پدر سرباز شهید هنگ مرزی میرجاوه:

این مملکت پر از «صادق خدادادی‌»هاست

پدر شهید صادق خدادادی گفت: این مملکت پر از صادق خدادادی‌هاست. به تروریست‌ها می‌گویم که ما مردم ایران از آنها نمی‌ترسیم. من حاضرم این دو پسرم را هم فدای خاک وطنم بکنم.
کد خبر: ۲۳۷۷۴۵
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۸ - 01May 2017
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، داخل خانه سرباز شهید صادق خدادادی، همه مبهوت به تصویری نگاه می‌کنند که لبخند او را قاب گرفته‌ است. صادق اما از توی همین قاب عکس به آنها نگاه می‌کند؛ به پدر، مادر، خواهر و برادرهایی که هنوز داغی را که دیده‌اند، باور نکرده‌اند. خانواده‌ای که خبر را شنیده‌اند، پیکر بی‌جان صادق را در گلزار شهدای روستای‌شان به خاک سپرده‌اند و هنوز چشم به راهند تا صادق‌ برگردد: «آخر مگر کسی که با پای خودش رفته را روی دست برمی‌گردانند؟!»

نه! هیچکس فکرش را هم نمی‌کرد، حتی یک لحظه حتی یک ثانیه، که صادق برود، که دیگر برنگردد! اما تلخی حادثه حالا دیگر روی سر این خانه و ساکنانش آوار شده است. حالا 4 روز از آن حادثه– از ساعت 19 چهارشنبه 6 اردیبهشت ماه- می‌گذرد و چشم ساکنان این خانه در این چند روز از بس باریده رنگ خون گرفته‌ است و با این حال اینجا کسی نیست که به شهادت صادق افتخار نکند.

غلام‌حیدر خدادادی و معصومه رحمتی پدر و مادر شهید صادق خدادادی در گفتگویی از این سرباز شهید وطن می گویند:
 
این مملکت پر از صادق خدادادی‌هاست

آقای خدادادی، چندتا بچه دارید؟ صادق فرزند چندم شما بود؟

4 تا، سه تا پسر،‌ یک دختر. صادق جان فرزند دوم خانواده و پسر بزرگم بود. عصای دستم بود.

چندساله بود؟

4 ماه مانده بود که 20 ساله بشود. اول مرداد 76 به‌دنیا آمد.

چقدر از سربازی اش مانده بود؟

آخر خرداد سربازی‌اش تمام می‌شد. به خاطر اینکه در منطقه مرزی خدمت می‌کرد، قرار بود بعد از هشت ماه منتقل شود به شهر خودمان و تا پایان خدمت‌اش در سرخس باشد. اما وقتی آن هشت ماه تمام شد خودش اصرار کرد که باز هم بماند. می‌گفت بابا جای من خوب است نگران نباش من مواظب خودم هستم.

قبل از این حادثه از درگیری با اشرار چیزی برای شما تعریف کرده بود؟

فکر کنم سه ماه پیش بود که باز هم در همان منطقه بین نیروهای مرزی با اشرار درگیری پیش آمده بود اما صادق مستقیما در آن ماجرا نبود و بعد از حادثه زنگ زد به ما خبر سلامتی‌اش را داد و گفت نگران نباشید در منطقه ما ناآرامی شده اما من سالم هستم.

آخرین باری که با صادق صحبت کردید یادتان است؟

بله. پنج‌شنبه قبل از شهادتش بود. من رفته بودم سرخس برای انجام کاری، سرم شلوغ بود. زنگ زد کمی صحبت کردیم بعد پرسیدم خیر باشد بابا چه‌ کار داری؟ گفت: فقط می‌خواستم حالت را بپرسم. بعد هم گفت به همه سلام برسان. این آخرین صحبت ما بود.
 
این مملکت پر از صادق خدادادی‌هاست

از خبر شهادتش چطور باخبر شدید؟

من یک شب قبل از شهادت پسرم همینطور که خوابیدم، در خواب جشن شادی پسرم را دیدم. خواب دیدم که مردم زیادی جمع شده‌اند و برای صادق شادی می‌کنند. صبح که بیدار شدم به مادرش گفتم که من این خواب را دیده‌ام. خانمم به من دلداری داد و گفت انشالله که خیر است.
 
اما صبح 5شنبه بود که خبر شهادتش به ما رسید و دیدیم که همان مراسمی که ما خواب دیدیم یک جور دیگر اتفاق افتاده و صادق روی دست مردم غیور این مملکت در حرم امام رضا(ع) تشییع شده‌است. این تعبیر همان خواب بود چون صادق با یک مرگ عادی از دنیا نرفت و همین برای ما مایه افتخار است؛ اینکه پسرمان در راه وطنش شهید شد. ما افتخار می‌کنیم که صادق چهارمین شهید روستای ما شد.

چه کسی خبر شهادت پسرتان را به شما داد؟

همان روز 5شنبه بود که دیدم اقوام و فامیل یکی یکی زنگ می‌زنند و احوال صادق را می‌پرسند. نمی‌دانستم که آنها خبر شهادت را در اینترنت دیده‌اند. البته مادرش قبل از من خبر را شنیده بود، بعد شماره تلفن یکی از همرزمان صادق را داشت و به او زنگ زده بود، اما ایشان حقیقت را نگفته‌ بود، چون دیده بود مادرش است و گفته بود که صادق سالم است و رفته ماموریت. بعد مادرش شماره را به من فرستاد و گفت: اینها به من حقیقت را نمی‌گویند. من زنگ زدم به همرزم صادق و او را قسم دادم که حقیقت را به‌من بگو! گفت: حاجی پسرت شهید شده است.

خانم رحمتی شما آخرین بار کی صادق را دیدید؟

صادق پانزدهم اسفند به مرخصی آمد و تا خود روز اول فرورین اینجا بود، بعد خداحافظی کرد رفت مشهد و دوم فروردین از آنجا رفت خدمت. اما هیچوقت آن موقع که می رفت من فکرش را نمی‌کردم که این دیدار آخر باشد.
 
این مملکت پر از صادق خدادادی‌هاست

پسر شما در درگیری با تروریست ها و اشرار به شهادت رسید، برای این تروریست‌ها چه پیامی دارید؟

به آنها می‌گویم که پسر من تنها نیست. همان‌طور که آن روز 9 تا صادق خدادادی دیگر هم آنجا شهید شدند. این مملکت پر از صادق خدادادی هاست. می‌گویم که ما مردم ایران از آنها نمی‌ترسیم. من حاضرم این دو پسرم را هم فدای خاک وطنم بکنم. راضی‌ام که همین دو تا هم راه برادرشهیدشان را ادامه بدهند. این افتخار بزرگی است برای ما. می‌گویم این صادق فقط پسر من نبود،‌ پسر همه ملت ایران بود. روز تشییع او در مشهد من چون حالم خوب نبود نتوانستم در مراسم شرکت کنم اما پخش زنده آن را از تلویزیون دیدم، وقتی دیدم پسرم را مردم روی دست شان تشییع می کنند گفتم این پسر مال من نیست مال این ملت است... این تنها من نیستم که از داغ او سوختم... حالا هم امیداورم این گروه اشرار به زودی به سزای اعمال شان برسند.

فکر می‌کنید این اقدامات تروریستی با چه هدفی انجام می‌شود؟

هدف این اشرار قطعا همان هدف تروریست است یعنی ایجاد ناامنی در مملکت ما. اما هیچوقت به این هدف‌شان نمی‌رسند چون جوان‌های ما، صادق‌های این خاک اجازه نمی‌دهند.
 
منبع: جام جم
نظر شما
پربیننده ها