کارنامه تیپ ۱۲ استان سمنان در عملیات مرصاد (۱)؛

انتخاب تنگه مرصاد برای عملیات، عنایت الهی بود

رزمنده حاضر در عملیات مرصاد می‌گوید: عنایت‏ خداوندی بود که یکی از دوستان در آن‌جا سوالی از نقطه دفاعی منطقه بکند و ما چهارزبر را که در شب سوم مرداد، محل اسـتقرار و نقطه تلاقی نیرو‌های تیپ ۱۲ قائم (عج) با منافقین بود، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
کد خبر: ۲۶۹۵۰۲
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۶ - ۰۱:۳۹ - 21December 2017

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، کتاب «طلایه‌داران مرصاد» روایت‌گر (کارنامه عملیاتی تیپ مستقل ۱۲ حضرت قائم (عج) استان سمنان در عملیات مرصاد) است که به قلم «رضا وطنی» به رشته تحریر در آمده و توسط اداره‌کل حفظ اثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سمنان منتشر شده است.

متن زیر بخش از خاطرات ثبت شده در این کتاب است.

در عملیات «مرصاد»، بنا بر مشیِّت الهی تمام اسباب و علل به طور معجزه ‏آسایی فراهم آمده ‏بود تا منافقین کوردل که در طول دوران انقلاب و جنگ تحمیلی، دست‏‌شان تا مرفق به خون هزاران نفر از مردان و زنان این مرز و بوم آلوده ‏بود، در جهنمی از آتش گرفتار آیند و تقاص خون‏‌های به ناحق ریخته‏ شده را با سوختن و جان دادن در شعله‌های آتش خودرو‌ها و مهمات‏‌شان پس دهند؛ که «اِنَّ رَبّکَ لَبِالمرصاد" به درستی که خدای تو در کمین‏ گاه ستمکاران است.»

از جمله اسباب و عللی که به طور معجزه ‏آسایی برای مقابله با تهاجم منافقین از خدا بی‏‌خبر مهیا شد، جمع شدن کادر فرماندهی تیپ و اعزام به موقع نیرو‌های گردان‏‌های رزمی و پشتیبانی رزم و رسیدن مهمات مورد نیاز به مقر صادقین در سه ‏راهی «کوزران» بود.

برادر «مهدوی» ‏ از چگونگی به هم رسیدن کادر تیپ و گردان‏‌ها در اردوگاه صادقین می‌‏گوید:

ما در منطقه «مریوان» در منطقه مرزی «ملخ ‏خور»، خط پدافندی داشتیم. تعدادی از نیرو‌های کادر تیپ در آن‌جا و عده‏‌ای نیز در مرخصی بودند. بنده به نیّت سرکشی و اطلاع از اوضاع و احوال بچه‏‌ها از سمنان به مقر صادقین رفتم.

بعدازظهر روز سوم مردادماه با بچه‏‌ها در کنار چشمه‏‌ای در داخل اردوگاه دور هم جمع شده‏ بودیم. بچه‏‌ها یکی‏ یکی از مریوان و سمنان و دوره آموزشی دافوس تهران می‌آمدند. برای من جای تعجب بود. بدون اینکه کسی دستوری داده ‏باشد، بچه‌‏ها یکی‏ یکی در اردوگاه جمع می‌شدند. هر کسی از هر دری صحبت می‏‌کرد. اعزام نیرو هم کلید خورده ‏بود. گفتیم حالا یکی دو گردان هم می‌‏آیند و آن‌ها را به خط پدافندی مریوان می‌‏بریم.

شب فرا رسید. اتوبوس‌‏های پر از نیرو با شنیدن پیام حضرت امام‏ خمینی (ره) بعد از نماز مغرب و عشاء از استان سمنان به مقر رسیدند. همچنین کادر و نیرو‌های تیپ که مهم‌‏ترین ارکان در عملیات بودند نیز در اردوگاه جمع شدند.

برادر «خانیان» ‏ نیز جریان رسیدن خود و بچه‏‌های همراه را این‌گونه نقل می‏‌کند:

ما در دافوس بودیم که به اتفاق برادران «شاه مرادی»، «ابراهیمیان»، «عالمان» و «خسروپور» با یک دستگاه مینی‌بوس به سمت کرمانشاه آمدیم و نزدیک‏‌های غروب به مقر صادقین رسیدیم و همان شب بود که خبر عملیات منافقین را شنیدیم.

برادر «علی عالمان» نیز در این‌باره می‏‌گوید:

ما در دوره دافوس بودیم که قطعنامه ۵۹۸ از طرف جمهوری اسلامی ‏ایران‏ مورد پذیرش قرار گرفت و به دنبال آن خبر تهاجم ارتش عراق، در محور‌های جنوب، غرب و شمال‌غرب به ما می‌رسید. بنابر این دوره آموزشی دافوس تعطیل و دانشجویان نیز به یگان‏‌های‏‌شان ملحق شدند.

چون تیپ ۱۲ قائم (عج) در کرمانشاه (اردوگاه صادقین در سه ‏راهی‏ کوزران) مستقر بود، ما به اتفاق سایر برادران سوار مینی‏‌بوسی که برای کرمانشاه در نظر گرفته ‏بودند شدیم و رفتیم.

