بخش پایانی/ گفت‌وگو با خواهر شهید مدافع حرم پاکستانی؛

حضورش را بعد شهادت بیشتر حس کردم/نگذاریم خون شهدا پایمال شود و ارزش‌ها از بین برود

خواهر شهید «عدیل حسینی» گفت: حالا که عدیل به شهادت رسیده حضورش را بیشتر از قبل حس می‌کنم، او در مشکلات کمکمان می‌کند و به ما آرامش می‌دهد.
کد خبر: ۲۴۱۹۸۷
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۸ - 05June 2017

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: اسمش «عدیل» است، به معنای عدالت‌خواه و عدالت‌جو؛ نامی که دوستانش و البته خودش آن را انتخاب کرده بودند، همین نام و روحیه عدالت جویانه اش هم بود که او را تا سوریه کشاند، نمی توانست در خانه بماند و غربت حرم عمه سادات را ببیند که تکفیری ها کمر به تخریب آن ببندند، نمی توانست مظلومیت مردمی را ببیند که بی گناه جانشان گرفته می شود؛ آخر مادر او را نذر اهل بیت کرده بود و از حضرت زهرا(س) خواسته بود که بچه هایش فدای اهل بیت شوند؛ برای همین سقف آرزوهای عدیل بیشتر از اینکه روی خواسته های دنیایی بنا شود میل به آخرتی جاودانه داشت، لذا وقتی مادربزرگش به وی برای ازدواج توصیه کرد، گفت من به دنبال شهادتم.

رمضان سال 95 بلاخره نوبت به عدیل رسید که راهی دفاع از حرم شود. راه عدیل راه شهادت بود؛ راهی که پیش از این بارها هموطنانش در دفاع از اسلام در آن به شهادت رسیده بودند. عدیل اهل پاکستان بود و خانواده اش مدت ها می شد که ساکن ایران بودند. او پرورش یافته خانواده ای تحصیلکرده و مذهبی بود که جسم و جان خواهرها و برادرها توسط آموزش های پدر با قرآن عجین شده بود. بی راه نبود اگر کسی مثل عدیل مدال پر افتخار شهادت را بر گردن خانواده نمی افکند.

خواهر شهید «عدیل حسینی» در مصاحبه ای به بیان خاطراتی از شهید و سیر زندگی وی پرداخته است. بخش اول و دوم این گفت‌وگو را که پیش‌تر از منتشر شده است، می‌توانید در اینجا و اینجا بخوانید.

در ادامه بخش سوم و آخر گفت‌وگوی خبرنگار دفاع پرس با خواهر این شهید آمده است.

حضورش را بعد از شهادت بیشتر حس کردم 

انگار از شهادت عدیل خبر داشتند/ گفتن خبر شهادت در راه کربلا

دفاع پرس: تا حالا خواب سید عدیل را دیده اید؟

حسینی: بله، چندین بار. هنوز هم می بینم، امروز هم دیدہ بودم. بعد از شهادتش که هنوز ما خبردار نشدہ بودیم به خواب تمام خانوادہ آمده بود.

بعد شهادتش که یک روز حالم خیلی بد بود، به واتس آپش پیام دادم که هر وقتی دلم گرفته بود یه کاری می کردی آروم شم، الان کجایی؟ چرا نمیای آرومم کنی؟ چند دقیقه بعد خوابم برد. در حالیکه آن روزها سخت می خوابیدم. همسرم کنارم نشسته بود. خواب دیدم همان عدیل کوچولو بهم گفت آبجی ابرها را ببین، مثل همان زمان کودکی که ما روی سقف بازی می کردیم، من می خندیدم . وقتی بیدار شدم همسرم پرسید چه خوابی دیدی که می خندیدی؟!

دفاع پرس: خبر شهادت سید عدیل را چه کسی به شما داد و در چه روزی شهید شد؟

حسینی: اول صفر بود که مصادف با ۲۱ آبان ۱۳۹۴ می شود برادرم به من خبر داد. برادرم از کسی شنیدہ و پیگیری کرده بود که خبر تصدیق شد.

پدر و مادر را به بهانه ی زیارت اربعین به کربلا فرستاده بودیم. برادرم به دنبالشان رفته بود. وقتی سوار هواپیما شدند و به ایران رسیدند، برادرم گفت که عدیل زخمی شده و وقتی به خانه رسیدند همه جمع شدیم و برادرم موضوع شهادت را مطرح کرد. مادر و پدر انگار از اول می دانستند و عکس العمل خاصی نشون ندادند. تقریبا ۱۰ روز بعد از شهادت پیکر به تهران رسید و بعد از ۲۵ تشییع شد.

پیکر عدیل در میان برف تشییع شد

دفاع پرس: روز تشییع چه طور بود؟ مردم چطور از شهدا استقبال کردند؟

حسینی: خیلی خوب بود. آن روز برف سنگینی باریده و روز دانشجو بود. پیکر عدیل را به دانشگاه قم بردند و بسیار با شکوه تشیع شد.

 

دفاع پرس: نوع فعالیتش در جبهه چی بود؟ و در چه منطقه ای به شهادت رسید؟

حسینی: فعالیت عملیاتی داشت. در خط مقدم منطقه ی «باشکوی» قرار داشت و تخصصش تک تیر اندازی بود. عدیل هم در عملیاتی شرکت داشت که وسط شهر حلب، برای هجوم و آزادی نبل و الزهرا تلاش می کردند .چند روز بعد از شهادت عدیل خط کامل شد و بچه ها به نبل و الزهرا هجوم بردند و شهر آزاد شد.

 

دفاع پرس: قبل از شهادت، فکرش را می کردید که سید عدیل شهید بشود؟

حسینی: بله فکرش را می کردم البته فکر نمی کردم به این زودی اتفاق بیوفتد.

 

دفاع پرس: از اینکه سید عدیل در کنارتون نیست ناراحت نیستید؟

حسینی: خدا را شکر می کنیم که به ما سعادت بخشید و توانستیم هدیه ای به اسلام تقدیم کنیم. به قول مادرم این هدیه ناقابلی بود.

 

دفاع پرس: بنظرشما اگر عدیل زنده می ماند، بازهم این راه را انتخاب می کرد؟

حسینی: بله، او خیلی وقت می شد که دنبال این راه بود.

حضورش را بعد از شهادت بیشتر حس کردم 

حضورش را بیشتر از قبل حس می کنم/ درد جدایی ما با بی قراری همراه نیست

دفاع پرس: اینکه می گویند شهدا زنده هستند و عند ربهم یرزقونند را تا حالا حس کردید؟

حسینی: اتفاقا حضورش را بهتر و بیشتر از قبل احساس می کنیم، نه فقط در مشکلات که به وضوح کمکش را می بینیم بلکه در تمام لحظات یک آرامش خاصی بر ما حاکم شدہ، درست است که درد جدایی هست ولی این درد همراہ با بی قراری نیست، بلکه ھمراہ با آرامش است، و این نمی تواند غیر از معجزہ ی شهادت و دعای شهیدان در حق ما باشد.

دفاع پرس: از مردم چه انتظاری دارید؟

حسینی: اگر بخواهم از مردم ایران صحبت کنم که باید بگویم ملت ایران ملت شهید پروری هستند و مردم واقعا قدردان شهدایند، انتظار همین است که راہ شهدا را ادامه بدهیم و نگذاریم هر میدانی که احتیاج به جهاد فکری و عملی دارد خالی بماند، نگذاریم خون شهدا پایمال شود و ارزش ها از بین برود.

دفاع پرس: اگر الان، سید عدیل حاضر و زنده بود، دوست داشتید به او چه بگویید؟

حسینی: فقط او را محکم در آغوش می گرفتم و به موهایش دست می کشیدم، عادت داشت سرش را روی بازوهایم می گذاشت و من به موهایش دست می کشیدم، مطمئن هستم اگر الان بود سرش را روی زانوهایم می گذاشت و می خواستم هر آنچه برایش در سوریه اتفاق افتاده است را به من بگوید، چون همیشه به من می گفت خیلی حرف ها است که از طریق پیام تلفنی نمی توانم آن را بگویم و وقتی برگردم تعریف می کنم.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار