همسر شهید مدافع حرم:

سيد برای دفاع از اسلام رفت

همسر شهید سیدحسین حسینی گفت: سید اعتقاد داشت می‌رود تا از عمه خود در برابر اشقيا دفاع كند.
کد خبر: ۲۳۴۰۶۷
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۴ - 05April 2017
سيد برای دفاع از اسلام رفتبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، فاطمه حسيني همسر شهيد سيدحسين حسيني، 33 سال دارد و 16 سالي مي‌شود كه به ايران آمده و بعد از آشنايي با سيدحسين با ايشان ازدواج مي‌كند. 11 سال همراهي و همسنگري با مردي مجاهد كه همواره در لحظه لحظه زندگي‌اش آرزوي شهادت و رسيدن به قافله دوستان شهيدش را داشت، براي فاطمه خاطرات زيادي را رقم زده است. خاطراتي از جنس ايثار، شجاعت، ايستادن و پايداري. روايت فاطمه حسيني از روزهاي زندگي و دختر بيمارش، آدم را ياد همسر وهب نصراني مي‌اندازد كه با همه مشكلات همراه زندگي‌اش را به ياري حسين زمان مي‌فرستد.

كمي از خودتان برايمان بگوييد، چه زماني با شهيد سيدحسين حسيني ازدواج كرديد؟

16سالي مي‌شود كه به ايران آمده‌ام و بعد از آشنايي با سيدحسين با ايشان ازدواج كردم. من همسر دوم ايشان بودم. همسر اولشان در افغانستان بودند و زن برادرشان هستند كه بعد از درگذشت برادر شهيد‌شان براي سرپرستي‌شان سيد با ايشان ازدواج كرد و سپس به ايران آمد و مدتي بعد با من ازدواج كرد. ابتدا وقتي به خواستگاري من آمد پدرم مخالفت كرد اما كمي بعد نمي‌دانم چه شد كه پدرم جواب مثبت به ايشان داد و ما زندگي‌مان را با هم آغاز كرديم. 11سال در كنار هم زندگي كرديم و حاصل اين همراهي دو فرزند دختر به نام‌هاي زينب سادات 10 ساله و زهره سادات هشت ساله است كه از ايشان به يادگارمانده است.

در سال‌هاي همراهي‌تان با شهيد چه شاخصه اخلاقي در وجود ايشان ديديد كه لايق شهادت شان كند؟

اين عاقبت بخيري كه امروز نصيب ايشان شده است را بايد در ارادتش به اهل بيت جست‌وجو كرد.

به نظر شما اين علقه و آرزوي شهادت در وجود ايشان از كجا نشئت گرفته بود؟

سيدحسين در جنگ عراق و ايران شركت داشت و از ناحيه دست به درجه جانبازي نائل آمده بود. براي همين به ياد آن روزها، همواره از خاطرات جبهه و همرزمانش صحبت مي‌كرد و به حال و روز شهدا غبطه مي‌خورد و مي‌گفت دوست دارم كه شهيد شوم اما من مي‌گفتم تو بروي من با دو دخترت تنها مي‌شوم. با دختر بيمارت چه كنم؟

دخترتان بيماري خاصي دارد؟

بله متأسفانه بيمار است. با توجه به همين بيماري دختر بزرگم، نبودن‌هاي سيد حسين كار را برايم دشوار مي‌كرد. دخترم زينب‌السادات 10سال دارد و هميشه تشنج مي‌كند. من مريضي دخترمان را بهانه كردم و گفتم نرو اما سيد حسين گفت من شما را به خداي حضرت زينب(س) مي‌سپارم و از خود خانم براي دخترمان زينب شفا مي‌خواهم.

شغل ايشان چه بود؟

ابتدا كارگر بود و در يك باغ كار مي‌كرد و بعد از آن مدت سه سالي مي‌شد كه مغني شده و چاه مي‌كند. در‌آمد خوبي هم داشت و حاصل همه زحماتش را بين من و همسر اولش تقسيم مي‌كرد.

اولين باري كه براي دفاع از حرم راهي شد، چه زماني بود؟

بهمن سال 94 رفت و بعد از دو ماه 10فروردين ماه سال 1395شهيد شد. دوري و نبودنش براي من و بچه‌ها به ويژه دخترمان زهره سادات كه وابستگي عجيبي به هم داشتند بسيار سخت بود. همسرم تا به آن روز از ما جدا نشده بود. از منطقه تماس مي‌گرفت و با بچه‌ها صحبت مي‌كرد. در نهايت هم به آرزوي هميشگي‌اش كه از زمان جنگ ايران و عراق در دل داشت، رسيد.

نحوه شهادتشان چطور بود؟

با برادر شهيد تماس گرفته و گفته بودند كه سيدحسين حسيني به شهادت رسيده است. گويي تركش خمپاره به سرش اصابت كرده و دست و پايش هم تير خورده بود. بعد از اينكه خبر شهادت را به من رساندند نالان و گريان بودم كه خدايا من چه كنم با فرزندان شهيد. با دختر بيمارش. دختر بزرگم خيلي وابسته ايشان بود و تا پدرش نمي‌خوابيد او هم نمي‌خوابيد. عكس‌هاي پدرش را هم به كسي نمي‌دهد و مي‌گويد پدر رفته براي حضرت زينب(س)‌در سوريه شهيد شده است. خيلي پدرش را دوست داشت.. هر پنج‌شنبه به من مي‌گويد من را ببر بهشت معصومه(س) پيش پدر.

خانم حسيني با طعنه و كنايه اطرافيان چه كرديد؟

هر كسي هر چه دوست دارد بگويد، حرف مردم زياد است. ما هم وضع مالي مان خوب بود و هم كارت اقامت داريم؛ پس نيازي به اينها نداريم. چه كسي به خاطر پول خودش را به كشتن مي‌دهد؟ الان شما حاضريد به خاطر پول، مال و امكانات خودتان را از اين پشت بام پائين بيندازيد؟ من خودم امروز بعد از شهادت همسرم به سختي زندگي مي‌گذرانم آنهم با دختر مريضي كه هزينه درمان بالايي دارد و متأسفانه بيمه‌هم ندارد. همسر من اگر به خاطر پول مي‌خواست برود بايد در زمان جنگ تحميلي مي‌رفت و پول جانبازي‌اش و خدمتش را در آن سال‌ها از نظام مي‌گرفت اما او اعتقاد داشت كه من مي‌روم تا از عمه خود در برابر اشقيا دفاع كنم.

نكته: بعد از شنيدن گله و شكوه همسر شهيد در مورد نداشتن بيمه درمان براي دختربيمارش با بنياد شهيد استان قم تماس گرفتيم اما يكي از مسئولان در پاسخ به درخواست همسر شهيد گفت: بيمه به ما ربطي ندارد و سپاه بايد پاسخگوي اين نياز خانواده شهيد باشد اما بعد از پيگيري از آن نهاد مربوطه هم گفته شد‌ دفترچه بيمه درماني مربوط به بنياد شهيد است و اين ارگان بايد پاسخگو باشد.

منبع: روزنامه جوان
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار