به مناسبت دهه کرامت عنوان شد؛

روایت محمدعلی بهمنی از غزلش برای امام رضا (ع)

محمدعلی بهمنی گفت: همین که افتخار دارم درباره حضرت امام رضا (ع) صحبت کنم و یا یک شعر بسرایم، شوق بزرگی برای من است.
کد خبر: ۳۰۰۹۰۹
تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۳۹۷ - ۱۳:۵۸ - 22July 2018

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، محمدعلی بهمنی شاعر و ترانه‌سرای پیشکسوت، کشور درباره دهه کرامت و میلاد امام رضا(ع) اظهار داشت: همین که افتخار دارم بتوانم درباره آن حضرت صحبت کنم و یا یک شعر بسرایم، شوق بزرگی برای من است.

وی با اشاره به شعری که پیش‌تر درباره حضرت امام رضا (ع) سروده بود، افزود: داستان آن غزل از این قرار است که من تا ۶۳ سالگی به مشهد نرفته بودم، ولی در جریان برگزاری جشنواره رضوی از من خواسته شد به عنوان یکی از داوران در این جشنواره حضور داشته باشم. ابتدا قبول نکردم. دلیلم هم این بود که وقتی خودم حتی یک خط شعر درباره امام رضا (ع) نسروده‌ام چگونه به داوری آثاری از این دست بپردازم. به‌ هر حال با اصرار برگزارکنندگان جشنواره به همراه خانواده‌ام به مشهد سفر کردم و ساعت سه نیمه شب برای زیارت به حرم امام رضا (ع) رفتم؛ ولی در کمال تعجب دیدم با وجود آنکه زمستان بود و سرمای سختی وجود داشت، سراسر حرم سرشار از آدم‌هایی بود که به زیارت آمده بودند و هیچ راهی برای نزدیک شدن من به ضریح وجود نداشت. همان‌طور که از دور ایستاده بودم در ذهنم شروع کردم به زمزمه کردن و راز و نیاز با حضرت که واقعا حق دارید آدمی مثل مرا به حرم راه ندهید و... ناگهان دیدم شعری در من شکل گرفته است.

بهمنی ادامه داد: خلاصه زیارت خانواده‌ام تمام شد و با عجله به هتل برگشتم و این شعر را نوشتم تا از یادم نرود. جالب اینکه بعد از سرودن، این شعر در چند نشریه چاپ و بعد از آن به کرات از رادیو پخش شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. به همین خاطر است که آموختم و معتقدم شعر امری جوششی و درونی است و نباید انتظار داشت که با پیش‌اندیشی شکل بگیرد.

شعر محمدعلی بهمنی به شرح زیر است:

شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم

اقرار می‌کنم که من این های‌وهوی‌ها
داشتم همیشه ولی هو نداشتم

جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم

فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم

وایا به من که با همه‌ی هم‌زبانی‌ام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم

شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش
راهی به این زمانه‌ی نه تو نداشتم

نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟

می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم
اما من اعتقاد به تابو نداشتم

آقا شما که از همه‌کس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم

خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم

منبع: مهر

نظر شما
پربیننده ها