این کتاب به قلم «محمدرضا بابایی
ابرقویی» نگارش شده است و در برگیرنده معرفی شهدا، جانبازان و خاطرات رزمندگان است.
در ادامه زندگینامه سرباز شهید
«رمضان کريمی» فرزند محمد را که برگرفته از این مجموعه است مرور میکنید.
در سال 1348 همراه با اولین طلیعه
خورشید بهاری و آنگاه که زمزمه «یا مقلب القلوب والابصار» بر لبها زمزمه شد، شریان
حیات در رگهای رمضان جاری گردید. پدرش حسن، او را با دستان مهربان خود تربیت کرد.
پدری که عباسش را نیز در راه علمدار کربلا پرورش داد و به حق تقدیم کرد.
رمضان در دوران تحصیل، برای
اولین بار از تاریخ 1364/12/12 تا 1365/1/26 در منطقه جنگی جنوب مقابل دشمن بعثی قرار
گرفت. در تاریخ سیام آذرماه 1365 در حالی که از شهادت برادرش عباس، مدت زیادی نمیگذشت، وصیتنامهاش
را تنظیم و برای مادر قرائت کرد. او گفت که میرود تا راه برادر شهیدش را عاشقانه
ادامه دهد.
مادر داغدار اصرار داشت که رمضان
مدتی در روستا بماند و کمی بعدتر اعزام شود، اما او عزم خود را جزم کرده بود و برای
پیوستن به صفوف مجاهدان «فی سبیلالله» در پوست خود نمیگنجید. سلاح برادر را بر دوش
گرفت تا دشمن شاد نشود. در عملیات کربلای 5 شجاعانه در مقابل کفار بعثی عراق جنگید
و برحسب اراده الهی در تاریخ 10 بهمن 1365 زمانی که
17 ساله بود به آسمان پرکشید و با ملکوتیان همنشین شد.
وصيتنامه شهيد رمضان كريمي
بسم الله الرحمن الرحيم
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا
بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛
بهنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، با درود به پیشگاه منجی عالم بشریت و سلام به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی و درود به تمامی شهیدان از صدر اسلام تا کنون، شهیدانی که رفتند و رسالت خویش را به انجام رساندند و این پیام را برای ما باقی گذاشتند که آزادی و پیروزی با دادن خون و جان به دست میآید. شهیدانی که شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» سرلوحهکارهایشان بود و بر نغمه سازشکاری در جنگ خط باطل زدند، وصیتنامهام را آغاز میکنم؛
با درود به شما پدر و مادر گرامی، اکنون خود را در موقعیتی میبینم که ممکن است هر لحظه لطف خدا شامل حال حقیر شود، چند کلمه وصیت بلکه به عنوان خواهش برای شما پدر و مادر بزرگوارم دارم. اول مرا ببخشید از اینکه بدون اجازه شما راهی جبهه شدم و فراموش نمیکنم پدر جان که چه زحمتهایی برای سیر کردن شکم ما کشیدی و تو مادر! که چه بیخوابیهایی برایم کشیدی. من که نتوانستم در مدت عمرم فرزندی شایسته برای شما باشم اگر در مدت عمرم از من تندی که حتماً دیدهاید، مرا ببخشید.
اگر لطف خداوند شامل حال من شد و شهادت نصیبم شد در مرگ من گریه نکنید همانطوری که امام عزیزمان در مرگ فرزندش گریه نکرد.
همیشه به یاد خدا باشید و ذکر خدا را فراموش نکنید که خدا در قرآن میفرماید: «الا بذکرالله تطمئن القلوب».
ای پدر به خاطر آن نافرمانیهایی که از تو کردم مرا ببخش و ای مادر به خاطر آن تندیهایی که با تو داشتم مرا ببخش. ای پدر و مادر، فرزندان خود را به سان «علی و فاطمه» تربیت کنید.
وصیتم به شما برادرانم این است که شخص مفید برای جامعه باشید و خود را به فسادهای اجتماعی آلوده نکنید، با بچههای دِه رئوف و مهربان باشید و به شما خواهران خودم، با حفظ حجاب خود در جبههای دیگر به مبارزه با استکبار جهانی بپردازید.
ای برادران من، نگذارید اسلحه من بر روی زمین بماند و اکنون میروم که با دادن جان خود اعلام کنم «ای دشمنان نمیتوانید با گرفتن جوانهای عزیز، این انقلاب را از راهی که در پیش دارند باز دارید». و اکنون این انقلاب نیاز به فداکاری دارد و ما باید با دادن خون خود درخت انقلاب را آبیاری کنیم.
وصیت دیگر من به شما پدر و مادر عزیزم این است که دعا برای امام را فراموش نکنید. رزمندگان اسلام را با کمکهای نقدی و جنسی خود یاری کنید. بار دیگر از شما میخواهم مرا ببخشید و در پایان از خداوند بزرگ مسئلت دارم که توفیقاتشما در زندگی روز به روز افزایش یابد.
عمر امام مستدام باد.
انتهای پیام/