شب به کرمانشاه رسیدیم و در زینبیه (محل عمومی استقرار نیرو‌ها جهت استراحت) خوابیدیم و صبح زود، با وانت بین راهی به سمت مقر یگان حرکت کردیم. در طول مسیر، بچه‌‏ها بحث جغرافیای نظامی که یکی از درس‌‏های دوره دافوس بود را پیش کشیدند. یکی از بحث‌ها، دهلیز‌های ورودی به کشور از نقاط مختلف مرزی بود. از جمله‏‌ی آن، دهلیز‌های «قصرشیرین»، «سرپل ذهاب»، «اسلام‏ آباد»، «کرمانشاه» تا «تهران» است که نقاط دفاعی طبیعی مثل: «گردنه ‏پاطاق»‏، «حسن‌‏آباد»، «چهارزبر»، «اسدآباد» و... دارد.

چون ما در منطقه بودیم، به همدیگر گفتیم بیاییم به‌طور واقعی درس را دوره ‏کنیم. یکی از دوستان پرسید که نقاط دفاعی طبیعی محور نفوذی قصرشیرین را بگو. ما چون حفظ شده ‏بودیم، گفتیم: گردنه‏ «پاطاق‏»، «عین‏الکُش»، دره ‏«خمپاره»، گردنه‏ «حسن‏‌آباد»، «چهارزبر»، «اسدآباد» و... . داشتم نقاط دفاعی را توضیح می‏‌دادم که گفتند صبر‏ کن. حالا که ما در منطقه هستیم و بین کرمانشاه تا اسلام‏ آباد دو نقطه دفاعی «چهارزبر» و «حسن‏‌آباد» وجود دارد. حالا «چهارزبر» کجاست و نقطه دفاعی آن چگونه ‏است؟

سرگرم همین بحث‏‌ها بودیم که به سه‏ راهی کوزران رسیدیم و در آن‌جا پیاده ‏شدیم. آن‌جا منتظر ماشین‏‌های رهگذری که به سمت تیپ می‏‌رفتند بودیم که از فرصت استفاده ‏کرده و شروع کردیم به نگاه ‏کردن تنگه ‏چهارزبر و تجزیه و تحلیل آن، که چه اهمیتی از نظر دفاعی دارد و ....

به هر حال به این نتیجه رسیدیم که چهارزبر یک نقطه دفاعی جالبی است. بدون این‌که بدانیم تجزیه و تحلیل و شناخت دقیق این نقطه دفاعی، فردا به دردمان خواهد خورد. لطف‏ خدا شامل حال ما شده و عنایت‏ خداوندی بود که یکی از دوستان در آن‌جا سوالی از نقطه دفاعی منطقه بکند و ما چهارزبر را که در شب سوم مرداد، محل اسـتقرار و نقطه تلاقی نیرو‌های تیپ ۱۲ قائم (عج) با منافقین بود، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.

معجزه و امدادهای الهی در مرصاد/////اتونشر

برادر «منصور حیدرنیا» نیز چگونگی مطلع شدن فرماندهان تیپ از هجوم منافقین و گردآمدن نیرو‌های اطلاعات در مقر صادقین را یک معجزه‏ الهی دانسته و این‏‌گونه بیان می‏‌کند:

مطلع شدن یگان یک معجزه بود. حوالی اذان مغرب روز سوم مردادماه سال ۱۳۶۷، از «شاخ ‏شمیران» ‏مریوان وارد مقر صادقین شدم. گرد و خاک در تیپ بلند شده‏ بود که حاکی از آن بود که دو یا سه اتوبوس نیروی جدید آمده. رفتم داخل چادر برادر‌های اطلاعات، دیدم که ۱۵ الی ۲۰ نفر از نیرو‌های جدید و زخمی شده در عملیات‏‌های قبلی، مثل: شهید «رضا نادری» که در منطقه «ماووت»، ارتفاعات «گوجار» زخمی شده و هنوز جای نخ‌های بخیه در کف پاهایش بود؛ جمع شده‌اند.

برادر ‏ «رجب‌علی ‏بینایی»، ماندن گردان‏ قمر بنی‏ هاشم (ع) در اردوگاه صادقین و شرکت این گردان در عملیات مرصاد را معجزه ‏الهی می‌‏داند و جریان را این‏‌گونه نقل می‏‌کند:

ما تمام تجهیزات گردان قمر‏ بنی‏ هاشم را تحویل داده ‏بودیم و منتظر فرماندهی تیپ بودیم که مرخصی ما را امضا کند؛ که ورق برگشت و اتفاق دیگری افتاد.

برادر «علی ‏اکبر اسلامی‌راد» در خصوص آماده ‏کردن اتوبوس‏‌ها برای گردان‏‌ها جهت رفتن به مرخصی می‌‏گوید:

ما چند دستگاه اتوبوس را برای بردن بچه‏‌های گردان قمر‌بنی‌‏هاشم (ع) آماده ‏کرده ‏بودیم و شب هجوم منافقین، اتوبوس‌‏ها در مقر صادقین بودند. اما با حمله منافقین، این گردان اولین گردانی بود که در چهارزبر مستقر شد.

انتهای پیام/

 

نظر شما
پربیننده ها