به گزارش گروه اخبار داخلی دفاع پرس به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در طول حیات سیاسی ایران همواره دولتها، شخصیتها، گروهها و تفکراتی وجود داشتند که خواهان سازش و همراهی با جریان سلطه و قدرتهای بیرونی بودند و همیشه مسیر پیشرفت را در همراهی مسالمتآمیز و سازش با قدرتهای زیادهطلب میدیدند. به عنوان مثال میتوان به تکیه زدن و اعتماد به آمریکا در زمان مصدق اشاره کرد که دستاورد آن، کودتا و براندازی قیام ملی ایرانیان بود. این تجربه در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران دولت موقت و ریاستجمهوری بنیصدر هم به وضوح قابل رویت است. این نوشتار به واکاوی بخشی از خسارتهای جریان سازشکار به ملت ایران در طول تاریخ میپردازد.
خسارتهای سازش با آمریکا در دوران مصدق
محمد مصدق در دوران نخستوزیری خود با طرح سیاست «موازنه منفی» در یک استراتژی غلط، آمریکا را به عنوان قدرت ثالث پذیرفت و کوشید تا از این طریق، قدرت بریتانیا و شوروی را در ایران بکاهد اما همین سازش بزرگترین خسارت را به ملت ایران تحمیل کرد. به گفته «نیکی آر کدی» نویسنده آمریکایی: «پس از ملی کردن صنعت نفت، مصدق و پیروانش آشکارا انتظار داشتند آمریکا را در چهره کشور ثالث بیطرفی که حاضر است به ایران وام بدهد و نفت ایران را خریداری کند ببینند. اما در حقیقت آمریکا پس از اینکه دولت ترومن چندبار سعی کرد میانجیگری کند اما موفق نشد، هر روز بیش از پیش با ملی شدن نفت مخالفت میکرد.»
مصدق در سالهای 1330 تا 1332 برای مقابله با مشکلات سیاسی و اقتصادی کشور که در نتیجه دشمنیهای انگلستان به وجود آمده بود، بیشاز اندازه به آمریکا خوشبین بود. او به حمایت اقتصادی آمریکا بیش از حمایت سیاسی آن دل بسته بود و تصور میکرد به پشتوانه کمکهای آمریکا، خواهد توانست سرانجام بر مشکلات اقتصادی ناشی از کاهش درآمدهای نفتی فائق آید. این درحالی بود که «والتر گیفورد» سفیر آمریکا در لندن و گروهی دیگر از کارشناسان وزارتخارجه این کشور، عقیده داشتند بهترین راه برای به زانو درآوردن مصدق به تعویق انداختن پرداخت وام به دولت ایران است.
در چهاردهم اردیبهشت 1330 «استوتزمن» دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران، گزارشی درباره موقعیت دولت مصدق تهیه و توصیه کرد دولت آمریکا به منظور تشدید روحیه سازشکارانه مصدق حمایت خود را از دولت وی آشکار کند. در بخشی از این گزارش آمده بود: «اگر ما کارتهای خود را درست بازی کنیم، میتوانیم در مصدق نفوذ واقعی پیدا کنیم و به اهداف خود نائل شویم.» از این رو میتوان گفت، مصدق با گرایش به سمت آمریکا کاملا فریب آنها را خورد. سازش مصدق با آمریکا به اندازهای واضح بود که حتی از دید تودهایها نیز پنهان نماند به طوری که روزنامه «بسوی آینده» ارگان حزب توده در شماره 14 مردادماه 1330 نوشت: «دولت مصدق با پیروی محض از امپریالیسم آمریکا راه خیانت و سازش را در پیش گرفته است.»
مصدق حتی یک روز قبل از کودتای 28 مرداد هم سازش با آمریکا را در دستور کار خود قرار داد. آنجا که «لوی هندرسن» سفیر آمریکا در ایران، طی ملاقاتی با نخستوزیر از او خواست برای حفظ امنیت مستشاران آمریکایی، خیابانها از تجمع مردم خالی شود، وی سریعا پذیرفت و گفت: «جناب آقای سفیر اجازه بدهید رئیس پلیس را بخواهم. من ترتیبی خواهم داد كه هممیهنان شما را كاملا محافظت كنند.» و این آخرین مرحله از سازش مصدق با آمریکاییها بود. سازشی که باعث شد خیابانها به نفع کودتاچیان خالی شود و آخرین ضربه بر پیکر نهضت ملی ایران فرود آید. کودتای 28 مرداد در نتیجه این سازش به وقوع پیوست و پس از آن نیز نفت ایران از دریچه قرارداد کنسرسیوم توسط کودتاچیان به غارت رفت.
