شهید محمد پایون:

افراد بی‌تفاوت و مخالف انقلاب در تشییع جنازه من شرکت نکنند

شهید «محمد پایون» در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته است: باید این نکته را گوشزد نمایم که راضی نیستم افراد بی‌تفاوت یا احیاناً کسانی که مخالف انقلابند در تشییع جنازه یا مجلس من شرکت نمایند.
کد خبر: ۲۹۵۸۸۲
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۳۸ - 17June 2018

شهید محمد پایون:  در راه خدا جهاد كنيد كه چه خوش است مرگ كه شهادت در راه خدا باشدبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، شهید «محمد پایون» فرزند «رمضان‌علی» ۱ فروردین‌ماه سال ۴۷ در روستای «فرات» از توابع شهرستان «دامغان» چشم به جهان گشود. وی قبل از تولد پدرش را از دست داد و از همان ابتدا از این موهبت بزرگ محروم بود.

وی از ابتدای تولد خود تا چند سال تحت سرپرستی مادر و با کمک بستگان بزرگ شد. اما مادرش قبل از این که او دوره‌ کودکی را پشت سر بگذارد، مجدداً ازدواج کرد؛ بنابراین از آن پس مسئولیت سرپرستی وی را پدر خوانده‌اش بر عهده گرفت.

محمد در این شرایط تحصیلات خود را آغاز کرد و با اوضاع و احوال سختی که در آن قرار داشت، از همان ابتدای تحصیل، بسیار با علاقه و مصمم این امر را پیگیری می‌کرد.

وی دوران ابتدائی و راهنمایی را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت، اما دوره دبیرستان در حال و هوای دیگری آغاز شد در آن ایام بود که حزب مزدور بعث عراق، خاک مقدس کشورمان را مورد هجوم نظامی قرار داد. در پی این اقدام وحشیانه، اوضاع بسیار سخت و نامساعدی برای جامعه‌ ایران پدید آمده بود؛ بنابراین محمد با همان سن کمی که داشت تصمیم گرفت به هموطنانش کمک کند. وی به همین منظور به مجموعه‌ بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «دامغان» پیوست و تا آخر دوره‌ دبیرستان و در حال تحصیل چندین و چندبار این توفیق را کسب کرد که در صف حماسه‌سازان همیشه جاوید ایران اسلامی قرار بگیرد.

محمد طی مدتی که در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل قرار داشت در راه آزادی و استقلال وطن از جان مایه گذاشت و حتی یک مرحله هم دچار مجروحیت شد. اما این حادثه هم نتوانست او را از هدف والایی که داشت باز دارد و سر انجام در تاریخ ۲۷ خردادماه سال ۶۵ در منطقه عملیاتی «مهران» مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و از جام شهادت سیراب شد.

این سردار سرافراز اسلام پس از تشییع در گلزار شهدای روستای «فرات» آرمید.

وصیت‌نامه شهید «محمد پایون»:

بسم رب الشهدا و الصدیقین

«وَلاَتَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ»

حمد و سپاس خدایی را که انوار حکمت و جلالش دل هر مؤمنی را روشن‌تر از روز روشن نمود و آثار قدرتش بر هر کسی آشکار. خداوندی که به رحمت واسعه خود هستی بخش تمام موجودات است، هادی آن‌ها در طول حیات، خداوندی که انسان را اشرف مخلوقات قرار داد و برای هدایت او پیامبرانی راستین فرستاد. تنها اوست سزاوار پرستش و نپرستیم خدایی را مگر او.

خداوندا! تو خود گواه باش که شهادت می‌دهم که خدایی جز تو نیست و یگانه و بی‌شریکی، و شهادت می‌دهم که محمد (ص) خاتم پیامبران الهی و کتاب آسمانیش تنها کتاب ما می‌باشد و معاد و محشر حق است و لازم و ضروری و هیچگونه شبهه‌ای در آن ندارم.

خداوندا! شنیدم ندا کننده‌ای که ندا می‌کرد برای ایمان و این که به خدای‌تان ایمان بیاورید.

خداوندا! ایمان آوردیم پس گناهان‌مان را بیامرز و زشتی و بدی‌های‌مان را بپوشان و ما را در گروه نیکان بمیران.

خداوندا! با رحمت بی‌پایانت ما را در جمع شایستگان وارد کن و در میان فرازجایگاهان بالایمان بر.

