به گزارش خبرگزاری دفاع پرس از رشت، همزمان با فرا رسیدن نوزدهم دی ماه سالروز آغاز عملیات کربلای 5 و نقش اساسی و کلیدی رزمندگان لشکر قدس گیلان در این عملیات، رسول جلایی مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس گیلان طی یادداشتی آورده است:
ساعت 9:30 صبح سوم دی ماه 1365 با رمز محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عملیات کربلای 4 در غرب اروند و منطقه عمومی خرمشهر شروع می شود. کمتر از 24 ساعت بعد از شروع عملیات به دلیل هوشیاری کامل دشمن و احتمال تلفات سنگین و نرسیدن به اهداف، دستور عقب نشینی از قرارگاه اعلام می شود.
چهار ماه انتظار و آموزش برای انجام عملیات و بعد عقب نشینی، روحیه فرماندهان و رزمندگان را آزرده است. بسیاری از بسیجیان برگه تسویه حساب را گرفته و آماده بازگشت به خانه ها هستند.
لشکر قدس که در طرح مانور عملیات می بایست تحت امر قرارگاه قدس پس از تصرف خط اول (ساحل دشمن در اروند) وارد عمل می شد، نیروها را به عقب انتقال داد و همه در پادگان شوشتر مستقر شدند. نیروها به شدت خسته بودند. آنها روزهای سختی را گذرانده و حالا داستان تلخ کربلای 4 همه را کلافه کرده بود.
در حد فاصل 15 روز بعد از عملیات کربلای 4 به یکباره حال و هوای پادگان شوشتر با زمزمه هایی مبنی بر شروع عملیاتی دیگر متحول می شود. این بار فرماندهان با سخنرانی، توجیه و تشویق، بسیجیان را به انجام عملیات امیدوار می کنند.
اما بعضی ها که وقوع عملیات را در کمتر از 15 روز باور ندارند، تسویه حساب کردند و از لشکر رفتند. در این میان صحبت های بعضی از فرماندهان، نیروها را قانع نمود و بسیاری برگه های تسویه حساب را پاره کردند.
دستورالعمل عملیاتی کربلای 5 ابلاغ شد. لشکر قدس تحت امر قرارگاه نجف در مرحله دوم عملیات با 10 گردان وارد عمل می شود. تلاش برای رسیدن به جزیره ام الطویله و تصرف سرپلی از جزیره شلمچه کاری بود که می بایست گردانهای امام حسین (علیه السلام)، میثم، ابوالفضل (علیه السلام)، سردار جنگل، مالک، سلمان، کمیل، خندق و مسلم انجام می دادند.
فرماندهان می گفتند ما تکلیف داریم و جلو می رویم. می خواهد دشمن غافلگیر بشود یا نشود پیام محسن رضایی فرمانده کل سپاه این است: «کسی نمی تواند به عقب برگردد. برگشت به کجا؟ بازگشت به خانه ها و شهرهای ویران شده؟ به تشییع جنازه کودکان مظلوم و قطعه قطعه شده ؟». آری، در حقیقت عملیات کربلای 5 عملیات تکلیف است.
ساعت1/35 بامداد نوزدهم دی ماه شصت و پنج با رمز یا زهرا (سلام الله علیها) عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه و شرق بصره شروع می شود. لشکر قدس می بایست در شب چهارم عملیات به عنوان پشتیبان لشکر 17 علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد عمل شود.
لشکر 17 در وسط، لشکر 5 نصر در چپ و لشکر امام رضا (علیه السلام) در سمت راست عملیات را به سمت بوارین ادامه دهند، پیشروی به سمت بوارین در صبح فردا به عهده لشکر قدس است.
ساعت 11 شب بیست و یکم دی ماه شصت و پنج ابلاغ شد که لشکر قدس از خط لشکر 17 علی بن ابی طالب (علیه السلام) عبور کند. گردانهای حمزه، امام حسین(علیه السلام) و میثم که در خرمشهر آماده بودند، به طرف پنج ضلعی حرکت کردند. شهید املاکی فرمانده محور یکم و همراه گردانها بود. تعدادی از نیروها قبل از رسیدن به منطقه درگیری به علت آتش سنگین دشمن آسیب می بینند.
