سرودۀ عمار موحد در پاسداشت شهید حججی؛

به بازار دل، جان‌نثاران زینب؛ ندارند سرمایه‌ دیگر مگر سر

یکی از شاعران کشورمان قطعه شعری را به شهید «محسن حججی» تقدیم کرده است.
کد خبر: ۲۵۶۴۸۷
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۸ - 10September 2017
به بازار دل، جان‌نثاران زینب؛ ندارند سرمایه‌ دیگر، مگر سربه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، خبر شهادت «محسن حججی» از دلاوران و پاسداران حریم اهل بیت (ع) همچنان کانون توجه افکار عمومی قرار دارد؛ کسی که از جهادگران و از اعضای فعال موسسه شهید احمد کاظمی بود. وی در عملیات مستشاری نزدیک مرز سوریه با عراق به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد و پس از 2 روز به دست تروریست‌های تکفیری در سوریه شهید شد.

این جهادگر فرهنگی از فعالان ترویج و تبلیغ کتاب بود و اقدامات جهادی را در اردوهای سازندگی برای خدمت به مناطق محروم انجام داده و از خادمین راهیان نور در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس بود. شهید محسن حججی 25 ساله و  اصالتاً اهل نجف آباد اصفهان بود که از وی  فرزندی 2 ساله به یادگار مانده است.

حال پس از گذشت حدود یک ماه از شهادت شهید حججی, طبق توافق حزب‌الله لبنان با داعش، پیکر مطهر شهید محسن حججی از داعش پس گرفته شد.

«عمار موحد» از شاعران کشورمان قطعه شعری را سروده و آن را به شهید محسن حججی تقدیم کرده است.

چنان خاطر دلبر افتاده در سر
که دل می‌گذارد به راه خطر سر

عدم می‌گشاید گریبان شب را
برآرد چو مهرش ز بام سحر سر

فریب سراب از قفا می‌گریزد
چو سیراب گردد ز خون جگر سر

«بنازم به بزم محبت که آنجا»
گدا می‌نهد تاج شاهانه بر سر

عجب نیست مستانه با سر دویدن
در این آستان می‌زند بال و پر سر!

خریدار خلقند این سربداران
که نقش است بر سکۀ سیم و زر سر

کدامین بلا دل به دریا سپرده
که از موج خون می‌چکد چون گهر سر

ز روزی که خوش‌نام شد هر خیابان
چراغی برافروخت در هر گذر سر

به معراج نی، با رجز خواندش گفت
که شیرین‌بیان‌تر شده‌ است از شکر سر

چه سرّی است در این تکامل که گویی
پدر می‌گذارد به پای پسر سر

اگر پیکری آمد از شام، هرگز
روا نیست پیدا شود زین سفر سر

مگر لشگر فاطمیون رسیده
که می‌جوشد اینجا ز دیوار و در سر

گرفته‌‌اند دامان خیرالنساء را
نهاده‌اند بر پای خیرالبشر سر

به بازار دل، جان‌نثاران زینب
ندارند سرمایه‌ دیگر، مگر سر

چو مهتاب در سایهٔ ظلم و ظلمت
شود در کف اشقیا جلوه‌گر سر

به قاموس جان، جمله دلدادگان را
شود مبتدا پیکر آنگه خبر سر

چه رازی‌ست پنهان میان دو چشمش
که شد همچو آیینه از هر نظر سر

فرو ریخت ارکان جور از نگاهش
که چون آه مظلوم دارد اثر سر

ابوفاضلانه به میدان کوران
کند نذر اعجاز شقّ‌القمر سر

عسل می‌چکد از لبش همچو قاسم
چه باکش شود گوی چوگان اگر سر

«امیری حسینٌ و نعم الامیر»ش
نوشته است با خط خون روی هر سر

«سلامٌ علی آل طه و یس»
درود خداوند همواره بر سر
 
منبع: تسنیم
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار