گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: شهید مدافع حرم محمد حمیدی سال 1358 در تهران متولد شد. در سال هایی که تکفیری ها با تمام قوا به شهرهای سوریه حمله ور شدند، برای مقابله با آنان و دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفت و در مدت حضور در جبهه های نبرد شجاعت و دلیری خاصی از خود نشان داد. او با نام جهادی «ابوزینب» در سال 94 در مسیر دمشق-درعا در جنوب سوریه بر اثر انفجار مین در سن 36 سالگی به شهادت رسید.
خواهر شهید حمیدی در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس، در توصیف ویژگیهای برادرش اظهار داشت: محمد از کودکی باهوش و زیرک و برای آشنایی با اجزا و عناصر تشکیل دهنده وسایل الکترونیکی کنجکاو بود که در برخی مواقع موجب از کار افتادن موقت این وسایل هم می شد.
وی افزود: از همان کودکی، همراه پدر با مسجد و بسیج آشنا شد. به ورزش به ویژه ورزش های رزمی علاقه داشت و در مدت زمان کوتاهی به موفقیتهای قابل توجهی در این مسیر دست یافت. بعد از طی کردن دوران سربازی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در این مدت آموزش های کاربردی مرتبط با رشته برق و الکترونیک را فرا گرفت.
خواهر شهید حمیدی تصریح کرد: تأکید بر نماز اول وقت، حسن خلق، صبر، سکوت و رازداری از برترین سجایای اخلاقی محمد به شمار می رفت. نسبت به حضور در مراسمات مذهبی، به ویژه مراسم عزاداری سرور شهیدان، امام حسین بن علی (ع) مقید و پایبند بود.
وی با اشاره به حضور برادرش در ماموریتهای مختلف بیان کرد: در سال های خدمتش در سپاه پاسداران به ماموریت های مختلف داخلی و خارجی اعزام شد و در این رفت و آمدها دچار جراحت های زیادی شد. چند ماه قبل از شهادتش یک بار از ناحیه صورت و بار دیگر از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت و برای چندمین بار مفتخر به مقام جانبازی شد. جالب اینکه در بسیاری از این موارد به جز همسرش، دیگر اعضای خانواده مطلع نمی شدند.
حمیدی ادامه داد: آخرین باری که مجروح شد، مدت کوتاهی از ترخیص بیمارستانش نگذشته بود که عزمش را برای رفتن به مأموریت مستشاری دیگری جزم کرد؛ اما این بار با دفعات قبل تفاوت داشت. محمد از اینکه تا آن زمان نتوانسته بود رضایت حداکثری مادر را به عنوان عاملی برای کسب درجات و توفیقات معنوی والاتر جلب کند، متأثر بود؛ برای همین این بار و در این مورد خاص تلاش ویژه ای داشت. مصرّانه از مادر طلب حلالیت و رضایت کرد و در صحبت هایی گفت من یقین دارم که ما در رکاب امام حاضر (امام عصر) و موعود مبارزه و جهاد می کنیم، هرچند که به ظاهر ایشان غائباند، اما در واقع حجاب و موانع از خود ماست. ما باید از خواب غفلت بیدار شویم. اگر الان ندای مردم مظلوم و بیدفاع فلسطین، لبنان، یمن، بحرین و سوریه را نشنویم، قطعاً ندای امام معصوم حاضر را هم هنگامی که مورد خطاب ایشان باشیم، نخواهیم شنید.»
خواهر شهید گفت: خداوند در سال 1393 پسری به او و همسرش عطا کرد که اسمش را «محمد طاها» گذاشتند.
وی با یاداوری خاطره لحظه شنیدن خبر شهادت برادر تصریح کرد: اول تیر ماه 94 و هنگامی که من و خواهرم در مرکز ام آر آی مادر را همراهی می کردیم، خبر شهادت محمد به ما داده شد. مادر با وجود کسالت در کمال آرامش پذیرای خبر شهادت محمد بود. از اینکه پدر را مستقیماً متوجه خبر کنیم، نگرانی هایی داشتیم؛ چون به تازگی عمل قلب باز را پشت سر گذاشته بود؛ اما جالب بود که پدر با آرامش غیر قابل وصفی از ما پرسید که آیا محمد شهید شده است؟!
این خواهر شهید افزود: محمد شخصیتی وظیفه شناس، صبور، متفکر، شجاع و در عین حال خلاق داشت. از آنجا که رازدار بود و بیشتر سکوت می کرد، ما از جزئیات فعالیت هایش باخبر نبودیم و بسياری از ابعاد و موارد مرتبط از جمله درجه فرماندهی او در عملیات منتهی به شهادتش بعدها برای ما مشخص شد. پس از شهادت محمد، دوستان نزدیکش از شجاعت و دلاوری هایش سخن می گفتند.
حمیدی در پایان گفت: محمد عاشق شهادت بود و خود را فدایی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و خانم حضرت زینب (س) میدانست. پدر و مادر و ما به عنوان دیگر اعضای خانواده از اینکه محمد جان ناقابلش را در راه دفاع از اسلام، قرآن و مکتب زنده و پویای ولایت فدا کرد، خشنود هستیم و امید آن داریم که با اهل کاروان عشاق اباعبدالله الحسین (ع) همراه باشد و در صورت نائل آمدن به مقام شفاعت، ما هم توفیق بهرهمندی از شفاعتش را داشته باشیم.
انتهای پیام/ 141