طرح مانور این بود که لشکر قدس و لشکر نصر وارد جزیره بوارین شوند، لشکر قدس سمت راست (غرب) را پاکسازی کند و لشکر نصر سمت چپ ( شرق ) را. در مرحله بعدی روی پل چهارم به سمت جزیره ام الطویل با لشکر 5 نصر الحاق شود. پس از این الحاق در کنار جاده ای که به شهرک دوعیجی منتهی می شد، با لشکر 55 شهدا الحاق شود.
بالاخره بعد از چندین شب عملیات، طلسم جزیره بوارین شکسته شد. فرزندان میرزا کوچک خان وارد جزیره شدند. حالا ما به اروند صغیر رسیده بودیم.
دشمن نخست مقاومت می کرد. آنها در دژ راحت می جنگیدند و بچه های ما بدون جان پناه ایستادگی می کردند. یگانهای چپ و راست و لشکر شهدا نتوانستند پیشروی کنند و با ما الحاق نمایند. ما در واقع از سه طرف زیر آتش بودیم. اما رسیدن به جزیره بوارین معجزه ای بود که رعد آسا صورت گرفت و می بایست حفظ شود.
مسئولان قرارگاه و حتی محسن رضایی باور نمی کردند که ما به بوارین رسیده باشیم. چند بار تماس گرفتند و می گفتند شما مطمئن هستید که به اروند صغیر رسیده اید. ما گفتیم آری. ما بخش غربی جزیره را تصرف کرده ایم و در کنار اروند صغیر هستیم.
آتش دشمن و پاتک بسیار سنگین است. وقتی کار بسیار سخت شد که با قرارگاه وارد گفتگو شدیم. آیا بمانیم یا عقب نشینی کنیم؟ ناگهان صدای برادر محسن رضایی از پشت بی سیم شنیده شد: «نخیر شما به هر قیمتی شده، باید آن نقطه حساس را حفظ کنید» همه فرماندهان هم قسم شدیم که در آنجا بمانیم و مقاومت کنیم. محسن رضایی دوباره تماس گرفت و گفت: «به امید خدا آنجا بمانید تا ما مسئله را حل کنیم» برادر همدانی فرمانده لشکر گفت: « به امید خدا می مانیم ولی تا می توانید برای ما آتش بریزید.»
شب 23 دی ماه شصت و پنج است. تصمیم گرفته شد که عملیات را گسترش دهیم و به عمق بوارین برویم. اما باز تلاش یگانها به جایی نرسید و ما همچنان در محاصره و فشار بودیم. امکان تخلیه شهدا و مجروحین نبود. گردانهای دیگر را وارد کردیم، فرمانده گردان سلمان «غلامرضا با مروت» شهید می شود. هامون محمدی فرمانده گردان میثم مجروح می شود. محمد اصغریخواه فرماند گردان کمیل، مهدی خوش سیرت فرمانده گردان حمزه، و پروانه فرمانده گردان امام حسین (علیه السلام) نیز مجروح شده اند. بالاخره مقاومت 4 روزه نتیجه داد و یگانهای قرارگاه نجف خود را به لشکر قدس رساندند و دشمن در معرض شکست قرار گرفت.
در روز هشتم عملیات (جمعه 26/10 65) با پیشروی لشکر قدس، لشکر 21 امام رضا (علیه السلام) و لشکر 5 نصر با لشکر 17 علی بن ابیطالب (علیه السلام) وارد ام الطویل شدیم. در ام الطویل دیگر نخلستانی در کار نبود. دشمن از مقابل یعنی جزیره شلمچه بر ما تسلط داشت و مقاومت بسیار مشکل بود. شب سختی بود و توانی برای کسی نمانده بود. در این شب تلاش شهید سید مهدی نقیبی راد عجیب بود. او خستگی ناپذیر بود. لحظه ای آرام نداشت و همه کارها را داوطلبانه انجام می داد.
فردا صبح به قرارگاه رفتیم همگی به احترام لشکر قدس و شهدای مقاومت از جا بلند شدند. محسن رضایی از لشکر قدس خیلی تعریف و تمجید کرد و گفت «نتایجی را که در این چند روز عملیات به دست آوردیم در عملیات فاو در هفتاد و پنج روز به دست آمد» .
نزدیک به 200 نفر از یاران ما در عملیات شهید شدند و قریب به 1000 نفر نیز زخمی شده بودند. اجازه گرفتیم که لشکر به عقب بر گردد. استراحت کند، بازسازی شود و آماده اجرای مأموریت.
انتهای پیام/