« بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. از آن زمان که ملت ما خط امام را به عنوان رمز حیات خود یافت و هر لحظه فریاد برآورد که تنها خطی که آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی را در این برهه از زمان ترسیم میکند خط امام است، صهیونیسم بین المللی بر آن شد تا آنجا که میتواند آگاه و ناآگاه خط بدلی بسازد و خطوط کشیده شده از راست و چپ. اما یکباره همه این خطوط در حول محور یک خط قرار گرفتند و چنان خط ضخیمی در مقابل خط امام ترسیم کردند که شاید هیچ خطاطی اینچنین نمیتوانست کرد. آنها کلاس خطاطی تشکیل دادند و خطاطان پرورانیدند (خلخالی: تو خودت هم یکی از آنها بودی) تا خطهای راست و چپ را بکشند.

خلخالی- تو دیگر چنان خودت را به خط امام زدی که گویی از همه ما جلوتر بودی. مخالف مبارزات بودی حالا آمدی به خط امام وارد شدی. اختلافات را زیاد نکنید خجالت بکشید.

رئیس- آقای خلخالی خواهش میکنم سکوت را رعایت بفرمایید.

دیالمه- اما آن خط محوری کدام خط است؟ خطی که اشغال جاسوسخانه را نقطه ضعف میداند (خلخالی: به تومربوط نیست) و نه قوت ملت ایران. خطی که به دنبال آن است تا دولت را به سقوط حتمی بکشاند تا ثابت کند پیش بینی علمیاش مبنی بر حداکثر دو ماه دوام این دولت صحت داشته است.  خطی که دولت را لایق این اوضاع نمیداند و معتقد است که سرنوشت کشور را در این لحظات نباید بدست اینگونه افراد سپرد.

خلخالی- آیا ما هم با بنیصدر بدیم و هم با رجایی؟ تو با همه اینها بد هستی. چرا وقت مجلس را میگیری هر دقیقه اش برای ملت 20 هزار تومان آب میخورد. چه میگویی؟

رئیس- آقای خلخالی برادر نظم مجلس را بهم نزنید.

دیالمه- و با همکاری تمامی نیروهای منحرف از چریکهای فدایی تا جنبش ملی مجاهدین فاسق و از جبهه ملی تا حزب جمهوری خلق مسلمان فاسد با ساختن شایعاتی همچون استعفای نخست وزیر سعی در تضعیف آن دارد. خطی که میکوشد جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و کمیته ها را ابزار قدرت برای گروهی خاص معرفی نماید. خطی که میکوشد از روحانیت، این سنگر همیشه مقاوم در مقابل استعمارگران مخالفینی مجهول در ذهن ارتشیان عزیز ما بسازد و دائماً در افکار آنان بدمد که بعد از اتمام جنگ و یا نبودن این خط شما را به جرم خیانت اعدام خواهند کرد. و هیچ نمیگوید که در آن زمان که همین گروهکها فریاد انحلال ارتش را برآورده بودند...

خلخالی- امام فرموده است آتش بس کنید. این حرفها مخالف حرف امام است.

دیالمه- چه نیروهایی و چه گروههایی پیروی از خط امام و با پشتیبانی ملت از تشکّل ارتش دفاع کرد؟ (همهمه نمایندگان).

خلخالی- خاک بر سر گروههایی که تو مدافعش باشی.

رئیس- چرا شلوغ میکنید؟

دیالمه- خطی که با یک برنامه ریزی حساب شده میکوشد تا برای گردش اذهان از امریکای جنایتکار، اینطور وانمود کند که مبارزات ضد امپریالیستی ملت ما را حزب توده طراحی کرده است.  خطی که با راکد ساختن جبهه های جنگ و جلوگیری ازحملات تهاجمی (خلخالی: و ایجاد اختلاف در مجلس) ارتش را دلسرد نموده و ندای قبول صلح را در میان آنها سر میدهد. خطی که پس از تشکیل هیأت بررسی شکنجه، برای آن که احتمال می دهد گزارش آنان خلاف میلشان باشد، شایع میکند که افرادی را که شکنجه شده بودند اعدام کردند تا هیأت آنان را نبیند. خطی که در مقابل این سؤال که آیا امکان دارد که روزی در کاخ سفید با ریگان دست بدهید؟ میگوید دنیا دنیای احتماًلات است و همه چیز احتماًل دارد.  خطی که احتماًل میدهد روزی در مقابل فشار قدرتها تسلیم نامه امضا کند. خطی که فریاد بحث آزادش گوش فلک را کر کرده در حالی که بیش از همه از بحث آزاد وحشت دارد و بالاخره خطی که امام را نه به عنوان رهبر انقلاب که به عنوان پدر خطاب میکند تا از استقرار ولایت فقیه در جمهوری اسلامی سرباز زده باشد و

نظر شما
پربیننده ها