بدین ترتیب میتوان گفت دستاورد سازش مصدق با غرب برای ایران سرنگونی نهضت ملی نفت، قدرتیابی دشمنان ملت ایران، استعمار منابع ملی ایرانیان به مدت 25 سال، حضور سرکردگان و حامیان آمریکا در سمتهای کلیدی و حساس کشور، از بین رفتن تلاش ملت در راه آزادی و استقلال سیاسی و اقتصادی، گسترش بیاعتمادی مردم به برخی از سیاست مداران، ایجاد روحیه ناامیدی در ملت و ... بوده است.
سرانجام سازشکاری دولت موقت
با پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان، خط سازش خود را در ساختار انقلاب اسلامی نمایان کرد.
مهدی بازرگان در حالی كه از علوم و دانش غربی آگاهی داشت اما در خصوص فرمولها و تاكتيکهای سياسی حاكم بر جهان فاقد آگاهی لازم بود و به همين دليل در رفتار سياسی خود به ويژه در دوران تصدی نخستوزيری دولت موقت دچار لغزشهای بزرگ و خطرناكی شد.
او حتی در دوران اوج مبارزه ملت ایران با رژیم پهلوی نیز معتقد به سازش و اصلاح بود. حجتالاسلام حسن روحانی ذیل خاطرات روز یكشنبه مورخ 30 مهرماه 1357 در این رابطه مینویسد: «آقای بازرگان برای دیدار امام به نوفللوشاتو آمده بود. فكر میكنم آقای میناچی هم همراه وی بود. موقع غروب بود كه به نوفللوشاتو رسیده بودند و بعد از نماز مغرب و عشاء در منزل مقابل (اندرونی) خدمت امام شرفیاب شدند. ملاقات حدود یک ساعت یا كمی بیشتر طول كشید. چهار پنج نفری بودیم كه در اتاق نشسته بودیم كه آنها بعد از ملاقات به آنجا آمدند. حدود یک ساعتی هم آنجا نشستند و بحثهایی مطرح شد. یكی از نكاتی كه به خاطر دارم این بود كه مهندس بازرگان میگفت: اینكه امام میگوید شاه باید از كشور برود، تا من به كشور برگردم، اشتباه است. مگر شدنی است؟! پشتیبان شاه آمریكاست. شاه برود، یعنی آمریكا از ایران برود و این كار امكانپذیر نیست. گفت: ما كه هر چه به امام گفتیم، قبول نكرد. شما كه اینجا هستید و میتوانید بیشتر با امام صحبت كنید، با ایشان بحث كنید، بلكه بتوانید ایشان را قانع كنید. از امام بخواهید نگوید تا شاه نرود، من به ایران برنمیگردم، ما هدف واحدی را دنبال میكنیم و به امام هم احترام میگذاریم، ولی در این مسیر باید قدم به قدم جلو رفت. فعلاً باید بگوییم كه شاه باید صرفاً سلطنت كند و نه حكومت...» امام خمینی هم در واکنش به این موضع بازرگان فرموده بودند: «من به آن آقایی که آمد پاریس و این مطلب را گفت، گفتم در قدم اول پایتان را میشکنند»
خوی سازشگرانه بازرگان سبب شد كه او در برابر سياستهای خصمانه آمريكا كه سابقه حمايت از محمدرضا پهلوی و کشتار مردم ایران را داشت و در روزهای نخست پيروزی انقلاب نيز به دخالت و جاسوسی در كشور ميپرداخت همواره با مشی مصالحتآميز همراه با پنهانكاری برخورد كند. بازرگان همواره به برقراری روابط بين ايران و آمريكا با ديده مثبت مینگريست و آن را عطيهای بیبديل به حساب میآورد چنان كه تنها يک هفته پس از پيروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژيم پهلوی در مصاحبه با نيويورک تايمز گفت: «دولت ايران مشتاق است روابط خوب خود با آمريكا را از سر بگيرد.» او خوشباورانه میپنداشت ايالات متحده در تلاش خود برای برقراری مناسبات حسنه با ايران «صداقت» دارد.
سفارت آمریکا در تهران نیز با آگاهی کامل از خصلت سازشکارانه بازرگان، با تاکید بر اینکه عقاید وابستگی به آمریكا بین دولت موقت و خمینی خیلی متفاوت است، به واشنگتن گزارش داد: «ما با دولتی كه بیتجربه است و هدفهایش نامعلوم است سركار داریم»
علاوه بر این، دولت موقت با توجه به همین روحیه سازشکاری، به ارائه اطلاعات محرمانه به آمریکا مبادرت ورزید. در یکی از گزارشهای سری وزیر امور خارجه آمریکا به سفارت این کشور در تهران، در تاریخ 8 آگوست 79 مطابق با 17 مرداد 58، با موضوع «مبادله اطلاعات با دولت موقت»، به تقاضا و تمایل زیاد دولت موقت برای مبادله اطلاعات اشاره شده بود.