بارالها! از تو می‌خواهم که مرگم را شهادت در راه خودت زیر پرچم اسلام و با اولیاء خود قرار دهی.

پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا خطا نمودیم ما را مواخذه مفرما.

بارخدایا! تکلیف سنگین طاقت فرسا را آن‌چنان که بر پیشینیان ما نهادی، بر ما قرار مده.

خداوندا! آن‌چه از مجازات که طاقت تحمل آن را نداریم بر ما مقرر مدار و از ما درگذر و گناهان‌مان را ببخش و بیامرز و ما را مورد رحمت و مهر خویش قرار ده که تنها مولا و سرپرست و یاور ما تویی.

خدای را شکر می‌گذارم که در چنین برهه‌ای از روزگار جهان هستم و به دنیا آمدم، زمانی که اسلام از دست رفته در جای رفیع خود قرار گرفت و من هم توانستم خدمتی ناچیز به دینم کرده باشم؛ پس خانواده عزیزم! در این مقطع از زمان برای فرزندتان آرزوی پیوستن به علی‌اکبر حسین (ع) را داشته باشید و بر خود ببالید که امانت الهی را به خود او بازگردانید.

مادرم! اکنون وقت آن رسیده است که رسالت زینبی خود را بر دوش بگیری.

مادرم، خواهرهایم! دلم می‌خواهد که بعد از شهادتم راه زینب (س) که همان استقامت و صبر بود را پیشه خود ساخته، حجاب اسلامی را کاملا رعایت نموده و همانند او با ناملایمات دست و پنجه نرم کنید.

مادرم! می‌دانم که از دست دادن فرزند برای همچون تویی سخت و دشوار است، ولی چاره‌ چیست؛ سعی کن که کوه باشی و چون کوه استقامت کنی و لحظه‌ای از نام خدا غافل نباشی.

مادرم بعد از من با بچه‌ها با ملاطفت و نرمی رفتار نما و هیچ‌گونه ناراحت نباش که من بی‌هدف نبوده‌ام، بلکه در راه هدف مقدسی گام برداشته‌ام.‌

ای مردم! مرگ در کمین است و هر لحظه ممکن است به شما حمله کند، پس توشه آخرت زیاد کنید و در راه خدا جهاد کنید که چه خوش است مرگ که شهادت در راه خدا باشد و اگر غیر از این باشد پس وای که دیگر راهی نیست.‌

ای جوانان! نکند که در رختخواب ذلت بمیرید که حسین سیدالشهداء (ع) در میدان نبرد شهید شد.‌

ای دوستان! مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت به شهادت رسید.‌

ای برادران! مبادا در حال بی‌تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین و با هدف شهید شد.

برادران و خواهران من! سعی کنید حقوق خود را در قبال پدر و مادرتان به جای آورید، قرآن را بخوانید، غیبت نکنید، کارهای‌تان خالص و بی‌ریا باشد و زیاد به دنیا اعتماد نکنید و بدانید که شما بایستی روزی در صحرای محشر بایستید «فَالْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ وَ الْحَيَاةُ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِينَ» به درستی که برای کسانی که به این دنیا و لذت فانی‌اش دلبسته‌اند مرگ پایان زندگی است، اما برای مجاهدان فی سبیل‌الله مرگ پایان زندگی نیست که آغاز آن توام با جاودانگی است. باید این نکته را گوشزد نمایم که راضی نیستم افراد بی‌تفاوت یا احیاناً کسانی که مخالف انقلابند در تشییع جنازه یا مجلس من شرکت نمایند.

مقدار پولی که دارم صرف امور خیریه یا حسینیه شود، آن موکت کوچک را به حسینیه ببرید کتاب‌هایم را در کتابخانه مسجد در دسترس عموم قرار دهید، رادیو ترانزیستوری کوچک را اگر احتیاج نداشتید به جبهه بفرستید، دوچرخه‌ام برای استفاده خودتان باشد. در آخرالامر از تمام کسانی که احیاناً طلبی از من داشته‌اند و من نمی‌دانم می‌خواهم که طلب خود را بگیرند و من اگر حقی به کسی داشتم از آن حق گذشتم و از شما هم می‌خواهم اگر حقی بر من دارید از من درگذرید.

والسلام

محمد پایون ۶۵/۰۱/۲۵

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار