به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید علی اصغر صحراپور متولد یکم اردیبهشت ماه سال 1345 از رزمندگان دوران دفاع مقدس است که به عنوان نیروی بسیجی برای دفاع از خاک کشور به جبهههای جنگ رفت تا سرانجام در 22 اسفندماه سال 1365 به شهادت رسید و پیکرش در گلزار شهدای امامزاده محمد به خاک سپرده شد. در ادامه بخشی از وصیتنامه این شهید را میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از ستایش خداوند تبارک و تعالی و سلام و صلوات بر رسول خدا و ائمه طاهرین و درود بر روان تابناک شهیدان و با درود و سلام فراوان بر امام امت، بنیانگذار جمهوری اسلامی و نایب بر حق حجت بن الحسن (عج) و با سلام به امت غیور و مسلمان ایران.
بارالها! توفيق بندگی و عبادت را از تو میخواهم و از شر شیطان رجیم و انحرافات این دنیای فانی به تو پناه میبرم و از تو قدرت انجام وظیفه میخواهم و در راه و برای رضای تو به صحنه پیکار با دشمنانت میشتابم تا به یاری تو در راه نابود کردن کفر سهمی داشته باشم و کمی از دین خود را به شهدا و اسلام عزیز ادا کرده و کمی از گناهانم کاسته شود و بار سنگین مسوولیت از دوشم برداشته تا هرچه سبکتر از گناه به سویت بشتابم.
و شما، ای کسانی که قرآن میخوانید و ادعای مسلمانی میکنید و میگویید که ما خدا را شناختهایم و وظیفهمان را انجام دادهایم؛ وقتی خدا را خواهید شناخت که در راه خدا و برای خدا جهاد کنید و به جبههها بیایید و با حق تعالی ارتباط پیدا کنید تا خداگونه شوید. انسان وقتی به بزرگترین درجه کمال رسید، به لقاالله میرسد و در نزد خدا روزی میخورد.
هان، ای کسانی که هنوز در خواب غفلت هستید؛ اندکی به خود آیید و احساس مسوولیت کنید که دیگر زندگی خفت بار بس است.
ای منافقین و کوردلان، بدانید که من آگاهانه راهم را انتخاب کردهام و خود به سوی جبهه شتافتم که خط سرخ شهادت، خط آل محمد و على است.
ای امام عزیز، سوگند به خون مقدس شهدا که حاضرم چندبار کشته شوم و دوباره زنده گردم و دوباره کشته شوم تا خاطر تو آسوده باشد و شاید به ندای حسین گونهات پاسخ گفته باشم که تو بودی که مرا از قعر دوزخ به قلههای جنت صعود دادی و تو ما را با انقلاب حسین گونهات از سیاه چال گمراهی نجات دادی.
ای مادرم، گرچه میدانم که قلب تو نازک است و طاقت دوری مرا نداری؛ ولی چه کنم که مکتبم، دینم، ایمانم و وجدانم به من اجازه نداد که در پشت جبهه در رختخواب نرم بخوابم و در آخرت نزد شهدا روسیاه باشم؛ ولی دوست دارم که پس از خبر شهادتم دستها را به سوی آسمان بلند کنی و خدا را شکر کنی، که تو هم در نزد خدا ثوابی بس عالی داری و این امانت را چه زیبا به صاحبش پس دادی و از خداوند طلب صبر برای خودت و طلب مغفرت برای من کنی.
پدر جانم، امیدوارم که مرا حلال کنی و پس از شهادتم ایمانت قویتر گردد و در مقابل ضد انقلاب مستحکم باشی و هیچ خوف و هراسی به دلت راه ندهی؛ چرا که خواست خدا در این است. و شما ای خواهر و برادرم که زندگی تازهای را آغاز کردهاید. امیدوارم که در کارهایتان همیشه به یاد خدا باشید و پایبند به این دنیا نباشید که منزل ما جای دیگر است و امیدوارم که با تربیت فرزندانی خوب در راه به ثمر رسیدن این انقلاب نقشی داشته باشید و ان شاالله که در زندگیتان موفق و پیروز باشید و از تمام کسانی که بر گردن من حقی دارند، رضایت و حلالیت میطلبم.
انتهای پیام/ 141