بر اساس اسناد لانه جاسوسی، آمریکا از دریچه خصلت سازشکارانه دولت بازرگان درصدد همكاری اقتصادی، اطلاعاتی، نظامی و سیاسی با دولت موقت برای نفوذ در سیاست ایران بود. از این میتوان گفت خسارتی که از رهگذر سازشکاری دولت موقت به ایران تحمیل شد، سرقت اطلاعات محرمانه کشور توسط آمریکا بود. به علاوه، این سازشکاری باعث خسران بازرگان نیز شد و او بعد از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام از سمت خود استعفا داده و کم کم از صحنه سیاسی ایران حذف شد.
نتایج سازشکاری بنیصدر
سازمان سیا در اوت 1979، سه ماه پیش از مسئله سفارت آمریکا در تهران، اقداماتی را برای اجیر کردن بنیصدر، رئیس جمهور آینده جمهوری اسلامی ایران انجام داده بود. بنابر اظهارات «تام آهرن» رئیس ایستگاه سیا، در یکی از ملاقاتهای بنیصدر با واسطههای سفارت آمریکا، «بنیصدر موافقت کرده که بهعنوان مشاور اقتصادی قابل اطمینان این کمپانی فعالیت کند و پیشنهاد حقوق ماهیانه 1000 دلار را نیز پذیرفت.»
اقدامات وی بعد از رسیدن به منصب ریاستجمهوری نیز در راستای ارائه خدمات به آمریکا بود. یکی از خدمات مهم بنیصدر به آمریکا، دستور بمباران هلیکوپترهای سالم به جا مانده در طبس بود که بنابر اعتراف رادیو آمریکا، حاوی اسناد با ارزش بود.
در دوران جنگ تحمیلی نیز شاهد اقدامات سازشکارانه بنیصدر هستیم. رحیم صفوی در خصوص سازشکاری بنیصدر و نقش وی در ممانعت از اقدامات رزمندگان اسلام برای مقابله با متجاوزان عراقی و ایجاد روحیه یاس و ناامیدی در جبهه اذعان می کند: «زمانی که جنگ شروع شد بنیصدر هفت ماه بود که هم رئیس جمهور بود و هم فرمانده کل قوا. در شورای عالی دفاع با شروع جنگ 2 تفکر و 2 خط سیاسی به وجود آمده بود و یک خط سیاسی عمدتاً به دنبال راهکار سیاسی و سازش و کنار آمدن با آمریکاییها بود. این خط سیاسی را بیشتر بنیصدر رهبری میکرد و میگفت ما نمیتوانیم عراقیها را از سرزمین ایران بیرون کنیم و باید برویم با مذاکرات سیاسی و راهکار سیاسی مشکل را حل کنیم.» رفتار بنیصدر منجر شد تا در بحبوحه جنگ، تفکر سازش با غرب و متجاوزان با خاک ایران در میان برخی از ایرانیان رواج پیدا کند که دستاورد آن، رسوخ اندیشه سازش با ابرقدرت جهانی یا همان استکبار بود.
بنیصدر گمان میكرد تجاوز عراق را از طريق مذاكره با آمريكا میتواند دفع كند. به جای تمركز بر قدرت ملت، تمركز اصلیاش بر سازش بود. در اثر اين نگاه غلط، خرمشهر از دست رفت و آبادان در محاصره قرار گرفت.
اقدامات سازشکارانه بنیصدر به اندازهای بود که حتی اعتماد انگلیسیها را نیز به همراه داشت. «گراهام» در گزارش خود از تحلیل بنیصدر نوشت: «با وجود این که در گذشته بنیصدر پارتیزان و خرابکار بوده، من شخصا به نیات بنیصدر اعتماد دارم.»
دستاورد سازشکاری بنیصدر با غرب و قدرتهای استکباری، ناامنی کشور، تخریب آرامش جامعه، کاهش استقلال سیاسی کشور، ایجاد اختلافات داخلی و ایجاد فضای دوقطبی در جامعه بود. در عین حال وابستگی نزدیکان بنیصدر به آمریکا زمینههای نفوذ سیاسی و فکری را در ایران فراهم آورد.
انتهای پیام/ 151